قانون جذب
قبلا در مورد قانون جذب در دو فایل بصورت کامل صحبت کردیم، هرچند آن فایل ها مالِ سالها قبل هستند، اما موارد و نکته های مهمی را بعد از تجربه در سالهای اخیر یادم آمد که در این فایل آنها را توضیح می دهم.
برداشت نادرستی که من در سالهای ابتدایی آشنایی با قانون جذب داشتم این بود که من در کنار قانون جذب چیزی از قانون تکامل نمی دانستم یا اگر هم می دانستم خیلی کم می دانستم، شاید هم اگر چیزی از آن می دانستم دوست نداشتم آنرا بپذیرم و یا باور کنم، مثل هم اکنونِ خیلی ها!
آن زمان ها من چند باری فیلم راز را تماشا کرده بودم و من در فیلم راز شنیده بودم که ما هر چیزی را که بخواهیم کافیست به آن فکر کنیم یا در مورد آن حرف بزنیم خیلی زود آنرا به زندگی مان جذب می کنیم.
اما انگاری این کل داستان نبود و حرف زدن های ما داستانی را در خود دارند که دانستن آن داستان پشت حرف هاست که هر چیزی را بسمت ما جذب می کند، یعنی هنوز در پشت آن رازها، رازهای دیگری نیز پنهان است که ما از آن بی خبریم. و تنها به فکر کردن، آنهم بصورت مقطعی و پراکنده، شاید حتی بدون احساس، کار رسیدن ما را به خواسته های مان دشوار می کند.
امروز که چند سالی از شروع یادگیری این قانون می گذرد و من کمی بیشتر از قبل آنرا درک و تجربه کرده ام متوجه چیزهای دیگری شده ام که بدون درک آن چیزها هرگز و هیچ زمان نمی توان به خواسته ها رسید یا به آنها شکل داد.
کسی در آن روزها و در آن فیلم سخنی از دوره تکامل به میان نیاورده بود. من ده ها بار این فیلم را تماشا کردم و تمام انرژی آنرا دریافت می کردم و برای همین اینقدر هیجان زده شده بودم که فکر می کردم کل داستان همین است و بس!
خلاصه اینکه من مدتی متمرکز شدم بر روی این قانون و شروع کردم به مطالعه ی آن و در مقابل هرآنچه بعنوان تمرین درک می کردم را با دقت تمام انجام می دادم و آنچنان شتابی برای رسیدن به خواسته هایم داشتم که می خواستم قبل از همه آنجایی باشم که هیچ کسی آنجا نیست!
البته این ایده ی خوبی بود، اما در کنار این ایده ی خوب مشکلاتی هم وجود داشت یا کلیدهای مهم تر دیگری نیز وجود داشت که من آنرا یاد نگرفته بودم، حتی به تجربه های گذشته خودم نیز رجوع نکردم و آنها را مورد بررسی قرار ندادم که بدانم اصل داستان از چه قراره!
قانون جذب همیشه ی زمان وجود داشته و وجود خواهد داشت چون یکی از قوانین ثابت و بدون تغییر خداوند است. اگر من و شما نمی توانیم از این قانون درست استفاده کنیم یا نمی توانیم به خواسته های مان برسیم حتما چیزهای دیگری هم هستند که در جذب خواسته های مان تاثیرگذارند و ما شاید آنها را بلد نیستیم و یا آنرا نیاموخته ایم.
در کنار قانون جذی قوانین دیگری نیز وجود دارند که بدون آگاهی از آن قوانین دسترسی ما به خواسته های مان یا هیچ می شود یا خیلی کند. یکی از آن قوانین، قانون تکامل هست که خیلی باید به آن دقت شود و اگر کسی چیزی از آن نداند و بخواهد بدون طی کردن آن به خواسته هایش برسد مثل من ضربه هایی را خواهد خورد که سالها دسترسی اش به خواسته ها را دور می کند در عین حالی که ممکن است آرامشش را نیز به هم بزند.
اگر از چگونگی درک کردن خودم بخواهم بگویم این بود که من وقتی با قانون جذب آشنا شدم، اولین کاری که کردم فلش بک زدم به گذشته خودم و به زندگی ای که سالها تجربه کرده بودم، دیدم از هر زاویه که به آن نگاه می کنم کاملا رد پای قانون جذب را می توانم در زندگی متوجه شد، حتی اگر در ناآگاهی این اتفاق ها افتاده باشد
خب وقتی من با دقت بیشتری زندگی ام را بررسی کردم خیلی به من کمک کرد که من قانون رو بهتر و زودتر از خیلی ها درک کنم و به آن زودتر ایمان بیاورم، اما من یک چیزی رو درک نکرده بودم و متوجه آن نبودم و آن این موضوع بود که تمام این اتفاقات شگفت انگیزی که بواسطه قانون جذب در زندگیِ گذشته من اتفاق افتاده بود و من را به کلی خواسته رسانده بود سالها زمان صرف آن شده بود.
