سبد خرید
سبد خرید

مدیریت ذهن کودکان

مدیریت ذهن کودکان بستری است برای آگاهی و تسلط بیشتر کودکان بر روی ذهن شان و سپس رفتارشان که باعث خلق نتایج زندگی و آینده شان می شود.

اگر شما والدین عزیز کمی از قوانین جهان هستی و از قوانین زندگی آگاهی داشته باشید مطمئنا متوجه این موضوع هستید که آنچه خلق کننده و بوجودآورنده زندگیِ یک انسانی می شود باورهای اوست یعنی باورهای هر فرد زندگی اش را می سازند و این باورها حاصل شنیده ها و دیده هایی هستند که یک انسان از بدو تولد تا بزرگسالی در طول زندگی اش چه آگاهانه و چه ناآگانه می شنود و می بیند و باور می کند.

چنانچه فردی از این قوانین آگاهی نداشته باشد و کنترلی بر روی ذهن و ورودهای ذهنش نداشته باشد به احتمال خیلی زیاد اسیر باورهای دیگران می شود و ناخواسته هرچه دیگران و اطرافیان او باور داشته باشند او هم باور می کند و در نتیجه هر چه دیگران در زندگی شان تجربه می کنند او هم به ناچار باید تجربه کند و اگر کسی کنترلی بر ذهنش نداشته باشد به احتمال زیاد بر این باور است که زندگی باری به هر جهت است و قابل کنترل نیست و شخصی با چنین باورهایی حتما که به جای لذت بردن از زندگی اسیر دست زندگی می شود و بجای آنکه او زندگی را مدیریت و کنترل کند و به دنبال خودش ببرد، زندگی او را افسار می کند و به هر کجا که دلش بخواهد می برد.

افرادی که با این باورهای محدود بزرگ شده اند و زندگی کرده اند چه بخواهند و چه نخواهند بر روی کودک شان نیز تاثیر می گذارند و او را هم دچار همان باورهایی می کنند که خودشان دچار شده اند و نتیجه آن باورها برای کودک نیز همان چیزی می شود که والدین شان تجربه کرده اند یا تجربه می کنند.

چنانچه فردی در بزرگسالی بخواهد این باورها را تغییر دهد تا زندگی اش بهتر و قشنگ تر شود هزاران بار کار او دشوارتر خواهد بود از کسی که هنوز ابتدای مسیر زندگی و در سن و سال این کودکان و نوجوانان است. قطعا شکل گیری باورهای عالی و نامحدود در کودکان هزاران بار راحت تر و بهتر از بزرگسالان خواهد بود.

بنابراین چقدر خوب می شود اگر والدین این موضوع را خوب درک کنند که اگر خودشان قربانی باورهای بزرگ ترهای شان یا جامعه اطرافشان شده اند و زندگیِ دلخواه شان را زندگی نکرده اند از هم اکنون این اجازه را به فرزندان شان بدهند که مدیریت ذهن را بیاموزند و این خطر را از ذهن کودکان شان دور کنند و از همین ابتدای مسیر افسار ذهن و زندگی شان را به دست خود بگیرند تا فرداهای دیگر که ممکن است دیر شده باشد، زندگی آنها را به ناچار به دنبال خود نکشد.

پیشنهاد می کنیم از هم اکنون بر روی مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان تان سرمایه گذاری کنید

برای ثبت نام در کلاس های مدیریت ذهن با این شماره واتساپ تماس بگیرید: 9657-280-991-0098


 


 

سخنی با والدین
به نام خالق عشق و زیبایی
سلام و درود حضور یکایک شما والدین گرامی
پیشاپیش از اینکه با صبوری و حوصله متن مرا می خوانید، سپاسگزارم
من مریم ایرانمنش هستم. مربی کلاس های مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان و البته قبل از اینکه یک مربی باشم، یک مادر هستم. مادر دو فرزند، یکی دختر و دیگری پسر. بنابراین مطمئن باشید که دغدغه ها و نگرانی های شما را درباره مسائل مختلف فرزندتان، چه دختر باشد و چه پسر، درک می کنم. یادم می آید از آن زمان که کودکانم در وجود من زندگی می‌کردند و هنوز پا به این کره خاکی نگذاشته بودند، نگرانی‌های من درباره سلامت جسم و روح آنان آغاز شد و وقتی که آنها متولد شدند و زندگی خود را در این جهان آغاز کردند، احساس کردم چقدر آن ها به حمایت و راهنمایی های من نیاز دارند و نگرانی های من بیشتر و بیشتر شد.

مدام با خودم فکر می‌کردم که چگونه باید از آنها مراقبت کنم؟ اگر یک روز من نباشم آنها چه می کنند؟ چون خود را مسئول مراقبت کردن از آنها می دانستم، مسئول تربیت کردنشان، مسئول موفقیت شان، مسئول با آرامش و شادمانه زیستن شان!
اما آیا خودم موفق بودم؟ آیا خودم راه و رسم درست زندگی کردن، شادمانه زیستن و لذت بردن از زندگی را می دانستم؟ آیا خودم به درستی زندگی کرده بودم؟ آیا از نحوه زندگی کردن خودم راضی بودم؟!
آری این سوالاتی بود که ذهنم را درگیر کرده بود و من به دنبال پاسخ آن، به این در و آن در می زدم و پاسخ را از درون کتاب های مختلف و از صحبت کردن با مشاوران متعدد می جستم. ولی هیچ کدام از آنها مرا آرام و حتی قانع نمی کردند، زیرا همه بر اساس ذهن خود و افکار و باورهای خود سخن می گفتند. ذهن ها و افکاری که پر از خطا بود و سرشار از باورهای محدود کننده! باورها و قوانینی که بیشتر از پیش، عرصه زندگی را بر من تنگ می کرد! و بیشتر آزادی و لذت را از من سلب می کرد!
چیزی در درون من می‌گفت که باید راه بهتر و ساده تری برای خوب زندگی کردن وجود داشته باشد و باید آگاهی‌های دیگری در این زمینه بیاموزم.‌ آگاهی هایی که حالِ دلِ مرا خوب کند و در عین حال، مرا محدود نکند و من بتوانم آنها را به فرزندانم نیز بیاموزم.

راهی که فرزندانم خودشان بتوانند به صورت مستقل، راه درست را پیدا کنند و به من وابسته نباشند! چون من هم مثل آنها یک انسان بودم، یک انسان با تجربه های بیشتر و البته با خطاهای بیشتر! و هنوز هم در حال سعی و خطا بودم، پس چطور می توانستم راه درست را به فرزندانم بیاموزم؟ چطور می توانستم آرامش و شادی را به آنها هدیه دهم، در عین حالی که خودم هنوز آنرا نداشتم؟ چطور می توانستم راه درست زیستن را به آنها بیاموزم، در حالی که خودم هنوز آن را فرا نگرفته بودم و از زندگی‌ام لذت نمی بردم؟
بنابراین تصمیم گرفتم اول به خودم بپردازم و از خداوند خواستم که راه درست زیستن را به من بیاموزد و من در مسیر خودشناسی با استادضیاء عزیز آشنا شدم و در این مسیر یاد گرفتم که هر آنچه که من برای یک زندگی خوب نیاز دارم، خداوند پیشاپیش در درون من قرار داده و من فقط باید آنها را در خود بیابم و آن نیروهای خفته را در خود بیدار کرده و از آنها در جهت خوشبختی دلخواهم استفاده کنم.

