باورهای مناسب و راحت بسازید تا راحت زندگی کنید.

به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام و درود استاد مهربان

دقیقا استاد
یه نخواسته یا کاری که دوست نداری اتفاق بیفته رو اصلا نباید به زبون بیاری که نه حتی توی ذهنت هم نباید مرورش کنی
چون با گفتن این کلمات که از نوع منفی هست در هر صورت یه فرکانس منفی ارسال میشه که اگه بهش اهمیت ندی اون نخواسته برای همیشه از بین میره.

با فکر کردن یا حرف زدن در هر مورد میشه اونو خیلی دقیق تصور کرد که این تاثیر گزار هست و چه خوبه که ما خوبی ها را دنبال کنیم.

در جهان هر چیز چیزی را جذب کرد
گرم گرمی را و سرد سردی را✅️

اگه بتونی ذهنت رو کنترل کنی
باورهات هم کم کم تغییر میکنن✅️

هر کاری که ما اقدام به انجامش میکنیم یعنی باور داریم اعتماد داریم این میشه ایمان✅️

دقیقا این قضیه دعا نویس خیلی زیاده چون بهش اعتماد و اعتقاد داری میری پیشش وقتی رفتی یعنی بهش ایمان داری ✅️

وقتی نیت میکنی کاری رو انجام بدی باید ببینی باورت نسبت بهش چیه یعنی باید بتونی باور خوب داشته باشی تا نتیجه خوب بگیری✅️

خالق زندگی خودمون هستیم
ذهن ما هم سازندست هم تخریب کننده✅️

منفی تنها حتما انجام کار نیست
حتی فکر کردن بهش هم موجب رشدش میشه✅️

بخشیدن کسی که بهت بدی کرده تنها خوبیش اینه که خودت رو از اون ماجرا نجات دادی

یعنی با بخشش اون افراد که دیگه نمیخوای بهشون اهمیت بدی دیگه حتی هیچ وقت ناراحت هم نمیشی چون واست اهمیتی ندارن✅️

بنام خداوند عشق و آگاهی
درود بر استاد ضیاء بزرگوار
بی دلیل بعد از مدتها خواستم این لایو را گوش کنم و اکنون که به کلام استاد توجه کردم ، متوجه رشد خودم شدم و از این بابت خیلی خوشحال و سپاسگزارم🙏
استاد ابتدا از باورها گفتند که هر چه باور کنیم انرا خلق میکنیم وقتیکه میگوییم من میدونم یعنی آنرا باور دارم و پی آمد باور ، اتفاق افتادن هست .
در جایی از ایمان صحبت کردند و مثال مراجعه به فالگیر کاملا موضوع را قابل درک کرده است یعنی وقتیکه بخاطر موضوعی به فالگیر مراجعه میکنیم یعنی به حرفهای ان فالگیر باور و ایمان داریم لذا برامون پیش میاید👍
بنا به توصیه استاد بیاییم من میدونمهارو برای اتفاقات خوب به زبان بیاوریم تا خلقش کنیم .
از خرافاتها جور دیگه ای برداشت کنیم و شگونهای خوب و خوشحال کننده بزنیم تا اتفاق بیفتد. سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌺🌺🌺

سلام ودرود فراوان به استاد گرامی
این فایل سرشار از نکته بود واینکه واقعا درسته همه چیز به باورها وطرز فکر ما بستگی دارد واینکه وقتی ما باورهایمان را قوی کنیم واز آن در جهت خواسته هایمان استفاده کنیم قطعا به هر آنچه که بخواهیم می‌رسیم.
واینکه گاهی ما به سراغ فال گیرها هم می‌رویم وآنها هم براساس تجربه های آدم های مختلف اطلاعاتی را می‌دهند که برای همه تقریبا یکی است وچیزی را که ما دوست داریم بیان پی کنند بازهم به باور ما بستگی دارد.