و این زمانی که صرف رسیدن من به این خواسته ها شده بود، تا جایی که یادم می آید بدلیل همان ناآشنایی من با قانون جذب بود چون اصلا هیچ عجله ای برای رسیدن به خواسته هایم نداشتم و تنها کاری که انجام می دادم این بود که از طریق ناخواسته ها یا تضادها خواسته هایی در من شکل می گرفت و من بعد از آن هر کاری که تشخیص می دادم باید انجام بدهم را بدون فشار به خودم انجام می دادم و کمی بعد و نرم نرم بصورت طبیعی من به خواسته هایم می رسیدم.
این موارد در زمانی اتفاق می افتاد که من هیچ چیزی، حتی کلمه ای از قانون جذب نشنیده بودم، اما انگاری کاملا داشتم به قانون جذب در بعضی حوزه های زندگی ام عمل می کردم و امروز هم بعد از این همه سال مطالعه و تحقیق، باز به همان نتیجه رسیدم که هیچ راز و سرَی در کار نیست و اگر به هر دلیلی خواسته ای در ما شکل گرفت، تنها کاری که می توانیم انجام بدیم این است که آنچه در عمل می دانیم باید انجام دهیم را انجام دهیم آنچه باید یاد بگیریم را یاد بگیریم و هر روز هر چقدر می دانیم باید انجام دهیم را انجام دهیم، نه کمتر و نه بیشتر! مدتی بعد بصورت طبیعی ما به آن خواسته یا خواسته ها می رسیم.
چند روز پیش بصورت اتفاقی به دفترهای قدیم که در آن خواسته هایم را نوشته بودم برخورد کردم و علاقمند شدم نگاهی به آنها بیندازم، بعد از اینکه مطالب را در آن خواندم متوجه شدم به کلی از خواسته ها رسیده بودم اما من به مطلب خیلی مهم تری رسیدم که بزرگترین درس من در مورد قانون جذب بود.
متوجه شدم روزی که من تازه با قانون جذب آشنا شده بودم و تمرینات آنرا انجام می دادم یک دفتری را کامل به خواسته هایم و درخواست هایم اختصاص داده بودم و چقدر با ذوق و شوق آنها را نوشته بودم و خب به خیلی از آن خواسته ها هم بعد از گذشت سال ها رسیده بودم اما به برخی از آن خواسته ها هرگز نرسیدم و هنوز هم احساس می کنم زمان زیادی باید بگذرد که به آنها برسم.
اشتباهی که من متوجه آن شدم این بود که من هر چیزی که تا پایان عمرم می خواستم را به یاد آوردم و نوشتم و تاریخ رسیدن به همه ی آنها را برای همان سال اول گذاشتم، یعنی امروز وقتی به طرز تفکر و برداشت نادرست خودم از قانون در آن روزها نگاه می کنم خنده ام می گیرد که چقدر من ناآگاه بودم در عین حالی که فکر می کردم خیلی آدم آگاهی هستم.
من حتی اگر به گذشته خودم مراجعه کرده بودم و از نظر دوره تکامل آنرا یه بررسی کوتاه کرده بودم کاملا به این نکته پی می بردم که همه ی آنچه من در گذشته به آن رسیده ام سالها زمان برده و این یعنی هم من دوره تکاملم را طی کرده بودم و هم دوره شکل گیری خواسته ها با نظم خاص خودش طی شده و همه چیز بصورت طبیعی جذب زندگی من شده بود.
حالا که با برخورد به این مطلب متوجه خطا و اشتباه خودم شدم و متوجه شدم به کلی از خواسته هایم هنوز بعد از گذشت سالها نرسیده ام تنها همین موضوع برایم روشن نشد، بلکه من خیلی بیشتر از قبل درک کردم که همه چیز در دنیا یک دوره تکامل و شکل گیری دارد و تا دوره آن طی نشود آن خواسته به ما یا ما به آن خواسته نمی رسیم.
و اگر با ناآگاهی از قانون تکامل ما خواسته ای را داشتیم و تاریخی کوتاه مدت برای آن مشخص کردیم نه تنها احتمال رسیدن به آن خواسته برای ما به حداقل می رسد بلکه حتی می تواند آسیب های دیگری نیز به ما وارد کند و سالها ما را از خواسته های مان دور کند.
برای این منظور توضیحات بیشتری را می دهیم که بهتر متوجه منظور ما شوید.
در نظر بگیرید در موعدی مشخص شما مبلغی بدهی به کسی یا جایی دارید و راه به جایی نمی برید و نمی دانید از کجا باید آن مبلغ را تهیه نمائید تا بدهی خودتان را بدهید.
حال در همین حین فردی از دوستان شما متوجه نگرانی شما می شود و به شما وعده می دهد که نگران بدهی تان نباشید و او به شما می گوید که حاضر است به شما کمک کند و آن مبلغ را برای تان بپردازد و شما با شنیدن این وعده از طرف دوشت تان به احتمال خیلی زیاد خوشحال می شوید و کلی ذوق می کنید و یجورایی خیال تان راحت می شود.