آرام آرام ولی پیوسته پیش رفتم، سعی کردم باورهای اشتباه را که موجب ناآرامی و محدودیت من شده است را در خودم شناسایی کنم و آنها را رفع کنم. هرچه بیشتر در مسیر خودشناسی گام بر می داشتم درونم آرام تر می شد و درونی که آرام باشد راحت تر و بهتر به خداوند متصل می شود و آنگاه می تواند صدای خداوند را از طریق قلب خود بشنود و چه زیبا استادضیاء بزرگوار، این مورد را در فایل “صدای خداوند را از طریق قلب خود بشنوید” بیان کرده‌اند و من بعد از آگاهی هایی که در این مسیر کسب کرده بودم و البته به انجام رساندن این آگاهی‌ها، به آرزوی دیرینه ام رسیدم و آن چیزی نبود به جز آرامش درونی.
گرچه از نگاه آدم های بیرون، انسانی بی تفاوت به نظر می رسیدم ولی خوشبختانه نگاه دیگران و نظر آنها برایم اهمیت چندانی نداشت. آنچه که برایم مهم بود این بود که بتوانم آنگونه زندگی کنم که خودم می خواهم و خوشبختانه در طی سال‌هایی که در محضر استادضیاء عزیز درس آموختم و با عمل کردن به درسهایم و البته طی کردن دوره تکامل توانستم تا حد زیادی آن رضایت درونی را کسب کنم. و اکنون که توانسته بودم طعم لذت بخش زندگی آرام و شادمان را بچشم، وقت آن بود که آن را به فرزندانم آموزش دهم و همین کار را نیز کردم.

 

با کمال تعجب دیدم که نتایج فرزندانم سریع‌تر و حتی در مقیاس بزرگ تری نسبت به نتایج خودم به وجود آمده است و دلیل آن، این بود که من به عنوان یک بزرگسال، سالهای زیادی با افکار و باورهای اشتباهم زندگی کرده بودم و این افکار آنچنان در ذهن من سخت شده بودند که به راحتی تغییر نمی یافتند، اما فرزندان کم سن و سال من که سال های کمتری را با باورهای اشتباه خود زندگی کرده بودند، راحت‌تر می توانستند افکار و باورهای اشتباه شان را تغییر دهند و مقاومت کمتری در این زمینه داشتند.
با مشاهده نتایج اعجاب انگیز فرزندانم، ایده تشکیل “کلاسهای مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” برایم پدیدار شد، ایده ای که تا به حال هیچ کس، حداقل در ایران، آن را انجام نداده بود!!
هدف من این بود که این آگاهی ها را علاوه بر فرزندان خودم، به دیگر کودکان نیز آموزش دهم تا آنها هم از این حس و حال عالی، بی نصیب نمانند. و اینگونه “کلاسهای مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” آغاز شد. اولین کسانی که اعتماد کردند ذهن فرزندانشان را به دست من بسپارند، کسانی بودند که مرا می شناختند و شاهد تغییرات من بودند و همچنین از نتایج و جذب های عالیِ من اطلاع داشتند.

در ابتدا “کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” با تنها چند کودک و از جمله فرزندان خودم آغاز شد و تنها با گذشت چند جلسه از ترم اول، نتایج بچه ها از “کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” آرام آرام نمایان شد.اولین نتیجه که خودم هم پیش‌بینی آن را کرده بودم آرامش درونی در این نونهالان بود! زیرا آنان آموخته بودند که چگونه احساسات درونی خود را مدیریت کنند.

اولین چیزی که این عزیزان در “کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” آموخته بودند، آگاهی از احساس خوب و بد و سپس مدیریت کردن احساسات بد بود. مسلماً هیچ یک از ما نمی توانیم ادعا کنیم که همیشه احساس درونی مان خوب است و طبیعتاً گاهی به دلایل مختلف احساس ما بد می شود، ولی هنر ما این است که بتوانیم خودمان به تنهایی و به صورت مستقل، احساسمان را خوب کنیم و این کودکان به خوبی این موضوع را آموخته و در حال تمرین کردن بودند.

سپس این کودکان مدیریت کردن چشم، گوش، زبان و افکار خود را آموختند، زیرا همه اینها در احساسات آنان نقش دارد. همچنین این عزیزان نوآموز در ترم های بعدی با شکر گزاری، نحوه جذب آرزوها، آگاهی از قوانین کیهانی، همچون قانون جذب، قانون فرکانس، قانون توجه، قانون انتظار و مفاهیمی از قبیل ایمان فعال، شناخت خدای واقعی، مفهوم نشانه های خداوند و طریقه درک الهام و بسیاری موارد دیگر آشنا شدند و با آموختن این آگاهی ها و انجام دادن تمرین هایی در این زمینه، در طول ترم های متوالی، به ناگاه انفجاری در زندگی این نونهالان رخ داد و نتیجه ها و جذب های حتی باورنکردنی، یکی پس از دیگری اتفاق افتاد.

از جذب اسباب‌بازی دلخواه گرفته تا پیشرفت های تحصیلی در راحت ترین حالت ممکن و بدون اضطراب، خواب آرام شبانه، جذب پول، جذب لباس، جذب روابط عالی، جذب سلامتی از طریق درک هدایت های پروردگار و دیگر موارد که شما والدین گرامی می توانید از طریق صفحه “مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” در سایت استادضیاء، به دلنوشته های این عزیزان دسترسی پیدا کنید و حس و حال خوب این کودکان و نوجوانان را بخوانید.

همچنین می توانید نتایج بچه ها را از زبان خودشان و با صدای خودشان، از طریق “پیج اینستاگرام تحولی عظیم tahavoli_azeim1@ و با سرچ کردن عبارت ” نتایج کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” ببینید، بشنوید و لذت ببرید. بعد از نمایان شدنِ نتایج این گروه از بچه های “کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” روز بروز بر تعداد افراد متقاضی در این کلاسها اضافه شد و این روند به‌صورت تصاعدی ادامه پیدا کرد. برخی جذب های کودکان در “کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” آن قدر اعجاب انگیز بود که حتی والدینی که خودشان در این مسیر کار نمی‌کردند تمایل پیدا کردند که همراه با کودکانشان این آموزش ها را فرا گیرند!

البته بسیاری از والدین محترم، قبل از فرزندانشان و یا به همراه آنها، به کسب آگاهی از مدیریت ذهن و قوانین کیهانی، از طریق آموزش های استادضیاء محترم پرداختند ولی عده ای هم فقط فرزندشان را به “کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” می فرستادند ولی متاسفانه خودشان (علیرغم تاکید من بر این موضوع) به دلایل و یا بهانه‌های مختلف از کار کردن در این زمینه امتناع می ورزیدند.

البته این مسئله بسیار مهم و شایان ذکر است که با توجه به “قانون مدار ها” انسان های هم مدار و هم فرکانس در کنار هم می ماند و انسان های غیر هم فرکانس، خواسته یا ناخواسته از هم دور می شوند. بنابراین این مسئله بسیار مهم است که والدینی که فرزندانشان را به “کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” می‌فرستند، خودشان نیز از طریق فایل های رایگان و دوره های سفارشی استادضیاء عزیز (دوره راه رسیدن به رویاها)، (دوره راز قوانین زندگی گام ۱)، (دوره راز قوانین زندگی گام 2) و (دوره قدم به قدم معجزه سلامتی) در این مسیر زیبا، آگاهی کسب کرده و خود را در مدار فرزندشان قرار دهند.

این چنین تمام خانواده با یکدیگر، هم مدار بوده و علاوه بر آرامش و شادمانی، فرکانس بالاتری برای جذب خواسته های فردی و خانوادگی خود به کائنات ارسال نمایند و شاهد معجزات فراوان زندگی خود باشند. شما والدین عزیز همچنین می توانید از قسمت “مصاحبه با دانشجویان دوره های سفارشی” از آگاهی ها، تغییرات و معجزات زندگی دیگر بزرگسالانی که در مسیر عشق و آگاهی حرکت می کنند، مطلع شوید و باورتان به این مسیر الهی قوی تر گردد.
بنابراین من به عنوان یک فرد بزرگسال که در این مسیر حرکت کردم، به عنوان یک مادر که دغدغه های بسیاری برای آینده فرزندانم داشتم، به عنوان یک مربی که تنگاتنگ در جریان مسائل دختران و پسران کودک، نوجوان و حتی جوان بودم و به عنوان یک مشاور که با یاری خدا و آگاهی‌های استادضیاء عزیزم توانستم در زندگی انسان های بسیاری تاثیر بگذارم، به شما این قول را می‌دهم که اگر خودتان بخواهید، اگر با اراده، مصمم و پیوسته در این مسیر گام بردارید و به خود، به راه خود و به کار خود، ایمان کامل داشته باشید، به همه آنچه که می خواهید می رسید، زیرا هر آنچه را که می خواهید خداوند پیشاپیش در جهان آفریده و فقط شما باید راه بدست آوردن آنها را از طریق یکسری آموزش ها و تغییر باورهای تان فرا گیرید.
حال که خداوند شما را به اینجا هدایت کرده، پس بگذارید بگویم که من و استادضیاء عزیز هم، در این مسیر الهی، در کنار شما و فرزندان دلبندتان هستیم تا به شما کمک کنیم که زندگی دلخواه خود را خلق کنید و از آن لذت ببرید.


