باور کنید تا ببینید
وقتی که می گوییم باور کنید تا ببینید یعنی آنچه زندگیِ یک انسان را می سازد و رقم میزند باورها یا نتیجه باورهایش است، یعنی هر چیزی که انسان بتواند آنرا بپذیرد و ذهنش آن را قبول کند، آن چیز تبدیل به باور او می شود که برای همیشه در ناخودآگاهش می ماند و همیشه و هر وقت آن موضوع را خواستار باشد خیلی راحت برایش رخ می دهد. در دوره راز قوانین زندگی گام دوم کامل در مورد باورها صحبت کردیم.
آیا راحت می توانید باور کنید تا ببینید؟
اما چرا می گوییم باور کنید تا ببینید، آیا باور کردنِ چیزی که به آن باور نداریم یا باور نکردنِ چیزی که به آن باور داریم کارِ راحتی است و آیا می توان در یک لحظه یا یک روز باورِ چندین و چند ساله خود را از بین برد یا می توان باورِ جدیدی را یکروزه بدست آورد یا ایجاد کرد؟
در پاسخ به این سوال باید گفت همه چیز بستگی به میزان مقاومت ذهن فرد در پذیرفتن یا نپذیرفتن حرف ها یا چیزهای جدید دارد یا بستگی به میزان خوش باوری یا سخت باوریِ شخص دارد اما بطور کلی هر چند هم شخص آدم خوش باوری باشد باز هم نمی تواند به این سرعت باورش را تغییر دهد. اما باید بتوانید باور کنید تا ببینید.
ممکن است شخص تحت تاثیر جمله ای یا کلام و صحبتی قرار گیرد و برای لحظاتی بتواند حرف های جدید را بپذیرد اما همین که به لاک و لانه خودش برگشت با فکر کردن به موضوع در ابتدا به احتمال زیاد به آن موضوع و پذیرفتنش شک می کند و با متمرکز شدن و تحلیلِ بیشترش، کلا آن را نفی می کند و از پذیرفتنش سر باز میزند.
فردی که ما بعنوان فردِ خوش باور نام بردیم همانطوری که از نامش پیداست و خوش باور هست می تواند خلاف حرف های جدید هم به همین سرعت روی او تاثیر بگذارید و اگر کسی سعی کرده است یک باور خوب به او بدهد و او در آن لحظه تحت تاثیر آن را قبول کرده است، می تواند فرد دیگری مجددا خلاف آن گفته ها را به او بازگو کند و باز هم فرد تحت تاثیر قرار بگیرد و از پذیرش حرف های نفر قبل پشیمان شود.
چرا باور نمی کند ولی می بیند؟
در این فایل شما متوجه می شوید که دوست عزیز ما در وحله اول وقتی که لایوها را تماشا می کند به یکی از لایوها بیشتر شک می کند و به قول خودشان آن حرف ها را اغراق می دانند و برای پذیرفتنش خیلی مقاومت دارند، اما حرف های لایو های دیگر را راحت تر می پذیرند.
وقتی در زمانی که به لایو دوم که باور کردنش برای شان سخت بوده فکر می کرده، بیشتر به این نتیجه می رسیده است که این حرف ها نمی تواند درست باشد و این ها همان نجواهای ذهنیِ فرد هستند که نشات گرفته از باورهای قدیمیِ او هستند.
کار بسیار خوب و مهمی که این دوست عزیز انجام داده اند که کمتر کسی آن را انجام می دهد، این بود که با همه ی مخالفت ها و همه ی ناباوری هایی که داشت، یک قلم و کاغذ بر می دارد و خواسته اش را در کمال ناباوری می نویسد.
این که ایشان دست به این اقدام می زنند و در نهایت آن نتیجه برای شان خلق می شود، خیلی خیلی برای ما پیام دارد و پیامش آن است که ایمان یا باور داشتن به حرف نیست، بلکه به عمل است حتی عمل های کوچک و پیش پا افتاده!