به نام خالق زیبایی ها ❤️❤️❤️
درود بر استاد عزیز و دوستان گرانقدر

ی لایو خیلی شگفت انگیز،پرانرژی و پر از کلید بود😍
من میدونم امروز اتفاق خیلی شگفت انگیزی برام میوفته..
من میدونم لحظه به لحظه زندگیم پر از معجزه است…
من میدونم همواره به سمت بهترین ها هدایت میشم…
من میدونم هر لحظه از نظر سلامتی روح،روان و جسم رو به بهبودی میروم…
توی این مسیر زیبا همه چی زیباست 🌺
ما انسان ها همه کشاورز زندگی خودمون هستیم هر روز در زمین زندگیمان بذر میکاریم و هر روز در حال داشت و برداشت محصولات زندگی مان هستیم،خوشحالم که الان پایم رو جای پای دهقان(استاد ضیا) میزارم و گوش هایم که دریچه ذهنم هستن رو در اختیار کلام مثبت و نتیجه گرای ایشون می‌گذارم چرا که تا به الان جز اتفاقات خوب چیزی برام نداشته🙂
چقدر حس خوبی داره وقتی که هدایت میشی و جواب سوالاتتو دریافت میکنی به این زیبایی😍
جامعه همونطوری هست که من فکر می‌کنیم،سوال؟؟؟!!!! من الان چطور فکر میکنم؟؟
جهان هستی در هر لحظه افکار منو بهم نشون میده چ در قالب طبیعت چ در قالب انسان ها،هر رفتاری و هر صحنه ای که میبینم انعکاس افکار من هستن و این باورهای من هستند که زندگی من رو می‌سازند من همانی هستم که دیروز فکر میکردم،چقدر این مسیر زیبا و لذت بخشه😍
سپاس فراوان استاد عزیز 🪴

سلام و درود.
زمانی که پیش یک فالگیر میرویم و به قول خودش خبرهایی از آینده می دهد ،چقدر خوشحال و بشاش می شویم که ما از آینده خبر داریم و بعد از اینکه انرژی میگزاریم و تلقین میکنیم و ان اتفاق ها می افتد باز هم از نا آگاهی به خود می بالیم و خودمان را تحسین می کنیم که فلان فالگیر چنین گفت و چنان گفت و همان اتفاق ها هم افتاد غافل ازینکه آن اتفاق ها را خودمان رقم زده ایم.
و چه زیباست که ما به این آگاهی برسیم که زندگی و آینده را با باور هایمان و ایمان و اعتقادمان خودمان رقم‌ میزنیم و زندگی ساختنی است.
زمانی که بتوانیم این باور را درونمان بکاریم که با اعتقاد، تکرار و تلاش میتوانیم به تک تک آرزوهایمان برسیم.

بنام خدای مهربون ..سلام به استاد مهربانی ها ..واقعا این لایو آموزنده بود ..چقدر از ماها با این فکرمون زندگی رو به کام خودمون تلخ کردیم بدون اینکه آگاهی داشته باشیم. دقیقا بیشتر ذهنیت ما خرافاتی است که ما قبول کردیم ..مثلا خانواده ی ما از قدیم این ذهنیت را دارن که اگر جایی می خوان برن کسی عطسه بزنه ..باید حتما چند دقیقه دیرتر برن یا اصلا اون روز نرن .چون اعتقاد دارن اون عطسه پیامی است از خداوند. که داره هشدار میده اگر بری اتفاقی ناگوار در انتظار ماست و وقتی اون روز قراره به مسافرت یا جایی بریم نریم . چون اعتقاد دارند اگر بی تفاوت باشند صدردصد برایشان اتفاق می افتاد واقعا چون قبولش کردند برای خانواده ی خودم هم اتفاق افتاده است ..چون آنها آن باور و ذهنیت منفی را از قدیم قبول کردند .من باز هم امروز خودم به قول استاد ابدیت کردم که یاد آوری شد به چیزهای عالی فکر کنم و امروز اول هفته مطمعنم بهترین در انتظار من است و قرار است کلی خبر های عالی بشنوم …

