کتاب لذت شکلات تلخ
در کتاب لذت شکلات تلخ همانطور که از اسمش پیداست، نویسنده با مرور بر بیست سال زندگی شخصی خود، قصد دارد این پیام را به مخاطب ارسال کند که آنچه در زندگی بعنوان مشکل و یا مسئله می شناسیم در نهایت در ماه ها و یا سال های بعد به نتیجه ای می رسد که آن نتیجه لذت بخش است.
درست است که اتفاقات به ظاهر تلخ در زمان رخ دادن شان شرایط را برای فرد سخت، دشوار و حتی طاقت فرسا می کنند اما این شرایط سخت به فرد و زندگی او شکل و فرم می هند.
این شرایط سخت همان نوش داروهایی هستند که علارقم طعم بد و مزه تلخی که دارند، می توانند جان یک بیمار را نجات دهند یا سلامتی او را بهبود بخشند.
آنچه تجویز پزشک است، از خوردن دارو، زدن آمپول و انواع جراحی ها، هر چند تلخ، هر چند درد آور، هر چند سخت، اما برای بهبود و سلامتی یک بیمار نیاز است.
یا به گفته استادضیاء، فشار و تحمل مشکلات زندگی، به مانند خوردن شکلات تلخی است که در عین حالی که دهانت را تلخ می کند لذتی به آدم می دهد که در شکلات های تمام شیرین آن را نمیابی…
لذت شکلات تلخ، همان تلخی زندگیست که شیرینی را به ارمغان میآورد. زندگی پر از تجربیات تلخ و شیرین است.
همانطور که شکلات تلخ با طعمی تلخ و عمیق میتواند لذت بینظیری را به ارمغان آورد، تجربیات تلخ زندگی نیز میتوانند در نهایت به رشد و پختگی منجر شوند. چگونه تلخیها میتوانند به نوعی شکلات تلخ زندگیمان تبدیل شوند و در نهایت لذتی عمیقتر را برای ما به ارمغان آورند.
۱. تلخی تجربهها
زندگی پر از چالشها و مشکلات است، از شکستهای شخصی گرفته تا آنچه که در جهان اتفاق میافتد. این تلخیها، مانند طعم تلخ شکلات، میتوانند در ابتدا ناخوشایند به نظر برسند. اما این تجربیات به ما یاد میدهند که چگونه با دشواریها کنار بیائیم.
تلخی ها یا سختی های زندگی به رشد و یادگیری ما کمک میکنند. تلخی زندگی ما را قویتر میکند و درک بهتری از خوشیهای اطراف مان به ما میدهد.
۲. ارزش لحظات شیرین
بدون تلخی، ما نمیتوانیم شیرینی را به درستی حس کنیم. مانند شکلات تلخ که تلخی آن، طعمهای شیرین را برجستهتر میکند، چالشهای زندگی به ما کمک میکنند که ارزش لحظات خوب را بیشتر بفهمیم.
زمانی که بعد از یک دوره سختی به موفقیت یا شادی دست مییابیم، احساس لذت بیشتری داریم و این شیرینی به یاد ماندنیتر میشود.
۳. رشد و تغییر
تلخیها ما را مجبور به تغییر و تحول میکنند. وقتی با چالشها مواجه میشویم، انگیزهای برای بهبود و پیشرفت پیدا میکنیم. این تغییرات، بینهایت شبیه فرآیند تولید شکلات تلخ هستند؛
برای تهیه آن، دانههای کاکائو ابتدا تحت فشار و حرارت قرار میگیرند تا طعمی عمیق و غنی به وجود آورند. به همین ترتیب، تلخیهای زندگی ما را شکل میدهند و به ما کمک میکنند تا به نسخهای بهتر از خود تبدیل شویم.
۴. آگاهی و متعالی
تلخیهای زندگی ما را به آگاهی بیشتری از خود و دنیای اطراف مان میرسانند. این آگاهی باعث میشود که بیشتر قدردان لحظات مثبت باشیم.
شکلات تلخ هم با داشتن ترکیباتی که احساسات مختلف را تحریک میکند، میتواند به ما یادآوری کند که زندگی ترکیبی از احساسات مختلف است و ما باید همه آنها را بهعنوان بخشی از تجربه انسانی بپذیریم.