سخنی با کودکان و نوجوانان
به نام خالق عشق و زیبایی
عزیزان دلم سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
من مریم ایرانمنش هستم. مربی “کلاس های مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان.” هدف من از برگزاری این کلاس ها این است که به شما کمک کنم که زندگی بهتری داشته باشید و به هر چیزی که در زندگی می خواهید برسید. من می دونم گاهی اوقات چقدر نگران درس هاتون هستید، چقدر استرس امتحانات تون رو دارید، چه شب هایی که کابوس امتحان و درس پرسیدن، خواب راحت رو از شما گرفته‌.

من می دونم چقدر نگران کنکور هستید، نگران آینده تون که باید چه رشته تحصیلی رو انتخاب کنید؟چه دانشگاهی؟ چه شغلی؟ من از نگرانی های کوتاه مدت و طولانی مدت شما عزیزان آگاه هستم و به همین دلیل تصمیم گرفتم با برگزاری “کلاس های مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” به شما یاد بدهم که چطور این نگرانی ها رو از خودتون دور کنید و آرامش، شادی و حال خوب رو به وجود خودتون هدیه بدید و در راحت ترین حالت ممکن، به هر چیزی که می‌خواهید برسید، حتی با کسب نمراتی بهتر از قبل!
نمی دونم چقدر حرف های من رو باور کنید ولی میتونید برخی از نتایج بچه هایی که قبلا در “کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” شرکت کرده‌اند را از طریق صفحه “مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” در سایت استادضیاء بخونید و یا در پیج اینستاگرام تحولی عظیم tahavoli_azeim1@ و با سرچ کردن عبارت ” نتایج کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” نتایج دیگر دوستان تون رو ببینید و بشنوید. اون وقت می بینید که این کلاس ها چطور میتونه با تغییر باور هاتون، نتایج زندگی تون رو عوض کنه.

بسیاری از کودکانی که در “کلاس های مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان” شرکت کرده بودند، در ابتدا دارای اعتماد بنفس پایینی بودند و یا خودشان را دوست نداشتند، احساس خوبی نسبت به خودشان نداشتند و یا ترس های مختلف و نگرانی های زیادی داشتند، اما در این کلاس آموختند که چطور احساس شان، افکارشان و باورهای شان را تغییر دهند!

چطور اعتماد بنفس خود را تقویت کنند! چطور با ترس هایشان روبرو شوند! چگونه خودشان را دوست داشته باشند و به اطرافیانشان نیز عشق بورزند! چگونه از طریق درونشان به خدای خود وصل شوند و الهام دریافت کنند! چگونه زیبا زندگی کنند و خواسته هایشان را جذب کنند! اگر تو کودک، نوجوان و یا جوان دل آگاه بخواهی، من می توانم به تو کمک کنم تا به هر آنچه که می خواهی برسی.

فقط کافیست دستت را به دست من بدهی و دلت را به من بسپاری و به من اعتماد کنی. مطمئنم که تو می توانی بهترین زندگی را برای خودت بسازی. زیرا تو اشرف مخلوقات خداوند هستی و لایق بهترین هایی. پس به من اعتماد کن و حال که خداوند تو را به اینجا هدایت کرده، به هدایت‌های او پشت نکن.
تو عزیز دل، حتی می توانی به همراه والدین و دیگر اعضای خانواده ات، از آموزش های من و استادضیاء بزرگوار بهره مند شوی و تمامی خانواده در کنار هم، زندگی رویایی خود را به واقعیت تبدیل کنید.
منتظرت هستم …

پیشنهاد می کنیم از هم اکنون بر روی مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان تان سرمایه گذاری کنید

برای ثبت نام در کلاس های مدیریت ذهن با این شماره واتساپ تماس بگیرید: 9657-280-991-0098



پایین صفحه نگاه کنین یه جایی هست نوشته “دیدگاه خود را اینجا بنویسید

همونجا هر چی خواستین بنویسین، بعد که تموم شد بزنین روی دکمه “ارسال دیدگاه” تا پیامتون ارسال بشه

آفرین به شما ❤😍🌺

برای درک بیشتر قوانین پیشنهاد می کنیم سریال امپراطوری عشق را بطور کامل و چندین بار گوش کنید

اشتراک گذاری

امتیاز و دیدگاه شما را دوست داریم، به رشدمان کمک می کند

58 دیدگاه برای “مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان”

  1. سلام به همه ی دوستان
    من بعد از مراقبه حسم خیلی خوب شد و احساس آرامش گرفتم. وقتایی که از یه چیزی ناراحتم یا ذهنم درگیر چیزی هست می رم مراقبه می کنم و بعد آروم می شم‌. وقتایی که مساله دارم ، مراقبه می کنم و راه حلش برای من میرسد.

  2. با عرض سلام به استاد عزیز و دوستان هم مدارم
    من دانیال اسمارمنش هستم دانشجو کلاس مدیریت ذهن
    ما در ترم پنجم کلاس مدیریت ذهن درباره طرز صحیح مراقبه صحبت میکنیم .
    اول اینکه مراقبه یعنی در لحظه زندگی کردن و مراقبت از افکار ، چشم ، زبان ، گوش و …
    من زمانی که مراقبه میکنم اگر قبل از مراقبه آرامش نداشته باشم یا افکار منفی در ذهن داشته باشم وقتی با عشق الهی اتصال برقرار میکنم انگار که تمام افکار و باور های منفی ام از بین می‌روند و به روح اصلی خودم نزدیک تر میشوم .
    من در ترم پنجم یاد گرفتم که در تمام لحظات زندگی ام در حال مراقبه باشم و با تمام جانم در لحظه زندگی کنم تا بتوانم صدای درونم را واضح تر بشنوم و طبق طرح الهی ام پیش بروم .
    من یاد گرفتم که وقتی صدایی از درونم می‌شنوم به آن عمل کنم و با دیگران مشورت نکنم تا صدای خدای هستی را در درونم ساکت نکنم .
    آرزو میکنم تمام مردم جهان بتوانند در تمام لحظات زندگی در حال مراقبه باشند و نهایت لذت را از زندگی ببرند .

  3. سلام خدمت استاد گرامی، خانم ایرانمنش و همه ی دوستان🥰
    در ترم پنجم مدیریت، ذهن علاوه بر برنامه ریزی و یادگیری چندین قانون کارآمد و مفید، نحوه ی مراقبه راهم یاد گرفتیم. مراقبه یعنی در لحظه زندگی کردن و مراقبت کردن از خود. من هرموقع مراقبه میکنم انگار که آرامش و شادی به وجود من تزریق می شود، اصلا اهمیتی ندارد که قبل از آن چقدر نگرانی ها یا افکار مزاحم در سر داشتم. بعد از آن سرشار از حس عشق و آرامش هستم. در گذشته اگر تضادی بر سر راه من قرار می گرفت با مغزم به حل آن می پرداختم. بعد از مدتی یاد گرفتم که با قلبم که جایگاه خداست چگونه تصمیم بگیرم. و اکنون هم آموختم که چگونه با مراقبه ۱کردن درونم را از افکار و احساسات منفی پاکسازی کنم و آن صدا را واضح تر بشنوم و به ان تصمیمی که درسای درون من گرفته مصمم تر شوم ، این صدا دقیقا همون چیزی هست که باید دنبالش برم حتی اگه با عقلم جور در نیاد یا حتی اگه همه ی جهان چیزی خلاف آن بگویند.
    خیلی خوشحالم که در این سن با مراقبه آشنا شدم و میتونم در لحظه لحظه، آرامش رو جایگزین نگرانی ها و افکار منفی کنم و راه حل مسائل زندگی ام را از طریق مراقبه پیدا کنم.