با درود فراوان بر آفریننده عشق ❤️❤️❤️

باور داشتن یعنی دونستن ، تمام دانسته های ما حاصل تکرار شدن اتفاقات و تجربیات ماست . امشب لایو زیبایی رو استاد گذاشتند . نکته جالب و اگاهی دهنده ای که برای من از این لایو داشت ، صحبت مریم عزیزم بود که ما به واسطه تکرار کردن یکسری اتفاقات
مجبور به پذیرفتن یکسری اتفاقات در زندگی شده ایم و این کاملا مخالف با رهایی و ازادی است .
و با تمرین کردن ، عادتهای روزانه را تبدیل به ناعادت کنیم 😂. و در واقع این کار فقط برای این باشد که بتوانیم پذیرای هرگونه شرایطی باشیم . و به نوعی خودمان را هم مدار با رهایی و ازادی قرار دهیم . مثلا اگر به یکباره‌ در درون خواسته انچنانیمان قرار گرفتیم قدرت پذیرش ان را داشته باشیم و مثل ماهی اون خواسته انچنانیه ما از دستمون سُر نخوره و فرار بکنه .
بله رهایی و ازادی و داشتن باور ازادی خود دلیلی است بر اینکه ما را لایق خواسته هایمان میکند .
واقعا خداروشاکرم چون این چند وقت به شدت گم و گیج و سردرگم بودم . الهی شکر که از پیله خودم سر بیرون اوردم و اگاهیهایی را که در لحظه نیاز دارم از طریقهای مختلفی به صورت بسیار زیبا در اختیار من قرار میدهد .
از دیشب تشنه دیدن لایوهای استاد بودم . و امروز صبح استوری لایو امشب و دیدم . پر از حس و حال عالی شدم .
و سر ساعت وارد لایو شدم هر چند داخل مهمانی بودم .
لحظه ای که استاد اسم بچه های دوره را بردند ، و اسم من رو هم بردند . پای منقل مشغول کباب پختن بودم . اونقدر سر کیف بودم که قابل گفتن نیست ، بله من کنار منقل در لحظه ی عیش و نوش سر لایو استادم بودم ، ولی یک لخظه یه نیرویی گفت امشب نوبت دوستان دیگه هست که صحبت کنند . و ناهید عزیز در ذهنم امد . باورش برای خودم هم سخت بود ، ولی دیدم بله چیدمان لایو امشب با استاد عزیزم و مریم عزیز و ناهید عزیزم خیلی زیبا و پر از اگاهی رقم خورد .
و من هم از روز قبل که تشنه شنیدن لایو استاد بودم ، در عالیییییی ترین حالت ممکن و در بهترین شرایط تونستم در لایو شرکت کنم و از صحبتهای استادم و دوستانم لذت کامل و عالی رو ببرم