شکلات تلخ نشاندهنده این است که تلخی میتواند لذت را در پی داشته باشد. تجربیات تلخ زندگی میتوانند به ما یاد دهند که خردمندانهتر زندگی کنیم و بهترینها را از هر لحظه استخراج کنیم.
در پایان، یاد میگیریم که هر کجا تلخی هست، میتوانیم به دنبال شیرینیهای آن باشیم، همانطور که در زندگی، تلخیها به ما یادآوری میکنند که چگونه لذتهای واقعی را بشناسیم و تجربه کنیم.
خلاصه کتاب لذت شکلات تلخ از زبان استادضیاء:
سلام
من سید ضیاء حسینی هستم
خیلی سال پیش در اثر یکسری اشتباهات ورشکسته شدم و تمام زندگی ام را از دست دادم و به زیر صفر رسیدم، بخاطر این تجربه به ظاهر تلخ و اینکه اولین بار بود این حجم از مشکلات بر روی من وارد شده بود، خیلی زود به بیماری افسردگی شدید گرفتار شدم و آنچنان بیماری من شدت داشت که چندین بار تا حد خودکشی پیش رفتم.
شاید دنیا را تمام شده میدیدم و هیچ روزنه امیدی به زندگی نداشتم. پس از گذشت دو سال از ورشکستگی، مجددا بصورت جدی وارد کار شدم و از پس روزهای سختی که داشتم آرام آرام زندگی ام شروع به شکل گرفتن کرد.
چهار سال بعد کل چیزهایی که از دست داده بودم را دوباره بدست آوردم. و کماکان در سالهای بعد از نظر مالی رشد تدریجی بسیار خوبی داشتم و هیچگونه کمبود مالی را در زندگی ام احساس نمی کردم.
اما این وسط انگاری یک چیزی درون من همچنان ناراضی بود و هیچ میزان درآمدی هم نمی توانست آن را راضی کند. همین عامل باعث شد در پی کشف آن گمشده درونی خودم باشم.
راههای زیادی را امتحان کردم، کسب و کارهای دیگری را وارد شدم، به هر آنچه که فکر می کردم علاقه دارم سرک کشیدم و انجامش دادم، ولی هیچ کدام از آنها آن خلاء درونی من را برطرف نکردند.
انگاری تمام آن تست ها و سرک کشیدن ها که کلی هزینه برای من داشتند هم، باید اتفاق می افتادند به این دلیل که یواش یواش مسیر را برای من روشن کردند.
همچنین باعث شد خواسته های واقعی من از زندگی کم کم واضح تر و واضح تر شود. این تست ها و تجربه ها باعث و بانی این شدند که سرانجام آن گمشده قلبی و درونی ام را یافتم.
به لطف خدای مهربان بعد از تجربه های زیاد و بالا و پایینی هایی که داشتم توانستم متوجه این شوم که من بر خلاف ظاهر سالم و سلامتی که داشتم دروناً و روحاً سخت بیمار و پژمرده بودم و احساس لذت بردن از زندگی و از این همه موهبت و نعمت الهی را به کلی از دست داده بودم، کما اینکه خودم هم نمی دانستم.
بطوری که هیچ چیز در این دنیای به این عظمت و فراوانی نمی توانست من را راضی و خوشحال کند. (هیچ جوره احساس خوشبختی نمیکردم)
جالب این که همه این اتفاقات را طبیعی می دانستم و پذیرفته بودم که زندگی همینه که هست و من هیچ کنترلی بر آن ندارم و به هر سمتی که رفت من هم باید به دنبالش بروم، یعنی محکوم به زجر، محکوم به بیماری، محکوم به بدبختی.
شاید به این دلیل اینطور فکر می کردم که تمام کسایی که من آنها را می شناختم و یا با آنها زندگی می کردم، همین عقیده را داشتند و به همین شکل رندگی می کردند.
آنها هم پذیرفته بودند که هیچ چیز دست ما نیست و زندگی یعنی همین. سرنوشت هر کسی از پیش تعیین شده و یکی باید بدبخت زندگی کند و دیگری خوشبخت.