  4. سلام به دوستان
    من یه اسباب بازی داشتم که خیلی گرون بود ،دوسش داشتم و بهش وابسته بودم اما دوستم اومد خونمون و از طبقه ی بالا انداختش طبقه ی پایین و خراب شد . من خیلی ناراحت شدم وقتی که آروم شدم به این آگاهی رسیدم که اگر در جهان فراوانی است و من چرا باید ناراحت بشم چون می تونم یه دونه بهترشو جذب کنم.

  5. درسا کمالی

    سلام خدمت خانم ایرانمنش و همه ی دوستان🥰😍
    در ترم پنجم بیشتر روی تغییر باورها و شناخت آنها کار کردیم و من یک نتیجه ی بسیار عالی گرفتم که دوست دارم با شما به اشتراک بذارم.
    من چند سالی هست که به کلاس پیانو میروم اما از وقتی استادم رو عوض کردم ناخودآگاه این باور در من ساخته شد که نمی تونم اهنگ هام رو مثل قبل بزنم، استادم باهام لجه یا باید از مسیر بکشم کنار و پیانو رو ول کنم. با اینکه واقعا عاشق پیانو بودم و هستم. درسته سخته هرچیزی سختی و بالا پایینیه خودشو داره تا وقتی به دستش میاری قدرشو بدونی. منم وقتی که یک آهنگ رو بعد از کلییی تمرین میزدم اون آرامش، حس خوب و انرژی که موقع زدنش حس می کردم واقعا ارزشش رو داشت با این حال این باور در من ساخته شد که ضعیفم و ناتوان و هرجلسه هم که میرفتم کلاس شدت می گرفت. تا اینکه توی این ترم بعد از گوش دادن فایل تغییر باور ها باید باورهای منفی و محدود کننده ی خودمان را پیدا کنیم. وقتی داشتم دنبال باورهام می گشتم اینم آخر دفعه نوشتم(باور اینکه توی پیانو خوب نیستم) اما نه به عنوان باور غلط، هنوز باورم این بود که دیگه راه برام تموم شده و باید پیانو رو ول کنم. توی کلاس مدیریت ذهن یه حس عجیبی به شدت مجبورم کرد و ناخوداگاه اولین موردی که درباره ی باور هام گفتم این بود و کلی هم راجبش صحبت کردم اون موقع بود که باور محدود کننده ای که خودم برای خودم ساخته بودم رو پیدا کردم. جلسه ی بعد باید راهی برای تغییر باور(جملات تاکیدی،الگو قرار دادن افراد و…)پیدا می کردیم، خب چیزی که اول بار ذهنم بهم گفت: بشین تمرین کن اینقدرررر تمرین کن و خودتو بکش که خوب بزنی اون موقع حست هم خوب میشه نگران نباش😂. اما واقعا که جوابگو نبود هرچقدر هم خودمو کشتم بهتر نشد که هیچ بدتر هم شد. با این حال چون توی دفترم نوشته بودم و دنبال راهی برای تغییرش بودم روش تمرکز میذاشتم و براش انرژی می‌فرستادم( اگه به حرف نیروی درونی گوش نمی کردم و توی کلاس نمی گفتم خیلی دیر یا شاید هیچ وقت راه درست رو پیدا نمی کردم و پشت مانع فقط درجا میزدم)یه روز خیلی اتفاقی ویدیویی دیدم از پیانو که با هرچیزی که تاحالا دیده بودم فرق داشت. عجیب بود تا حالا اینو ندیده بودم. آخه گوگل رو زیر و رو کرده بودم برای پیانو اما این اولین باری بود همچین چیزی می‌دیدم .این خیییلی خاص و متفاوت بود. خیلی به دلم نشست و انگار که درخت درونم دوباره آب دادم. اون شورو ذوق پیانو زدن توی من به وجود اومد. هرچی بیشتر می دیدم انرژی من بیشتر می شد. خودمو جای نوازنده تصور می‌کردم و بدون اینکه خودم بفهمم ترس از پیانو، تاریکی که جای پیانو توی وجودم بود همه ناپدید شدن و جاش عشق و نور و زیبایی رو گرفت. چون تمرکز گذاشتم هدایت شدم و این ویدئو رو پیدا کردم و تبدیل شدم به درسا ی قدیمی که هیچ بی نهایت بهتر از اون😊🤩
    اینم یک هدایت و یک امتحان مثل هزاران امتحان های زندگیم بود که بهم ثابت بشه چقدر عاشق پیانوام و چقدر میتونم توانمند باشم💪🏻😊

  6. درسا کمالی

    سلام خدمت خانم ایرانمنش و همه ی دوستان🥰😍
    در ترم پنجم بیشتر روی تغییر باورها و شناخت آنها کار کردیم و من یک نتیجه ی بسیار عالی گرفتم که دوست دارم با شما به اشتراک بذارم.
    من چند سالی هست که به کلاس پیانو میروم اما از وقتی استادم رو عوض کردم ناخودآگاه این باور در من ساخته شد که نمی تونم اهنگ هام رو مثل قبل بزنم، استادم باهام لجه یا باید از مسیر بکشم کنار و پیانو رو ول کنم. با اینکه واقعا عاشق پیانو بودم و هستم. درسته سخته هرچیزی سختی و بالا پایینیه خودشو داره تا وقتی به دستش میاری قدرشو بدونی. منم وقتی که یک آهنگ رو بعد از کلییی تمرین میزدم اون آرامش، حس خوب و انرژی که موقع زدنش حس می کردم واقعا ارزشش رو داشت با این حال این باور در من ساخته شد که ضعیفم و ناتوان و هرجلسه هم که میرفتم کلاس شدت می گرفت. تا اینکه توی این ترم بعد از گوش دادن فایل تغییر باور ها باید باورهای منفی و محدود کننده ی خودمان را پیدا کنیم. وقتی داشتم دنبال باورهام می گشتم اینم آخر دفعه نوشتم(باور اینکه توی پیانو خوب نیستم) اما نه به عنوان باور غلط، هنوز باورم این بود که دیگه راه برام تموم شده و باید پیانو رو ول کنم. توی کلاس مدیریت ذهن یه حس عجیبی به شدت مجبورم کرد و ناخوداگاه اولین موردی که درباره ی باور هام گفتم این بود و کلی هم راجبش صحبت کردم اون موقع بود که باور محدود کننده ای که خودم برای خودم ساخته بودم رو پیدا کردم. جلسه ی بعد باید راهی برای تغییر باور(جملات تاکیدی،الگو قرار دادن افراد و…)پیدا می کردیم، خب چیزی که اول بار ذهنم بهم گفت: بشین تمرین کن اینقدرررر تمرین کن و خودتو بکش که خوب بزنی اون موقع حست هم خوب میشه نگران نباش😂. اما واقعا که جوابگو نبود هرچقدر هم خودمو کشتم بهتر نشد که هیچ بدتر هم شد. با این حال چون توی دفترم نوشته بودم و دنبال راهی برای تغییرش بودم روش تمرکز میذاشتم و براش انرژی می‌فرستادم( اگه به حرف نیروی درونی گوش نمی کردم و توی کلاس نمی گفتم خیلی دیر یا شاید هیچ وقت راه درست رو پیدا نمی کردم و پشت مانع فقط درجا میزدم)یه روز خیلی اتفاقی ویدیویی دیدم از پیانو که با هرچیزی که تاحالا دیده بودم فرق داشت. عجیب بود تا حالا اینو ندیده بودم. آخه گوگل رو زیر و رو کرده بودم برای پیانو اما این اولین باری بود همچین چیزی می‌دیدم .این خیییلی خاص و متفاوت بود. خیلی به دلم نشست و انگار که درخت درونم دوباره آب دادم. اون شورو ذوق پیانو زدن توی من به وجود اومد. هرچی بیشتر می دیدم انرژی من بیشتر می شد. خودمو جای نوازنده تصور می‌کردم و بدون اینکه خودم بفهمم ترس از پیانو، تاریکی که جای پیانو توی وجودم بود همه ناپدید شدن و جاش عشق و نور و زیبایی رو گرفت. چون تمرکز گذاشتم هدایت شدم و این ویدئو رو پیدا کردم و تبدیل شدم به درسا ی قدیمی که هیچ بی نهایت بهتر از اون😊🤩
    اینم یک هدایت و یک امتحان مثل هزاران امتحان های زندگیم بود که بهم ثابت بشه چقدر عاشق پیانوام و چقدر میتونم توانمند باشم💪🏻😊