بنام خدایی که عاشق بنده هاشه بنام خدای مهربانی ها
درود ادب سلام واحترام استاد فوقالعاده عالی صحبت کردی دستت طلا زندگیتون پراز خیر وبرکت برای بار سوم این لایو بینظیر گوش دادم
اولین بار تاریخ اول اسفندماه بود
این مدت باتوجه وتمرکز بیشتر گوشش دادم .
مسیله زندگی من وهمسرم .پلیس راه جاده ها در مسافرتها بود .هرزمان برای مسافرت ب کرمان ب یزد به تهران ب بندررو مشهد خواستیم برویم همیشه هم رفت هم برگشت دو بار یا سه بار باپلیس راه برخورد داشتیم .همسرم همیشه میگفت وتکرار میکرد تو جاده پلیس هست مدارک ماشین همگی برمیداشت معاینه فنی داشت کمربند ایمنی میزد وهمیشه میگفت در روز سرعت ۱۱۰ و درشب سرعت ۱۱۰ بیشتر بروم حریمه بشوم و خداشاهده بیشتر وقتها باتمام مدارک وبا بستن کمر بند ایمنی راننده وشخص طرف رانتده ب اجبار کمربند میبستم ک جریمه نشویم ولی سرعت مجاز رعایت نمیکرد همیشه حریمه میشدوچتدبار توراه پلیس ماشین نگه میداشت .یا ماشین پلیس تو جاده بود متوجه سرعت میشد و دنبال ما راه می افتاد.حالا دلیل اصلیش سه هفته پیش دلیل اصلیش فهمیدم
و دوهفته قبل مسیر حرکت از رفسنجان ب یزد رفتیم و باور در خودم ساختم ک اصلا پلیس در جاده نیست هم رفت وهم برگشت هیچ پلیسی نبود ومن با اموزش و راهنمایی های شما و لطف خدای مهربان این تمرین انجام دادم و نتیجه عالی گرفتم .و هفته قبلی همین جمعه قبلی از رفسنجان به کرمان واز اونجا از کرمان به شهرستان بافت خودم پشت فرمان رانندگی کردم هی باخودم تکرار کردم و باور کردم اصلا پلیس در جاده نیسش و حتی کمربند هم نبستم ولی همسرم خندش میگرفت و قبول نمیکرد که با کلام میشه نتیجه عوض کرد چون کلام قدرت دارن خداوکیلی خداشاهده .کمربند نداشتم ک هیچ باسرعت ۱۳۰ داشتم رانندگی میکردم
که رسیدیم ب پلیس که راه داشت ماشینها رو بازرسی میکردباور من و خدابامن یار شدتریلی ۱۸چرخ افتادجلوی من پلیس اصلا ماشین من و تخلفات من ندید و من باخنده و شادی از جلو ماشین رد شدم و باصدای بلند گفتم خدایاشکرت .استادضیا متشکرم.استاد واقعا متشکرم .امروز هم شهر رفسنجان ماشین پلیس رد کردم با سرعت بالا اصلا پلیس متوجه نشد ندید چون من خواستم وباور کردم که نمی بیند الهی شکر وسپاس .استاد متشکرم

درود بر استاد ضیاء گرامی ،
مثال خوبی زدید بابت آب افتادن دهان بدون وجود یک جسم فیزیکی و فقط تفکر و ذهن هست که موجب آن عکس العمل میشه یعنی باور و تمرکز ، کارها میکنه👍
واقعا هیچ بنده ای نمیتونه یک ثانیه بعدشو پیش بینی کنه و اینکه من میدونستم یه ادعای بی اساس هست
در گذشته های دور یه فال قهوه گیر بود و من چندین مرتبه بهش مراجعه کردم و چون باورش داشتم تمام حرفایی که میزد درست از آب در میومد و این باعث میشد که برای هر موردی برم سراغش ولی بتدریج متوجه شدم گاهی خیلی زیرکانه اطلاعاتی رو از خودمون میگیرن و به خودمون پس میدن لذا من نیز به معتقدم فقط باور و خواسته خودم و چیزهایی که آرزو داشتم بشه باعث میشده که او هم همون الفاظی بکار ببره که مورد علاقه من باشه 👍
نتیجه کلی اینه که فقط روی باورهای خوبمون و بذرهایی که در ذهنمون میکاریم کار کنیم که دقیقا همونا برامون خلق شوند
سپاس از این لایو خوبتون🙏🌷🍀

درود و سپاس فراوان استاد ضیا عزیز🌷🌷🌷
بله دقیقا همینجوره ،من الان کاملا برام ملموسه و درکش میکنم درست،دقیقا همونی را که منتظرشم و بهش باور دارم خلقش میکنم‌…اونایی که میگن :من میدونستم ….دارن دو دو تا چهارتا میکنند و با عقلشون جلو میرن…و میدونیم که عقل جایگاه شیطانه و این نشونه ایمان نیست….🌹🌹🌹

