بستن کانال های رنجش
بستن کانال های رنجش، از مهم ترین کارهایی است که به انسان کمک می کند تا در آرامش، شادی، سلامتی ولذت زندگی کند. اگر ما در زندگی از آدم ها آسیب و ضربه می خوریم، باید با دقت نظر بررسی کنیم که از کدام دریچه و کانال در حال ضربه خوردن هستیم تا بتوانیم کانال رنجش را ببندیم.
ما نمی توانیم بگوییم اگر آدم ها نباشند من خوب زندگی می کنم. هنر در این است که در کنار آدم ها بتوانیم ذهن مان را کنترل و مدیریت کنیم و اجازه ندهیم برای مان اسباب رنجش شوند.
تصور کنید غذایی را روی اجاق گذاشته و از منزل بیرون رفته اید وقتی بر می گردید متوجه می شوید، گربه ای از پنجره منزل آمده و آن غذا را خورده. حال آیا شما به دنبال گربه می روید و یا راه حل دیگری پیدا می کنید و راه ورودی گربه را می بندید؟
تا زمانی که پنجره باز باشد گربه ی بعدی خواهد آمد، تمام گربه ها را نمی توان از بین برد بلکه می توان پنجره را بست تا از ورود گربه ها جلوگیری شود.
ما دنیایی داریم که شامل خوبی و بدی است. صادق هست ناصادق هم هست، مهربان هست، نا مهربان هم هست. اگر ما از آدم هایی که به آن ها می گوییم آدم بد آسیب می بینیم یا باعث رنجش ما می شوند می توانیم آن کانال را ببندیم تا رنجش مان از بین برود.
یعنی ما باید با دقت، افراد زندگی مان را انتخاب کنیم. اگر در طول مسیر زندگی مان، کسی یا کسانی با رفتارشان باعث رنجش ما می شوند، می توانیم انتخاب کنیم که آن افراد در زندگی ما نباشند.
زمانی که به ما صدمه ای وارد می شود اگر کمی دقت نظر داشته باشیم، کاملا متوجه می شویم که از کدام کانال به ما ضربه وارد شده است، مجدد این اشتباه را تکرار نکنیم، که باز هم صدمه ببینیم.
فرض کنید حساب بانکی مان را باز می گذاریم ممکن است عده ای که به اصطلاح حلال و حرام سرشان می شود دست برد نزنند اما همه که این طور نیستند عده ای هم دزد وجود دارد. وقتی رمز ورود می گذاریم ودو مرحله ای می کنیم در واقع ورودی را می بندیم و جلوی دستبرد را می گیریم.
در بیشتر مواقع با افرادی روبرو می شویم که از دیگران گله و شکایت می کنند و می گویند فلانی اعصاب مرا بهم ریخت. مالک اعصاب مان نیستیم و کودک سه ساله ای از راه می رسد و مالک اعصاب مان می شود. وقتی او می گوید فلانی اعصاب مرا بهم ریخت انگار که بگوید فلانی وارد حساب بانکی من شد یا بگوید فلانی از در خانه من وارد شد.
اگر ما اجازه دسترسی به حساب بانکی مان را به هر کسی نمی دهیم یا اگر کلید منزل مان را در اختیار هر کسی قرار نمی دهیم، باید کلید اعصاب مان را نیز در اختیار کسی قرار ندهیم.
وقتی من خودم را مالک چیزی می دانم، باید از آن محافظت کنم. به همان مقداری که محافظت از حساب بانکی یا خانه ام مهم است، به همان مقدار یا شاید هم بیشتر، مهم است که من از اعصابی که مالک آن هستم محافظت کنم و اجازه ندهم هر کسی هر طوری دلش خواست وارد اعصاب من شود و آن را خرد کند.
صاحب اصلی اعصاب مان خودمان هستیم، اگر کسی یا چیزی ما را ناراحت می کند، احتمالا ما کانال را باز و به او دسترسی داده ایم که توانسته است وارد اعصاب مان شود، آن را دستکاری و باعث رنجش ما شود.
پس همان طور که برای درب منزل و یا حساب بانکی مان قفل می گذاریم و از آن محافظت و مراقبت می کنیم، برای وردی ذهن مان نیز باید قفل گذاری کنیم، تا هر کسی به راحتی وارد ذهن ما نشود.
معمولا انسان از کانالی ضربه می خورد که در آن کانال ضعیف است. برای جلوگیری از ضربه ها بایستی، آن کانال را تقویت کند وقتی انسان نقطه ضعف دارد از آدم ها و دنیای بیرون رنجش دارد. باید راه بستن کانال های رنجش را یاد بگیریم تا بتوانیم با آرامش و تمرکز زندگی کنیم.
شاد باشید
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.