  7. سلام خدمت خانم ایرانمنش و همه ی دوستان🥰😍
    در ترم پنجم بیشتر روی تغییر باورها و شناخت آنها کار کردیم و من یک نتیجه ی بسیار عالی گرفتم که دوست دارم با شما به اشتراک بذارم.
    من چند سالی هست که به کلاس پیانو میروم اما از وقتی استادم رو عوض کردم ناخودآگاه این باور در من ساخته شد که نمی تونم اهنگ هام رو مثل قبل بزنم، استادم باهام لجه یا باید از مسیر بکشم کنار و پیانو رو ول کنم. با اینکه واقعا عاشق پیانو بودم و هستم. درسته سخته هرچیزی سختی و بالا پایینیه خودشو داره تا وقتی به دستش میاری قدرشو بدونی. منم وقتی که یک آهنگ رو بعد از کلییی تمرین میزدم اون آرامش، حس خوب و انرژی که موقع زدنش حس می کردم واقعا ارزشش رو داشت با این حال این باور در من ساخته شد که ضعیفم و ناتوان و هرجلسه هم که میرفتم کلاس شدت می گرفت. تا اینکه توی این ترم بعد از گوش دادن فایل تغییر باور ها باید باورهای منفی و محدود کننده ی خودمان را پیدا کنیم. وقتی داشتم دنبال باورهام می گشتم اینم آخر دفعه نوشتم(باور اینکه توی پیانو خوب نیستم) اما نه به عنوان باور غلط، هنوز باورم این بود که دیگه راه برام تموم شده و باید پیانو رو ول کنم. توی کلاس مدیریت ذهن یه حس عجیبی به شدت مجبورم کرد و ناخوداگاه اولین موردی که درباره ی باور هام گفتم این بود و کلی هم راجبش صحبت کردم اون موقع بود که باور محدود کننده ای که خودم برای خودم ساخته بودم رو پیدا کردم. جلسه ی بعد باید راهی برای تغییر باور(جملات تاکیدی،الگو قرار دادن افراد و…)پیدا می کردیم، خب چیزی که اول بار ذهنم بهم گفت: بشین تمرین کن اینقدرررر تمرین کن و خودتو بکش که خوب بزنی اون موقع حست هم خوب میشه نگران نباش😂. اما واقعا که جوابگو نبود هرچقدر هم خودمو کشتم بهتر نشد که هیچ بدتر هم شد. با این حال چون توی دفترم نوشته بودم و دنبال راهی برای تغییرش بودم روش تمرکز میذاشتم و براش انرژی می‌فرستادم( اگه به حرف نیروی درونی گوش نمی کردم و توی کلاس نمی گفتم خیلی دیر یا شاید هیچ وقت راه درست رو پیدا نمی کردم و پشت مانع فقط درجا میزدم)یه روز خیلی اتفاقی ویدیویی دیدم از پیانو که با هرچیزی که تاحالا دیده بودم فرق داشت. عجیب بود تا حالا اینو ندیده بودم. آخه گوگل رو زیر و رو کرده بودم برای پیانو اما این اولین باری بود همچین چیزی می‌دیدم .این خیییلی خاص و متفاوت بود. خیلی به دلم نشست و انگار که درخت درونم دوباره آب دادم. اون شورو ذوق پیانو زدن توی من به وجود اومد. هرچی بیشتر می دیدم انرژی من بیشتر می شد. خودمو جای نوازنده تصور می‌کردم و بدون اینکه خودم بفهمم ترس از پیانو، تاریکی که جای پیانو توی وجودم بود همه ناپدید شدن و جاش عشق و نور و زیبایی رو گرفت. چون تمرکز گذاشتم هدایت شدم و این ویدئو رو پیدا کردم و تبدیل شدم به درسا ی قدیمی که هیچ بی نهایت بهتر از اون😊🤩
    اینم یک هدایت و یک امتحان مثل هزاران امتحان های زندگیم بود که بهم ثابت بشه چقدر عاشق پیانوام و چقدر میتونم توانمند باشم💪🏻😊

  8. دانیال اسمارمنش

    سلام به خانم ایرانمش عزیز ممنونم از لطفتون من و بقیه عزیزان بخاطر تلاش شما و اراده خودمون به اینجا رسیدیم و همیشه دانش آموز شما هستیم و خواهیم بود

    ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘

  9. دانیال اسمارمنش

    با عرض سلام به استاد و دوستان هم مدارم .
    من دانیال اسمارمنش هستم در ترم ۵ کلاس مدیریت ذهن قرار دارم .
    در ترم ۵ ما روی باور هامون کار می‌کنیم و سعی می‌کنیم باور های منفی را به باور مثبت تبدیل می‌کنیم و باور مثبت رو تقویت می‌کنیم و واقعا این تمرین خیلی به من کمک کرد و تونستم باور های منفی و مثبت رو پیدا کنم و باور های منفی را صحیح کنم و باور های مثبت رو تقویت کنم ۰
    من توی این ۵ ترم توانستم خیلی از باور های منفی از جمله باور چشم زخم رو در ذهنم با ابزار صحیح نابود کنم و جا را برای باور های مثبت باز کنم و تونستم حس ام رو کنترل کنم که آدم های منفی نتوانند حس من را بد کنند و تغییر بعدی من این بود که تونستم باور کمبود رو از خودم دور کنم و باور کنم که در
    دنیا فراوانی وجود دارد و توانستم با استفاده از باور فراوانی با نوشتن درخواست ها و فرستادن ارتعاش ها خیلی از چیزها را جذب کنم از جمله یک هدفون که امروز با فرستادن ارتعاش جذب کردم و در کنار تمامی این جذب ها یک موفقیت بزرگی که در زندگی به من خیلی کمک کرد هم داشتم و این بود که من قبل از اینکه در کلاس مدیریت ذهن شرکت کنم تمام نمراتم رو با سختی به دست می آوردم ولی در این مدت به اندازه درس می‌خوانم و با ارامش‌ نمرات خوبی کسب میکنم
    ❤️ و ممنونم از استاد مهربانم❤️

  10. دانیال اسمارمنش

    با عرض سلام به استاد و دوستان هم مدارم .
    من دانیال اسمارمنش هستم در ترم ۵ کلاس مدیریت ذهن قرار دارم .
    در ترم ۵ ما روی باور هامون کار می‌کنیم و سعی می‌کنیم باور های منفی را به باور مثبت تبدیل می‌کنیم و باور مثبت رو تقویت می‌کنیم و واقعا این تمرین خیلی به من کمک کرد و تونستم باور های منفی و مثبت رو پیدا کنم و باور های منفی را صحیح کنم و باور های مثبت رو تقویت کنم ۰
    من توی این ۵ ترم توانستم خیلی از باور های منفی از جمله باور چشم زخم رو در ذهنم با ابزار صحیح نابود کنم و جا را برای باور های مثبت باز کنم و تونستم حس ام رو کنترل کنم که آدم های منفی نتوانند حس من را بد کنند و تغییر بعدی من این بود که تونستم باور کمبود رو از خودم دور کنم و باور کنم که در
    دنیا فراوانی وجود دارد و توانستم با استفاده از باور فراوانی با نوشتن درخواست ها و فرستادن ارتعاش ها خیلی از چیزها را جذب کنم از جمله یک هدفون که امروز با فرستادن ارتعاش جذب کردم و در کنار تمامی این جذب ها یک موفقیت بزرگی که در زندگی به من خیلی کمک کرد هم داشتم و این بود که من قبل از اینکه در کلاس مدیریت ذهن شرکت کنم تمام نمراتم رو با سختی به دست می آوردم ولی در این مدت به اندازه درس می‌خوانم و با ارامش‌ نمرات خوبی کسب میکنم
    ❤️ و ممنونم از استاد مهربانم❤️