با درود فراوان بر آفریننده عشق ♥️♥️♥️

چه زیباست شاد زیستن و شاد ماندن . چون ما برای شادی و لذت آفریده شده ایم و هر انچه غیر از این در زندگیمان دریافت میکنیم همه به واسطه بذرهایی است که خودمان یا به دست خودمان یا به دست دیگران در درون ذهنمان کاشته ایم .
ورودیهای ذهن ما باید کنترل شوند اگر اطرافیان ما با حرفها و باورهای اشتباهشان باعث میشوند که حال دلمان بد شود ارتباط نداشتن با انها تنها راه راحت و اسان و نزدیک در جهت کنترل ذهنمان است . و با تکرار و باورهای مثبت و زیبا و هر انچه که با قدرت خداوند هماهنگ است مثل خلاقیت .زیبایی . عشق . فراوانی .ثروت .پذیرش و… را با تکرار و تکرار کردن . انها را تبدیل به ورودی ذهن کنیم و به راحتی و در کمترین زمان ممکن و به شکل شگفت انگیزی زندگی ما تبدیل به عالیترین از حد زندگی که تصورش را میکنیم میشود‌.
دنبال کردن اخبار مهمترین ورودی ذهن است . چون خبرها چه از طریق تلویزیون و چه از طریق افرادی که با انها در ارتباط هستیم فقط و فقط سمی و غیبت و منفی و سیاهی هستند .
و زمانی پا در مسیر سفید کردن ذهن و کنترل ذهن میگذاریم مهمترین کار برای ما این است که بتوانیم به این بدن زیبا و شگفت انگیزمان کمک کنیم .کنترل زبان و گوش مان است که با کنترل انها از ایجاد تصوراتی منفی و حال بد در ذهنمان جلوگیری میکنیم .
وای که چه قدر دوستی و آشتی کردن با خود واقعی مان لذت بخش و زیباست . دوست داشته شدن و دوست داشتن خودمان توسط خودمان کاری بسیار مهم و اصولی در زندگیمان است .چون با دوست داشته شدن خودمان توسط خودمان دیگر اجازه نمیدهیم هر کسی و کاری و حرفی و سخنی و خبری حال دل خودمان را بد کند .
پس مهمترین کار عاشقی و عشق ورزیدن به خود واقعیمان است .
سپاس استاد بزرگوار شاد . پیروز . خندان . سربلند و پر از عشق و ثروت باشید 🌹🌹🌹♥️♥️♥️

بنام خالق زیبایی ها ..مهربان استاد سلام .🌹🌷.همون طور استاد ارجمند میفرماین بله جملات میتونن کلا اتفاقات عوض کنن ..ما میتونیم با جملات مثبت حرف زدن کارها خیلی خب پیش بره ..دوست عزیزمون میتونن بگن من مطمعنم این لایو بهترین وکلی پر از آگاهی برای منه ..وکلی مطلب ازش یاد میگیرم ..حرف های منفی وقتی به زبان آورده میشن یعنی ما مطمعن هستیم اتفاق برعکس انچا میخایم صورت میگیره ..پس کلام بسیار تاثیر تو سرنوشت ما داره ..پس فکر های ما تاثیر روی .زندگی ما میگذره ..دقیقا حرف های استاد صحیح وبی نقص هست من خودم چون روز اول رفتار بد مادر همسرم تو ذهنم مرور میکردم وهروقت میخاستم که دیدنشون ببرم وچند ساعت قبلش آنقدر تو ذهنم مرور میکردم که الان ببرم با آنکه همیشه با خوش رویی رفتار میکنم با اونا ولی آخرش یه چیزی میگه دلم بشکنه وهمش منتظر بودم حرف شو بزنه ودقیقا همین طور میشد وحتی بدتر ..الان میفهمم ما باور های بوده که اوایل ازدواج تو ذهنم کاشتم ودقیقا تا 15سال میگذره ولی هنوز هر هفته ی که میرم باید اونا حرف ها بشنوم در واقع من باور من در مورد مادر همسرم بوده که تو ذهنم جملاتی که ایشون میخاد به زبان بیاره قبلا من تو ذهنم مرور کردم ودرواقع خودم منتظر اون حرف های تو ذهنم کاشته بودم و ایشون به من میگفتن چیه جوری عادت کرده بودم به این حرف ها ولی الان از وقتی استاد عزیزم منو آگاه کرده دارم حرف های قشنگ تو ذهنم مرور میکنم وکم کم روی خوش که میرم اونجا میبینم…ذهن ما وباور های که تو سرمون داریم تاثیری مستقیم روی زندگی روز مره ی ما داره .الان فضای مجازی آنقدر دارن سر مردم کلا میزارن همون طور استاد گفت فالگیر ..فال قهوه طالع بینی ..اگه من ببرم دنبال کنم یعنی دل به شک هستم ..پس ما انسان ها چقدر با ذهن مون کیسه اونایی که میخان سر مارو گرم حرف های که میزنن وما آنقدر تو ذهنمون درگیر میکنیم اونا حرف های رمال مرور میکنیم وتصور میکنیم که همون اتفاق برامون میفته وحالب زنگ به رمال یا تو چت می‌نویسم که خدا رو شکر دستت درد نکنه همون اتفاق ها افتاد وچقدر تشکر اونا.راحت کپی میکنن تشکر ما رو تو اینستا میزارنن و تا چند نفر بخونن وگول بخورن وبرم سمتشون وچه هزینه های بکنن پول واریز کنن باز همون اراجیف بزنن ..پس من که سمت اونا رفتم حرف اونا تو ذهنم میکارم وانقدر فکر میکنم واتفاق ها میفته ومیگی عجب فالگیر خوبی بود چه درست حدس زد وحتی به بقیه معرفیش می‌کنی ..‌استاد عزیزم خیلی خیلی سپاسگزارم بابت این همه آگاهی که به ما دادی …