شما بعد از این وعده که هنوز صورت نگرفته به حالت عادی زندگی تان بر می گردید و خیال تان راحت است که در موعد مقرر پول تان تامین می شود و شروع به زندگی کردن به همان روال قبل می کنید.
اما چند روز که گذشت اگر دوست شما به هر دلیلی از دسترس شما خارج شود هر چقدر شما به وعده بدهکاری خود نزدیک می شوید دچار استرس و نگرانی بیشتری می شوید. و کنترل ذهن در چنین شرایطی مهارت بالایی را می طلبد که اگر تمرین نکرده باشیم نمی توانیم آنرا کنترل کنیم و احساس مان بد می شود.
دقیقا همین اتفاق برای من افتاده بود، یعنی من خواسته های زیاد و دور از ذهنی را برای خودم مشخص کردم و مهلت رسیدن به آنها را تنها 9 یا 10 ماه گذاشته بود، طبیعیه که هر چه به آخر خط یعنی به پایان سال نزدیک می شدم نگرانی و استرس من بیشتر می شد و احساس من که مهمترین چیز بود هر روز بدتر و بدتر می شد و احساس بد هم نتیجه ای جز خلق شرایط بد و مسدود کردن راه اتفاقات خوب برای من نداشت.
بنابراین با آگاهی و تجربه ی امروزم به شما اکیدا توصیه می کنم که توی این دام نیفتید و کمی واقع بینانه تر به قانون نگاه کنید و در کنار آن حتما قانون تکامل را در نظر بگیرید. اگر این کار را نکنید با احساس بدی که در شما ایجاد می شود حتی راه های ورودی قبلی تان را نیز مسدود می کنید به این دلیل که انرژی و احساس شما بد می شود و از همه مهمتر اینکه تمرکز شما بصورت نامحسوس و ناآگاهانه بر روی شرایط بد و ناخواسته ها قرار می گیرد.
در فایلِ این صفحه توضیح داده شد که من حتی از قانون توجه هم زیاد آگاهی نداشتم، نه اینکه آگاهی نداشته باشم خیلی در آن عمیق نشده بودم و درست معنی آنرا درک نکرده بودم که هر چیزی که حواس من را از خواسته و هدفم پرت کند و توجه من را به خودش بگیرد همان چیز اتفاق می افتد نه خواسته من!
در آن زمان چند نفر مهمان برای مدت نسبتا طولانی به منزل من آمدند. این افراد کسانی بودند که حتی ذره ای از قانون جذب تابحال چیزی به گوش شان نخورده بود و بسیار از زمان قدیم من هم ناآگاه تر و از نظر فکری داغون تر بودند.
من برای لطف کردن به مهمانانی که آن ها را فرستاده ی خدا می دانستم سعی در یاد دادن قانون کردم و آن ها هم بسیار استقبال کردند اما این استقبال آنها باعث نمی شد که به این سرعت بر همه چیزِ قانون مسلط شوند بنابراین دائما باید کسی مراقب آنها می بود که لغزش نکنند و از مسیر خارج نشوند یا حرکات، رفتار و افکار خلاف قانون را انجام ندهند.
خب من شاید از سر ترحم و دلسوزی و مهربانی سعی در کمک کردن به این افراد داشتم اما چیزی که قانون می گوید چیزی کاملا مخالف آنچیزی بود که من رفتار می کردم. یعنی با کمک کردن اجباری به دیگران و مراقبت دائم از آنها و تذکر دادن و مشکلات شان را بهشان یادآوری کردن من کاملا داشتم خلاف قانون عمل می کردم و تمام توجه من بصورتی که اصلا من متوجه آن نبودم بر روی رفتارهای نادرست، شرایط نادرست ، باورهای نادرست و مشکلات این افراد قرار گرفته یود.
شاید باورتان نشود که پس از مدتی تمام ورودی های ثروت، فراوانی، حال خوش و آنهمه عشق آرام آرام مسدود شدند و استاد شما در دام ناخواسته های دیگران و به همان درد آنها گرفتار شد.
برای همین منظور همیشه به شما تاکید دارم که دیگران و مشکلات شان را به حال خود رها کنید و به خودتان کمک کنید، اینکه سعی در کمک کردن به دیگران و تاکید بر رفتارها و باورهای نادرست آنها و اصلاح آن ها دارید کاملا توجه شما را بسمت مشکلات بیشتر می برد و به یکباره می بینید خواستید ثواب کنید و دقیقا کباب شدید.
امیدوارم مطالب این صفحه را هم نوشته ها و هم فایل را بارها و بارها گوش کنید و به موارد مهم آن بیشتر دقت داشته باشید و از اینکه این موارد مهم در این فایل بصورت رایگان در اختیارتان قرار گرفته است نهایت استفاده را ببرید.
شاد باشید
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.