  11. با عرض سلام به استاد و دوستان هم مدارم .
    من دانیال اسمارمنش هستم در ترم ۵ کلاس مدیریت ذهن قرار دارم .
    در ترم ۵ ما روی باور هامون کار می‌کنیم و سعی می‌کنیم باور های منفی را به باور مثبت تبدیل می‌کنیم و باور مثبت رو تقویت می‌کنیم و واقعا این تمرین خیلی به من کمک کرد و تونستم باور های منفی و مثبت رو پیدا کنم و باور های منفی را صحیح کنم و باور های مثبت رو تقویت کنم ۰
    من توی این ۵ ترم توانستم خیلی از باور های منفی از جمله باور چشم زخم رو در ذهنم با ابزار صحیح نابود کنم و جا را برای باور های مثبت باز کنم و تونستم حس ام رو کنترل کنم که آدم های منفی نتوانند حس من را بد کنند و تغییر بعدی من این بود که تونستم باور کمبود رو از خودم دور کنم و باور کنم که در
    دنیا فراوانی وجود دارد و توانستم با استفاده از باور فراوانی با نوشتن درخواست ها و فرستادن ارتعاش ها خیلی از چیزها را جذب کنم از جمله یک هدفون که امروز با فرستادن ارتعاش جذب کردم و در کنار تمامی این جذب ها یک موفقیت بزرگی که در زندگی به من خیلی کمک کرد هم داشتم و این بود که من قبل از اینکه در کلاس مدیریت ذهن شرکت کنم تمام نمراتم رو با سختی به دست می آوردم ولی در این مدت به اندازه درس می‌خوانم و با ارامش‌ نمرات خوبی کسب میکنم
    ❤️ و ممنونم از استاد مهربانم❤️

  12. با عرض سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی
    من رو تابلوی کائناتم یک برگه چسبوندم .
    اهداف سال ۱۴۰۱ رو نوشتم .
    یکی از اهدافم این بود که بهترین نمرات در این سال را کسب کنم .
    با حضوری شدن مدارس رفتم به مدرسه و همیشه معلم ها از من تعریف می‌کردند و به من نمره مثبت می‌دادند و توی ۳ تا مسابقه نفر اول شدم توی مدرسه .
    ( فهمیدم که هیچ کار نشد نداره)

  13. سلام به استاد عزیز .
    خانم ایرانمش چند وقت پیش به ما گفتن که کتاب چهار اثر از فلورانس رو بخونیم .
    ما این کتاب رو خوندیم و واقعا کتاب خیلی زیبایی بود و من از قانون کارما خیلی خوشم اومد و فهمیدم که هر احساسی رو به کسی بدیم دیر یا زود همون احساس چه خوب چه بد بهمون بر میگرده.
    ممنون

  14. با عرض سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی.
    من قبلا رو تابلوی کائناتم یک ۵۰ هزار تومانی چسبونده بودم و همیشه پول دستم می اومد. یکم انرژی ام رو زیاد کردم و ۱۶ تا ۵۰ هزار تومانی جذب کردم و نتیجه گرفتم که اگه باور داشته باشیم همه چی برامون درست میشه

  15. سلام استاد ضیا عیدتون مبارک باشه، من از کتاب فلورانس اسکاول شین خیلی چیز ها را آموختم و میشه گفت جواب بعضی از سوال هایی که داشتم را گرفتم مانند: قوه تخیل در بازی زندگی نقش عمده دارد ،برای پیروزی در بازی زندگی باید نیروی خیالمان را آموزش دهیم و خیلی نکات دیگر … 🙂سال خوبی داشته باشید 🌹در ضمن این کتاب تکلیف عید نوروز کلاس خوب مدریت ذهن بود ممنون از خانم ایرانمنش و شما

  16. درسا کمالی

    سلام خدمت خانم ایرانمنش عزیز و همه دوستان
    شروع سال ۱۴۰۱ متفاوت تر از همه سال ها و همراه یه عالمه آگاهی بود.
    توی تعطیلات عید باید کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین را برای کلاس مدیریت ذهن گوش می دادیم. خیلی کتاب قشنگی بود در هرصفحه ای که می خواندم چندین نکته و آگاهی جدید پیدا می کردم که با مثال هایی که کتاب زده بود درک آنها را راحت تر می کرد.
    “طرز فکر بد می تواند روی بدن تاثیر بگذارد”یکی از جملات کتاب بود. وقتی که ما مسافرت بودیم به طور واضح آن را تجربه کردم و چون آگاهی آن را بدست آورده بودم فهمیدم مشکل از جای دیگریست و سعی کردم طرز فکر خودم را درست کنم به جای آنکه تمام تمرکز خودم رو روی درد بگذارم.
    “از سخن تو بر تو حکم خواهد شد” خیلی از مردم با شوخی هایشان تجربه ناخوشایند می آفرینند و من در همین تعطیلات این موضوع را در اطرافیانم بسیار دیدم و خودم سعی می کردم هر کلمه ی که می خواستم به کار ببرم قبلش به آن و نتایج آن فکر کنم.
    و هزاران آگاهی دیگر خیلی ممنون برای پیشنهاد این کتاب عالی🥰🤩

  17. سلام خدمت خانم ایرانمنش عزیز و همه دوستان
    شروع سال ۱۴۰۱ متفاوت تر از همه سال ها و همراه یه عالمه آگاهی بود.
    توی تعطیلات عید باید کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین را برای کلاس مدیریت ذهن گوش می دادیم. خیلی کتاب قشنگی بود در هرصفحه ای که می خواندم چندین نکته و آگاهی جدید پیدا می کردم که با مثال هایی که کتاب زده بود درک آنها را راحت تر می کرد.
    “طرز فکر بد می تواند روی بدن تاثیر بگذارد”یکی از جملات کتاب بود. وقتی که ما مسافرت بودیم به طور واضح آن را تجربه کردم و چون آگاهی آن را بدست آورده بودم فهمیدم مشکل از جای دیگریست و سعی کردم طرز فکر خودم را درست کنم به جای آنکه تمام تمرکز خودم رو روی درد بگذارم.
    “از سخن تو بر تو حکم خواهد شد” خیلی از مردم با شوخی هایشان تجربه ناخوشایند می آفرینند و من در همین تعطیلات این موضوع را در اطرافیانم بسیار دیدم و خودم سعی می کردم هر کلمه ی که می خواستم به کار ببرم قبلش به آن و نتایج آن فکر کنم.
    و هزاران آگاهی دیگر خیلی ممنون برای پیشنهاد این کتاب عالی🥰🤩

  18. به نام خالق عشق و زیبایی😍
    «و‌خداوند بهترین هدایتگر است»
    بنده هانیه هستم هفده سالمه.
    من به عسل و ارده شیره و شیره انگورو…خیلی از خوراکی های مقوی هیچ علاقه ای ندارم و نمی‌خورم
    اما در عین ناباوری یهویی هوس کردم و رفتم خریدم و صبح همان روز من ارده شیره خوردم و این یعنی اینکه بدن من نیاز داشت و ذهنم درخواست کرد که دلم بخواد و برم بگیرم و بخورم
    یعنی اینکه واقعا به این نتیجه رسیدم بدن ما هر وقت به هر چی نیاز داشته باشه خود به خود خودش بهمون دستور میده و ازمون میخواد
    و این همان هدایت های خداوند هست که ما از طریق دلمون دریافت میکنیم

  19. به نام خالق عشق و زیبایی🥰
    «جهان در تسخیر من است»
    سلام امیدوارم حالتون عالی باشه اومدم باهاتون یه حس عالی رو به اشتراک بگذارم
    بنده هانیه هفده ساله هستم ترم چهارم کلاس مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان
    من چشام ضعیف بودن و میبایست عینک استفاده کنم و خب به مرور بعضی اوقات عینک میزدم و بعضی اوقات هم نه نمیزدم
    حدود یک سالی گذشت که من دوباره به پزشک مراجعه کردم و قبل از اینکه برم و معاینه شم حس و حالم رو خوب کردم و این رادر ذهنم باور کردم که چشام سالم هستن و گفتم خدایا شکرت که دیگه قرار نیست عینک بزنم وقتی رفتم دکتر گفتش که چشاتون خوبه و نیاز به عینک زدن نیست
    و من اون لحظه متوجه شدم که هر چه را فکر کنم و در ذهنم بذرش را بکارم ثمره و نتیجه اش را دیر یا زود دریافت میکنم حتی اگر ناممکن باشد