درود استاد ضیا عزیز
سپاس و هزاران سپاس که هرچه در زندگیم دارم از طرف خالق هستی است و شما مرد بزرگوار که دست خدا هستید.من دقیقاااااا همینکار و همین رفتار را با پدر مادرم انجام دادم …دقیقا توی ذهنم و در عمل میدیدم رفتار و اخلاقهای متفاوتشون….که بعداز تغییر دیدگاه خودم و تغییر باورها و رفتارهای خودم بطرز خارق العاده ای یعنی واقعا بطرز عجیبی رفتار ها و روابط بین ما عوض شد ….کاملا محسوس و علنی…..
بله دقیقا همه چی شدنی است…..فکر من خالق زندگی من شد.سپاس

سلام وسپاس از استاد ارجمندم ..که بدجوری منو شیفته سخنانش کرده..ومعتاد فایل وحرف آموزنده ی زیبا که منو از خود بی خود کرده ..،😘😘🤩🤩..واقعا این لایو متفاوت از بقیه لایو ها بود …واقعا درسته کلام ما زندگی ما رو میسازه ..وهبچ کس نمیدونه فردا چه اتفاقی قرارع براش بیفته .ولی من تفکر خلقش میکنم من امشب میتونم با رویاهای قشنگ تصور کنم واتفافات که فردا دوستم دارم برام بیفته تو ذهنم تصور کنم وفردا تو دنیای واقعی برام عین همون اتفاق میفته درواقع من اتفاقات فردا خودم خلق کردم …وگرنه هیچ کس از یه ثانیه بعدش خبر نداره….،💞💞💞مثال زیبا زدین ..من اگه ایمان به خداست نباید پیش دعا نویس و رمال برم یعنی باورم نسبت به دعا نویس بیشتر از خداست…بله من ایمانم به خدا بود به جای اینکه از خدا بخام پیش دعا نویسم نمی‌رفتم حتی اگه بهانه این باشه برای دعای ترس رفتم که دیگه استرس نداشته باشم ..دقیقا استاد دعا نویس همه دعا وحرف ها عین هم میده به مردم ..وکلی کاسبی راه میندازن ومردم درجهل ونادانی به سر می‌بریم …رمال بذر میکاره ومن به اون حرف اون فکر میکنم وخودم اون اتفاق رو خلق میکنم .ومثلا دعا نویس میگه یه زنی تو زندگی همسرت میبینم که دقیقا این اتفاق رو برای خودم افتاده ودقیقا مثل حرف شما استاد هی نشستم فکر کردم وحتی اون زن تصور کردم که دقیقا نشانه ی از زن که خودم تو ذهنم ساختم به طور واقعی در زندگی ام پیدا شد…الان میفهمم که با زندگی ام چه کردم …..