یکی فقیر زندگی کند و یکی ثروتمند، یکی بیمار باشد و دیگری سلامت. در واقع زندگی ای که ما داشتیم فقط اسم آن زند گی بود و ماها همگی مردگانی بودیم متحرک که فقط زنده بودیم و بس!!!
بعد از دیدن نشانه ها و مشاهده نور کمی در زندگی ام، آن نور را بعنوان راهنما دنبال کردم و آنقدر آن نور ملایم را ادامه دادم تا به روشنایی بیشتر و واضح تری رسیدم.
سرانجام به یاری خدا بعد از یافتن راه درست تر و آشنا شدن با قوانین جهان هستی به این آگاهی رسیدم که من می توانم و این توانایی را دارم آنطوری که دوست دارم زندگی کنم.
متوجه شدم قدرت این را دارم که هر آنچه از زندگی می خواهم را می توانم خودم خلق کنم و زندگی ام را به هر شکلی که دوست دارم می توانم بسازم.
من توانایی سلامت بودن، شاد بودن، رابطه خوب داشتن، ثروتمند بودن، ارتباط خوب با خداوند داشتن و هر چیزی که خواستار آن هستم و لذت بردن از هر چیزی را که خواهانش هستم را دارم.
سپس با استفاده از تجربه های گذشته (همان نوش داروهای تلخ) و قوانینی که جدیدا آموخته بودم و کشف کرده بودم و عمل به آن قوانین، توانستم در مدت زمان دو سال ریشۀ تمام بیماری ها چه جسمی و چه روحی ام را بدون مصرف هیچ دارویی بطور کامل و صددرصد از بین ببرم.
توانستم با نگاه آگاهانه و استفاده از قوانین زندگی، زندگی ام را در جهت آن چیزی قرار دهم که همیشه آرزویش را داشتم. چیزی که شاید برایم فقط یک رویا بود. (یعنی احساس خوشبختی)
عمل به این قوانین آنچنان تغییری در زندگی من ایجاد کرد که پذیرفتن آن برای کمتر کسی قابل باور بود؛ حتی نزدیکترین افراد به من!
این تغییر در دیدگاه، رفتارها و باورهای من، من را از زندگی کورکورانه و در تاریکی مانده ام به زندگی در شفاف ترین و روشن ترین حالت ممکن و به زندگی در آگاهی و هوشیاری و شناخت هدایت کرد.
خیلی زود از زندگی در یک روستا در یک شهرستان، به زندگی در یکی از بهترین شهرهای کشوری دیگر که در گذشته آرزوی دیدن آن را داشتم مهاجرت کردم و در حال حاضر در حال سپری کردن زندگی ای هستم که همیشه رؤیای من بود.
تمام آن فراز و نشیب ها و سختی ها یا شکلات های تلخ، جملگی ثروت و سرمایه ای شدند برای امروز من، که لذت آن بی حد و مرز است.
امروز که اینجا و در کنار شما هستم دوست دارم با عشق، آنچه را یاد گرفته ام که توانسته است شکل زندگی من را تغییر دهد را با شما سهیم شوم.
مطمئنم شنیدن تجربه های من و زندگی ام می تواند برای خیلی از شماها مفید و موثر باشد و راه را برای رسیدن به آنچه می خواهید آسان تر کند. خدا را هزاران مرتبه شکر…
شاید لازم باشد بگویم: آن چه را که در این کتاب می خوانید یعنی بیست سال از تجربه های زندگی من، به صورت یک دوره آموزشی فوق العاده به نام دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها آماده گردید و اگر دوست داشته باشید می توانید آن را از سایت تهیه کنید.
شاد باشید و پر از عشق
سید ضیاء حسینی
1396.6.1
ترکیه- آنتالیا
موفق باشید
کتاب الکترونیکی لذت شکلات تلخ
نام کتاب: لذت شکلات تلخ
نویسنده: سید ضیاء حسینی
تعداد صفحات کل: 216 صفحه
سال انتشار: 1396 هجری شمسی
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.