  20. سلام من در کلاس های مدیریت ذهن کودکان شرکت کردم و خیلی خیلی با فایل های استاد و کلاس تغییر کردم مثلا من قبلا توی پاییز و زمستون هی مریض می شدم ولی الان پاییز و زمستون تموم شده و یک بار هم مریض نشدم اگر هم یه کوچولو مریض بشم سریع خودم رو خوب می کنم ممنون از خانم ایرانمنش و استاد ضیا عزیز🥰🥰🥰❤❤❤

  21. با عرض سلام به خانم ایرانمش و دوستان عزیز
    یک پیشنهاد براتون دارم من آرزو های کوچیکم رو مثلا کفش و لباس …. اینا رو روی یک برگه نوشتم زدم روی تابلوی کائنات و هر وقت چیزی رو میخریدم با ماژیک هایلایتش می کردم بعد بعد از یک ماه ۱۰ الی ۲۰ تا از چیزایی که نوشته بودم رو خریدم
    ممنون

  22. سلام به خانم ایرانمنش و همه دوستان من قبلا خیلی آدم استرسی بودم مخصوصا برای درس ها و امتحان ها. هر امتحانی که داشتیم هرچقدر هم که کوچیک باشه من براش استرس میگرفتم و واقعا فکر نمی کردم بدون استرس هم بشه زندگی کرد😅 حالا استرس آدم ها میتونه کم و زیاد داشته باشه اما این که استرس نداشته باشی اصلا امکان پذیر نیست. این حرفاییه که من قبلا با خودم میزدم وقتی امتحان های ترم اول امسالم شروع شد به طور معجزه آسا واقعا معجزه بود که من دیگه اون حس استرس رو نمی تونستم تجربه کنم دوستایی که چند سال با من بودن می گفتن چقدر آرومی چرا استرس نداری خودمم مونده بودم چرا اینقدر شاد و سرحال باهمه حرف میزنم میخندم انگار نه انگار که یه امتحان مهم دارم و حتی وقتی هم که می خواستن کارنامه رو بدن بجای استرس یه حس آرامشی توی دلم بود. اصلا دیگه یادم رفته استرس داشتن چه جوریه وقتی یه نفر میگه استرس دارم یادم میاد منم یه روزی همین طوری بودم اما الان واقعا نمیتونم حسش رو بیاد بیارم و درکش کنم. خیلی ممنون خانم ایرانمنش به خاطر این آگاهی های زیبا🥰🥰

  23. با عرض سلام خانم ایرانمش و استاد عزیز
    من چند روز پیش توی ذهنم بود که یک کفش راحتی بخرم بعد بابا میخواست کفش هایش رو بده به مغازه به جاش کفش بگیره بابام گفت اگه کفشام رو خریدن برای تو کفش میگیرم من توی لیست ارزو هام ننوشته بودم بعد شب خوابیدم خواب دیدم که توی لیست ارزو هام نوشتم بعد بیدار شدم دیدم من ننوشتم بعد فهمیدم که توی خواب بهم الهام شد که بنویسم بعد نوشتم و خریدم

  24. بنام خدا سلام به خانم ایرانمنش و استاد عزیزم و رفیق های عزیزم. من دیروز جذب دوچرخه داشتم.. یه ماه بیش تو دفتر آرزوهام نوشتم.. ودیروز دوچرخه بیست المبیاد جذب کردم.. از خانم ایرانمنش خیلی ممنونم من هرچه به دست میارم به خاطر ایشون است واقعا ممنونم. وهمیشه میگم خدایا شکرت…..

  25. سلام و درود به همه عزیزانم در کلاس مدیریت ذهن
    خیلی خوشحالم که در مسیر آگاهی گام برمی دارید و تشکر می کنم از همه کسانی که نتایج، جذب ها و احساس خوبشون رو به اشتراک می گذارند و انرژی مثبت رو به دیگر دوستانشون منتقل می کنند. مسلما این انرژی و حتی چندین برابر آن، به خودشان باز می گردد.
    عاشق همه تونم و بهتون افتخار می کنم🥰♥️

  26. درود به همگی 😍 من از فایل های استاد ضیا ی عزیز و بزرگوار چند تا نکته گرفتم که دوست داشتم بگم من یک نتیجه گرفتم که ما انسان ها اشرف مخلوقات هستیم و زندگی ما و هر کاری که میکنیم فقط مسئولش خودمان هستیم ما خودمون زندگی خودمون رو می‌سازیم و برای مثال رئیس جمهور و اینا هیچ ربطی به ما ندارند استاد در یک فایل گفت خاتمی رفت احمدی نژاد رفت زندگی من هیچ تغییری نکرد و بله درسته ما خودمون زندگی خودمون رو با افکارمون می‌سازیم مثال . درس می‌خوانیم برای خودمون می‌خونیم نه برای کس دیگه برای موفق شدن خودمون می‌خونیم ممنون از همگی ❤

  27. سلام دوباره به استاد ضیا خانم ایرانمنش و دوستان سایت 💗من چند هفته پیش بالا خره به آرزوم رسیدم و به کلاس فوتبال رفتم 😊و هفته ی بعد کفش و جوراب ورزشی را جذب کردم😄و بعد هم لباسشو جذب کردم

    واقعا خیلی برام خوب بود این جذب ها😊😇

  28. سلام به استاد ضیا ی عزیز و خانم ایرانمنش من چند روز پیش حدود ۶۰ هزار تومان جذب داشتن بعد به ۸۰ هزار تومان این پول رو تبدیل کردم و الان در حدود ۵ روز به ۱۰۰ هزار تومان تغیرش دادم واقعا خیلی خوبه😍😄🤩و خیلی خوشحالم که در این مسیر همراه استاد ضیا و خانم ایرانمنش هستم🤝❤

  29. سلام به استاد ضیا و خانم ایرانمنش عزیز و همه‌ی کسانی که دارند این کامنت رو می‌خوانند من یک جذب پول داشتم که میخواستم اینجا بگم….. من بخاطر نمره های ۲۰ که آوردم ۶۰ هزار تومان پول جایزه گرفتم و خیلی خوشحال شدم و توی یک روز من این پول رو از ۶۰ هزار تومان به ۸۰ هزار تومان افزایش دادم و من خیل خوشحالم ممنون از همگی 🌹

  30. با عرض سلام به دوستان و خانم ایرانمنش
    من چند وقت هست جذب ثروت داشتم می خواستم به دوستان هم بگم من ۵۰ تومن پول داشتن گذاشتم روی میز تحریر خودم به پول های نگاه میکردم و انرژی مثبت میگرفتم العان ۵۰ تومن شده ۱۰۰ تومن واقعا هر پولی دستم میاد نشده که زیاد نشه 🤩🤩🤩🤩
    ممنون بابت این همه جذب

  31. به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
    خرد رهنمایی و خرد دلگشا خرد دست گیرد به هر دو سرای ….سلام عرض میکنم به کسانی که دارند این کامنت رو می‌خوانند .. بنده رهام هستم ۱۰ ساله هستم از شهرستان رفسنجان (دوست داشتم از همه ی نتیجه ها و آگاهی های که داشتم بگم اول جذبی که من داشتم حدود ۷ سال طول کشید وقتی که من بدنیا آمد سال ۱۳۹۰ همیشه احساس تنهایی می‌کردم دوست داشتم یک برادر داشته باشم یا خواهر ابن فکر سالها ملکه ی ذهنه من بود اینقدر توجه بهش کردم تا آخرش یک داداش مو فر فری بامزه به جمع ما اضافه شد ) چون من بهش فکر کردم (توجه) کردم تا نتیجه گرفته و واقعا اینطوری هست ما به اون هدف که می‌خواهیم باید باور و توجه داشته باشیم که بهش برسیم این هدف بزرگ بود اما هدف های کوچک نتیجه اش یک روز یک هفته یا حداقل یک ماه است . حالا بریم سراغ یک نتیجه ای که من خیلی دوستش دارم این است که انگار یکی یچیزی رو بهم الهام میکنه . حالا اون کیه ؟؟ قضاوت با خودتان )) خلاصه راحتتون کنم زندگی من با این که ۱۰ سالم است زندگیم بشدت عوض شده )) من از اینجا شروع کردم مطمئن باشید در چند سال دیگه اعجوبه نامی به نام رهام به گوشتان خواهد خورد😄❤ممنون از استاد ضیا و خانم ایرانمنش 🌹🌹