یعنی چی؟ یعنی اینکه خیلی از مردم در صحبت کردن و در حرف زدن خیلی آدم های با ایمانی هستند خیلی به قول خودشان خدا را باور دارند ولی همین کارِ کوچکِ نوشتن که این دوست عزیز انجام داده است را انجام نمی دهند.
اینجا می توان نتیجه گرفت زمانی که فردی می گوید من باور ندارم، اما دست به اقدام می زند و یک قلم و کاغذ را بر می دارد و خواسته اش را می نویسد، مهم نیست که او چه گفته است، مهم آن است که چه کاری انجام داده است.
در حالت دیگر فردی با هزار ادعا از باور داشتن صحبت می کند، فقط شعار می دهد و فقط حرف میزند و دست به همین اقدام کوچک هم نمی زند و میتوان نتیجه گرفت که این حرف ها نیستند که باور و ایمان ما را نشان می دهند بلکه این اعمال ما هستند که نشانه ایمان هستند.
خداوند یا سیستم جهان هستی کاملا هوشمندانه به کسانی که به او باور دارند و در عمل آن را نشان می دهند خیلی زود پاسخ می دهد و این عزیز بلافاصله فردا صبح نتیجه آن عمل یا رفتاِر کوچکش را با بالاترین پاداش می گیرد. شما هم می توانید باور کنید تا ببینید.
آیا شما می توانید باور کنید تا ببینید؟
اگر شما فکر می کنید آدم خوش باور یا سخت باوری هستید زیاد اهمیتی ندارد که چی فکر می کنید، شما می توانید باور کنید تا ببینید یعنی برای این امر فقط یک اقدام بکنید که تا حالا نمی کردید، یک قدم بردارید که تا حالا بر نمی داشتید و چنانچه شما دست به این اقدام بزنید هر چند آدم سخت باوری باشید ولی اقدام شما حاکی از ایمان و باور شماست و برای تان معجزه رخ خواهد داد.
بیشتر افرادی که ما با آن ها روبرو شدیم در زبان و گویش، خودشان را خیلی نزدیک به خدا می دانستند، خودشان را خیلی خوش باور و مثبت می دانستند، خودشان را خیلی قبول داشتند، اما ما متوجه می شدیم که در عمل آن ها کمترین اقدامی نمی کردند و فقط می خواستند با زبان شان ایمان شان را نشان دهند یا به خواسته شان برسند.
حال آنکه این زبان به همه طرفی می چرخد و همه چی را می توان گفت ولی وقتی پای عمل می آید همه ازش فراری اند و کسانی در این بین نتیجه می گیرند که حتی شده یک کار کوچک را برای رسیدن به آنچه می خواهند انجام می دهند و به جای حرف زدن، خودشان را در عمل ثابت می کنند.
عین همین داستان را در روابط دوستانه یا رابطه عاشقانه می توان مشاهده کرد. افرادی که شاید هیچ وقت به طرف مقابل شان زبانی نمی گویند دوست شان دارند یا عاشق شان هستند ولی در عمل کاملا واضح است که آن ها عاشق طرف مقابل شان هستند.
برخی هم هزاران زبان می ریزند و به قولی چاخان می کنند و وقتی پای عمل می آید و کاری باید انجام دهند جاخالی می دهند و فرار می کنند.
لابد در چنین مواقعی انسان هم به کسی بیشتر اعتماد می کند که عشقش و دوست داشتنش را در عمل به اثبات رسانده باشد و هر زمان هر کاری که از دستش بر آمده است را برای طرف مقابلش انجام داده است.
سیستم خداوند هم دقیقا به مثال همین سیستم انسان است. با عمل کردن به آنچه می دانیم باید انجام دهیم به ما اعتبار می بخشد، ما را می پذیرد به ما بطور خاصی جواب می دهد و برای مان معجزه آشکار می کند. و برای کسانی که فقط حرف می زنند هم، کمترین اهمیتی نمی دهد که چقدر زیبا حرف می زنند یا چقدر می توانند خدا را قشنگ توضیح دهند. همه چی عمل است عمل است عمل است!!!
شادباشید
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.