  32. بنام خدا. سلام خدمت استاد وخانم ایرانمنش عزیز. من مدتی که در این دوره ها شرکت کردم. مهم ترین چیزی که فهمیدم این بود چطور وقتی ناراحت میشم حسم بد میشه حال خودم. خوب کنم. واینکه کلی جذب داشتم چند چیزی که دوست داشتم خریدم با تصور ونوشتن واینکه دیگه از تنهایی نمی‌ترسم.. قبلن تو خونه مون تنها نمیموندم ولی الان از وقتی با خانم ایرانمنش عزیز هستم خیلی چیزها رو فهمیدم

  33. سلام به دوستان گرامی و خانم ایرانمنش
    خب من وقتی با کلاس های شما آشنا شدم چون توی مدار رسیدن به آگهی نبودم نمی‌تونستم مغزم رو شستشوی بدم ولی بعد از چند مدت که گذشت من توی مدار آگاهی قرار گرفتم و اینو از خدا شاکر هستم که این فرصت رو در اختیار من گذاشته که بتونم کثیفی های ذهنم رو شستشو بدم و از خانم ایرانمنش متشکرم که به ما آموزش میدن
    خب از اون موقع تا الان که تغییر های زیادی کردم و نتیجه های زیادی گرفتم که این باعث انگیزه در من میشه که بیشتر به این مسیر ادامه بدم .
    و خیلی راحت می تونم برای ذهنم محدودیت ایجاد کنم که بتونم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم
    و وقتی که آگاهی هایم به اندازه کافی رسید با عمل کردن به آنها فهمیدم که می تونم زندگی خودم رو خلق کنم

  34. سلام استاد عزیزم .من با گوش دادن به فایلهای شما فهمیدم که هر اتفاقی که برام می افته چه خوب و چه بد مقصرش خودم هستم .و سعی میکنم حسم را همیشه خوب نگه دارم . چند شب پیش من یک نقاشی کشیدم که دارم دوتا سطل گریه میکنم و به مدت کوتاهی داداشم از روی تخت افتاد و حالش بد شد . و همه نگران شدیم . جالب بود بابام خیلی ترسید ولی مامان با اینکه ترسیده بود آرامش خودش رو حفظ کرد و با داداشم بغلش بود و با دکتر خانوادمون صحبت کرد . من خیلی گریه کردم . بعد مامان به آرومی به من گفت : آرشا با تصویر کشیدن گریه ات، گریه ی خودت را خلق کردی . و به من گفت دیدی حرفهای استاد چه قدر درست است . اون لحظه به فکر فرو رفتم و پیش خودم گفتم :کاشکی اینکار را نکرده بودم و الان این اتفاق بد نیافتاده بود . و اون لحظه فهمیدم که حرفهای استاد درست است و باور کردم حرفهای استاد را .مرسی از استاد ضیا گل و عزیزم 💚💚💚💚💚💗💗💗💚💝💝💓💜💜💜💞💞💗😘😘😘😘😘😘🤔

  35. و یکی از چیزهای خیلی قشنگی که توی این کلاس ها تجربه کردم حس خوبه حرف زدن با خدا بود خیلی وقتا که تنها میشم یا احساس ناراحتی میکنم میشینم با خدا حرف میزنم جدا از اون حتی وقت هایی هم که خیییلی خوشحالم حس خوبی دارم با خدا حرف زدن خیلی کیف میده و خودم هم اینقدر انرژی و حس خوب میگیرم که با هرکس دیگه ای که حرف میزدم این حس رو تجربه نمی کردم اینکه خدا رو میشه توی تک تک لحظه و همه جا حس کنی و باهاش حرف بزنی خیییلی حس قشنگیه

  36. سلام خدمت خانم ایرانمنش و همه ی دوستان عزیز
    من ۱۵سال از زندگیم رو با افکار و باور هایی زندگی کردم که زندگی من رو ساختند بعضی از اونها واقعا باعث محدودیت من شدند. مثلا اینکه من همیشه توی پاییز خیلی مریض میشدم و این باور در من شکل گرفته بود که با شروع پاییز من باید مریض بشم! اما از وقتی که کلاس هارو شروع کردم و یاد گرفتم چه جوری باور های اشتباه رو بشناسم و باور های خوب رو چه جوری جایگزین انها کنم(خدایا بابت اینکه سلامتی کامل دارم بسیار سپاسگزارم) اینم بگم که درسته بعضی وقتا حسم بد میشه و به مریضی فکر میکنم و جذبش میکنم اما یاد گرفتم که چه جوری با حس خوب تجسم کردن و افکار مثبت حال خودم رو خوب کنم

  37. سلام خدمت استاد ضیا و سرکار خانم ایرانمنش عزیز و دوستان محترم.من از وقتی تو کلاس های خانم ایرانمنش شرکت کردم و قبلش هم خانم ایرانمنش درباره قوانین توضیحاتی داده بودن کمی آگاهی داشتم.قبل از ورود به کلاس جذب های خیلی خوبی داشتم اینکه برای محرم چاردو کفش و ساحلی میخواستم و هر شب قبل از اینکه بخوابم بهشون فکر میکردم که دارم و واقعا هم قبل از محرم هرسه تا رو خریدم و به اون چیزی که تو ذهنم فکر میکردم رسیدم و همیشه دوست داشتم هندزفری گردنی داشته باشم و به اونم خداروشکر رسیدم.از وقتی در کلاسات شرکت کردم دیدم نسبت به زندگی تغییر کرده و همیشه سعی میکنم آرامشم رو با راه حل های که خانم ایرانمنش گفتن حفظ کنم و خیلی هم جواب گرفتم مثلا میخواستم وارد نرم افزاری از گوشیم شم اول حس و حالم رو خوب کردم و بعد با اینکه مانع داشت به راحتی میتونستم وارد شم دیدم نسبت به زندگی طوری شده که انگار خدا واقعا در تک تک لحظات زندگی کنارمه و منتظره من درخواستی ازش بکنم و یا به اون درخواست فکر کنم و بهم بده.من در دفتر آرزوهام پنج تا از آرزوهام تیک خورد و بهشون رسیدم و این خیلی عالیه وممنونم از سرکار خانم ایرانمنش عزیزم و استاد ضیا که منو نسبت به این قوانین آگاهی میبخشن.بنده هانیه سادات هاشمی هستم ترم سوم در کلاس های سرکار خانم ایرانمنش عزیز ❤️✨

  38. با عرض سلام به خانم ایرانمنش استاد عزیز
    من از زمانی که در کلاس مدیریت ذهن شرکت کردم خیلی تقییر در خودم دیدم من واقعا در ترم اول مدیریت ذهن زبان گوش و چشم را واقعا توانستم کنترل کنم من در تابلوی کاعنات خودم عکس صندلی رو زدم واقعا ۲۰ روز بعد ان را با همان مشخصات خریدم و جذب دیگرم این بود که در دفتر آرزو هایم بدمینتون با تور های سبز نوشتم فردای آن روز خریدم و واقعا طرز نگاهم به خدای مهربان عوض شد
    ممنون از خانم ایرانمنش برای آن همیه کمک به ما

  39. سلام من در کلاس های مدیریت ذهن کودکان و نوجوانان شرکت کردم و نتیجه های خیلی خیلی زیادی گرفتم مثلا با فکر کردن به اسباب بازی مورد علاقه ام توانستم آن را جذب کنم. درباره ی خدا به شناخت درستی رسیدم و فهمیدم که خدا خیلی مهربان است و دوست دارد ما خوشحال باشیم. کلا احساسم خیلی خوب شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید