سبد خرید
سبد خرید
دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها

دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها

امتیازدهی 4.76 از 5 در 33 امتیازدهی مشتری
(35 customer reviews)

3,900,000 تومان

اگر در ایمان تان دچار شک و ترید شوید، تمام نتایج تان از بین میروند

راه رسیدن به رویاها

دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها دوره ای است که قراره در اون شرکت کنی و ما مطمئنیم که شرکت می کنی، چون بیشتر از این نمی خوای به خاطر نداستن یکسری دانش و آگاهی، که به تحقق سریعتر رویاهات کمک می کنه اون رو باز هم به عقب بندازی. دوره ای که قراره تا مقصد رویاهای تو، با تو باشه و تو رو همراهی کنه.

چرا دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها؟

اولین باری که یادم میاد چیزی الهام بخش من شد و رویایی در من شکل گرفت، در سن حدود 8 یا 9 سالگی ام بود، که برای اولین بار دوچرخه ای رو در سایز خودم می دیدم که با دوچرخه های دیگر فرق داشت.

این دوچرخه ی رویایی تنها تفاوتش با موتور سیکلت فقط نداشتن یک موتور بر روی آن بود. به جز موتور، تمام اجزای موتورسیکلت رو با خودش داشت.

یعنی هم کمک جلو داشت، هم کمک عقب داشت، هم فرمونش شبیه موتور سیکلت بود و خیلی چیزای دیگه، که من رو شیفته خودش کرده بود.

بعد از اینکه من برای اولین بار چنین دوچرخه ای رو می دیدم به طرز باور نکردنی تعجب و ذوق کرده بودم و آنچنان رویایی در من شکل گرفته بود که خواب از چشمانم ربوده بود.

در عین حال اصلا شرایط تهیه اون  رو نداشتم. فقط تنها کاری که از دستم بر می آمد در تمام اوقات شبانه روز به آن دوچرخه فکر  می کردم و از سواری با اون در ذهنم لذت می بردم.

حتی راه رسیدن به رویا ام را هم نمی دانستم، یادم نمیاد چقدر طول کشید و از چه راه و از چه طریقی، اما مدتی بعد من صاحب آن دوچرخه ی رویایی خودم شده بودم، دوچرخه ای که آب از لب و لوچه ی خودم و هم سن و سالهایم راه انداخته بود.

در آن زمان ها، بابای من اصلا شرایط مالی خوبی نداشت، در عین حال کلی هم با گرفتن دوچرخه با من مخالف بود، ولی چی شد و چطور شد و چه اتفاقی افتاد که او تن به این کار داد رو یادم نمیاد، فقط می دونم من به اون دوچرخه ی رویایی ام رسیدم و تا سالها از سواری با اون لذت بردم.

مفهمومی که قصد دارم شما خوب آن را درک کنید این است که: ما انسان ها باورهای بسیار بسیار محدودی در مورد داشتن خیلی از چیزها داریم و اجازه نمی دهیم چیزهایی که می بینیم و می شنویم الهام بخش ما شوند و رویایی را در ما شکل دهند.

اول این که تا چیزی رو با چشم خودمون نبینیم و یا در موردش نشنویم احتمالا هیچگاه رویایی در ما شکل نمی گیرد، دوم این که وقتی چیزی رو دیدیم یا از کسی شنیدیم و دلمون اون چیز رو خواست، اولین سوال مون این است که می گوئیم خب چجوری میخواد درست بشه!

 اینقدر سرِ این موضوع که بپذیریم و باور کنیم که می تونه برای ما هم اتفاق بیفته مقاومت داریم و بر سر راه خودمون قرار می گیریم، که هیچ وقت نمی ذاریم از دیدن این صحنه ها در ما رویا یا خواسته ای شکل بگیره، چون باور نداریم. و تنها مانع رسیدن به رویاهامون فقط خودمون هستیم و بس!.

 چهل سال پیش که گوشی های موبایل وجود نداشتند، طبیعتا کسی هم به رویای داشتن آن فکر نمی کرد که بخواهد راه رسیدن به آن را پیدا کند، اما همین که اولین گوشی وارد بازار شد و ما از طریقی شنیدیم یا دیدیم که چنین دستگاهی وجود داره که می شود بدون کابل و سیم به هر جایی زنگ زد، همگی دل مان خواست و خواستار داشتنش شدیم.

یعنی با شنیدن یا دیدن هر چیزی برای اولین بار، اگر از آن چیز خوش مان بیاید، طبیعتا باید رویایی از داشتن آن چیز در ما شکل بگیرد.

این کارِ هوشمندانه جهان هستی و طبیعت برای دادن لذت بیشتر به ما آدم هاست و طبیعت یا خداوند از دادن نعمت بیشتر به ما خودش بیشتر لذت خواهد برد.

 بعد از مشاهده کردن و دیدن هر چیزی در اطراف مان، ما می توانیم بگوئیم، ای کاش من هم آن را داشته باشم، یا بگوئیم من هم دوست دارم آن را داشته باشم.

این تنها چیزیست که در این مواقع خداوند از ما می خواهد. ( خداوند می فرماید: من اجابت می کنم درخواستِ، درخواست کنندگان را ) به همین سادگی!

اما به خاطر باورهای نادرست و کم ایمانی مان همیشه در چنین شرایطی یک سوال بزرگ که بزرگترین مانع پیشرفت مان است در ذهن مان داریم و آن این است که: راه رسیدن به رویاها دشوار است و چطوری می شود به رویاها رسید، اصلا امکان ندارد!

این که با دیدن و مشاهده کردن در ما رویا شکل می گیرد، جزو ذات هستی، جزو محبت هستی، یا مهربانی طبیعت، برای بخشیدن نعمت های خود به کسی است که بخواهد.

مثل اینکه کسی برای خرید لباس به فروشگاهی برود و صاحب فروشگاه تمام نمونه هایش را پیش روی او بگذارد تا او انتخاب بهتری داشته باشد.

خداوند هر چیزی در هستی وجود دارد را، از طریقی بصورت آلبوم وار به ما نشان می دهد یا در مسیر ما قرار می دهد تا انتخاب را برای ما راحت کند یا در ما رویایی شکل بگیرد تا بتوانیم نهایت استفاده را از نعمت های بی نهایت خداوند ببریم.

حال اگر در ما باور بی ارزشی و بی لیاقتی وجود داشته باشد، یا خودمان را آدم پست و بی لایقی بدانیم، در ما این رویا شکل نمی گیرد که ما هم می توانیم هر چیزی را که دوست داریم را از این طبیعت مهربان و بی نهایت بگیریم.

همانطور که گفتیم، افردای که با دیدن و شنیدن، رویایی در وجودشان شکل می گیرد، سوالی مهم برای شان پیش می آید که تعیین کننده رسیدن یا نرسیدن آنها به خواسته یا رویای شان است .

آن سوال این است: که چگونه می خواهد این اتفاق بیفتد، مگر می شود؟ مگر امکان دارد؟ هیچ راهی برای رسیدن به رویاهای من وجود ندارد، چطوری می شود من به آن رویا برسم، امکان ندارد؟ و این سمی ترین سوالات ممکن است!

در اینجا دو حالت پیش می آید: حالت اول فرد وقتی راهی را برای تحقق رویایش یا راهی را برای رسیدن به رویایش نمی یابد، در همان ابتدا آن را رها می کند و آن شور و اشتیاق سوزان برای رسیدن به آن، در وجودش خاموش و به فراموشی سپرده می شود و احتمالا هرگز آن رویا شکل نمی گیرد.

حالت دوم این است که فرد بعد از شکل گیری رویا در وجودش، هر روز برای رسیدن به آن رویا، فکر می کند و با این عمل، او آتش شور و اشتیاقش را برای رسیدن به رویایش زیاد و زیادتر می کند و به اینکه از چه راهی می خواهد به آن رویا برسد هرگز فکر نمی کند.

بنابراین در این حالت، ارتعاش درونی این فرد باعث جریان حرکت نیروهای کیهانی برای تحقق رویایش می شود و تمام کائنات دست به دست هم می دهد تا راه را برای رسیدن او به رویایش باز کند.

اتفاقات بعد از اقدام اولیه شروع به رخ دادن می کنند، چیزی که اصلا انتظارش را نداشتی شروع به ظهور می کند. طبیعت تمام ابزارها، انسان ها و شرایط لازم را در مسیر تو قرار می دهد تا آرام آرام تو را به رویایت برساند.

پیشنهاد ما برای شما: پرواز به سمت رویاها | قسمت اول

 بزرگ ترین دغدغه مردم در همین قسمت دوم است که افراد کم ایمان و سست ایمان در همین جا متوقف می شوند و از هدف شان صرف نظر می کنند، حال آنکه تحقق رویاها و راه های رسیدن به آن وظیفه خداوند است نه فرد!

اینجا مشخص می کند آنها به رویای شان می رسند یا خیر! خیلی از مردم چون راه رسیدن به رویاهای شان را از اول نمی دانند، باور نمی کنند که می توانند آن را داشته باشند. در صورتی که راه رسیدن به رویاها مربوط به آنها نیست، این بخش مربوط به خداوند یا کائنات است.

در دوره راه رسیدن به رویاها من رازهای رسیدن به خواسته ها و رویاها را، از تجربه های خودم به شما خواهم گفت.

همه ی مردم بدون استثناء زندگیِ در رفاه و راحتی را دوست دارند، سلامتی و ثروت را دوست دارند و این می تواند رویای هر فردی در این دنیا باشد، که یک زندگی رویایی و در رفاه را داشته باشد، اما چه رازیست که فقط تعداد اندکی از آدم ها می توانند رویاهای شان را زندگی کنند.

ما یک قاعده ای در این دنیا داریم که می گوید: اگر کاری یا عملی یا خواسته ای را در کل دنیا فقط یک نفر توانسته است انجام داده باشد یا به آن رسیده باشد، این امکان وجود دارد که هر فرد دیگری که بخواهد به آن خواسته یا رویا یا آن کار برسد می تواند. به شرط آنکه همه ی کارهایی که آن فرد الگو انجام داده، وی هم انجام دهد.

انسان آنقدر موجود عجیب و قدرتمندی است که انجام هر کاری از عهده اش بر می آید. تنها مانع برای انجام ندادن کارها، موانع ذهنی یا باورهای محدود او در مورد خودش است، نه جای دیگر!

این باورها و موانع ذهنی همیشه او را از انجام کارها و یا احتمال شکست ها می ترسانند. اما همین که انسان با چشمش ببیند، کاری که خودش همیشه از انجامش می ترسیده رو، کس دیگری توانسته و انجام داده، انگاری آن موانع ذهنی سست و در هم می شکند.

از آن پس، فرد می تواند باور کند که من هم می توانم، من هم این توانایی را دارم، خدای او خدای من هم هست. و این مشاهده کردن ها و شنیدن ها می تواند الهام بخش فردی باشد که دوست دارد آن کار را انجام دهد.

بنابراین باید آگاه باشیم و دقت کنیم که وقتی ما داستان زندگی انسان های موفق را در هر حوزه ای می خوانیم از اینکه آن ها توانسته اند کارهای غیر معمولی را انجام دهند و موفقیت های زیادی کسب کنند،  الهام بگیریم و از تجربه شان استفاده کنیم.

وقتی از دیدن و خواندن داستان ها به وجد می آئیم، هم زمان دو اتفاق در ما می افتد. اتفاق اول رویا شکل می گیرد و اتفاق دوم باورمان می شود که می توان به آن رویا رسید. دلیلش هم این است که فرد دیگری با شرایط ما توانسته است به آن رویا برسد.

البته با یک بار دیدن و یک بار شنیدن ذهن ما این موضوعات را باور نمی کند. در ابتدا مقدار کمی از مقاومتش می شکند و نرم تر می شود.

حال وقتی بتوانیم دوباره فرد دیگری را پیدا کنیم که او هم با شرایطی یا دانشی یا استعدادی مثل ما یا کمتر از ما، توانسته است کار مورد علاقه ما را انجام دهد و در آن موفق شود، باز بیشتر بارومان می شود که پس ما هم می توانیم.

پس وقتی ما رویایی داریم که راهی برای رسیدن به آن پیدا نمی کنیم، خیلی طبیعی است. چون ما مسئول پیدا کردن راه ها نیستیم و آن وظیفه خداوند است که از طرق مختلف، در زمان های مختلف ما را هدایت می کند و راه را به ما نشان می دهد.

اما برای اینکه بتوانیم به ذهن مان بقبولانیم یا او را متقاعد کنیم که ما هم می توانیم به رویاهای مان برسیم، بهترین ابزار پیدا کردن آلگوهایی مناسب است که توانسته اند آن کارها را انجام دهند.

هر چقدر تعداد افراد بیشتری را پیدا کنیم که آن کارها را انجام داده اند و داستان های موفقیت شان را بخوانیم یا گوش کنیم، باورمان به خودمان و به رسیدن به رویای مان بیشتر و بیشتر می شود. انگاری آن قفلِ «نشدن» در ذهن مان می شکند و جایش را به «شدن» می دهد.

حال من شرح حال کوتاه و خلاصه ای را از بیست سال زندگی شخصی ام و آنچه در این بیست سال بر من گذشته و آنچه انجام داده ام، آنچه انجام نداده ام، چگونگی فکر کردنم، چگونگی باور کردنم و چگونگی رفتار کردنم را برای رسیدن به رویاهایم در ادامه برای تان می نویسم.

می توانید مطالعه کنید، یا در دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها شرکت کنید، تا به هزاران کلید گم شده در مسیر رویاهای تان دست پیدا کنید. مطمئنم زندگی من هم می تواند الهام بخش کسی یا کسانی باشد که شرایط اکنون شان مثل شرایط چند سال پیش من است.

پیشنهاد می کنیم قسمت یازده، دوازده و سیزده سریال آموزشی امپراطوری عشق رو ببینید

راه دستیابی به رویاها

سید ضیاء حسینی هستم، همیشه آدم رویا پردازی بودم. خیلی سال پیش در راه رسیدن به رویاهایم، در اثر یکسری اشتباهات ورشکست شدم، تمام زندگی ام را یکجا از دست دادم و به زیر صفر رسیدم. بخاطر این تجربه ی به ظاهر تلخ و اینکه اولین بار بود این حجم از مشکلات بر من وارد شده بود، ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود، بنابراین از شدت ترس و نگرانی، خیلی زود به بیماری افسردگی شدید گرفتار شدم.

آنچنان بیماری من شدت داشت که چندین بار تا حد خودکشی پیش رفتم. آن روزها شاید زندگی ام را تمام شده می دیدم و هیچ روزنه امیدی به هیچ جا نداشتم. پس از گذشت دو سال از ورشکستگی و روزهای سختی که داشتم، روزی تصمیم گرفتم مجددا از زیر صفر شروع کنم.

از شهر به روستا برگشتم و استارت کاری را در روستا زدم. یک سالی را با آزار و اذیت های زیاد و فشار طلب کارها صبوری کردم و سرانجام از سال دوم آرام آرام زندگی من شروع به تغییر و شکل گرفتن کرد.  چهار سال بعد تمام چیزهایی که از دست داده بودم را دوباره بدست آوردم.

بعد از آن همه بالا و پایینی هایی که در زمان ورشکستگی، حتی بعد از آن داشتم، سرانجام توانستم از تجربه های گذشته ام استفاده کنم و بدون هیچ سرمایه اولیه ای، حتی با چهل میلیون بدهی در سال 1380، شرایط را به طرز باور نکردنی برای خودم تغییر دهم.

در سالهای بعد به سرعت از نظر مالی رشد کردم و به جایگاه خیلی خوبی در آن حوزه کاری رسیدم. ماشین خریدم، دو طبقه مغازه شیک و مدرن درست کردم، مغازه ام هر چه لوازم برای فروش یا خدمات نیاز داشت را تهیه کردم، انبار مغازه ام پر از جنس شده بود و من هیچ دغدغه مالی نداشتم.

همیشه هر طور که دوست داشتم خرج می کردم، هر جا دوست داشتم مسافرت می رفتم و به نوعی آنطوری که دوست داشتم لذت می بردم، ولی همچنان بیماری افسردگی با آن بدبیاری ها، بدحالی ها، اضطراب ها، بی قراری ها و عدم آسایش و آرامش با من بودند و تا سال ها بعد من همچنان برای دردهایم دارو مصرف می کردم.

 اگر با دید آن زمان خودم و با دیدی که اکثر مردم به زندگی نگاه می کنند، به زندگی ام نگاه کنم شرایط واقعا برای من عالی و فوق العاده بود. (خیلی از مردم سلامتی شان را قربانی پولدار شدن می کنند)

سیستم کاری ام روی غلطک بود، مشتری به اندازه کافی داشتم، اعتبار داشتم، دوستای خوب داشتم، خانواده خوب داشتم وضع مالی خوب داشتم و تا آن روز هر چیزی که می خواستم برای خودم خلق کرده بودم.

 اما انگاری این وسط هنوز جای خالی چیزی در زندگی ام احساس می شد. چیزی در لایه های زیرین وجودم همچنان ناراضی بود، طوری که هیچ میزان درآمدی هم نمی توانست آن را راضی کند.

یک خلع و کمبودی را احساس می کردم که برایم گنگ و مبهم بود و نمی توانستم بفهمم که چی هست. یک خلاء، یک رویای ناشناخته، یک گمشده پنهان، یک چیزی دور از ذهن و تصور و درک من!

هر چه سعی می کردم واقعی شاد باشم نمی شد، هر چه سعی می کردم واقعی بخندم نمی شد، هر چه سعی می کردم ببینم چی راضی ام می کند، به چیزی نمی رسیدم. حتی طوری شده بودم که همیشه دنبال بهانه ای بودم برای گریه کردن.

البته نه گریه ای که از سر عجز و ناتوانی و بدبختی، بلکه گریه ای که از عمق وجودم می آمد، شاید می خواست راه را برای بروز کردن و آشکار شدن چیزی در درونم باز کند، چه بسا که من اصلا در انتظار بروز چیزی نبودم. به این دلیل که اصلا عقلم به اینجاها قد نمی داد.

تا اینکه همین موضوع عامل و باعث شد من در پی کشف آن گمشده درونی خودم باشم. نمی دانم چطوری شد، ولی به طرز عجیبی من علاقمند شدید به تنهایی شدم و در کنار آن علاقمند شدید به طبیعت و کوه رفتن، حتی برای کوه رفتن هم میل به تنها رفتن داشتم.

ذاتا من آدمی هستم که از یک جا ماندن و در یک کار تکراری ماندن خسته می شوم. کار روتین روزانه و ماهانه را دوست ندارم و همیشه به دنبال تنوع و متفاوت بودن هستم. در آن زمان هم طوری شده بودم که بشدت به دنبال چالش جدید بودم. چیزی که بقیه بهش میگن دردسر!

همین امر باعث شد من آن مغازه امن خودم، که مثل یک خط تولید همه چی سر جای درستش قرار گرفته بود و در راحت ترین حالت برای من کسب درآمد می کرد را به دست فروشنده بسپارم و خودم برای کسب تجربه و چالش های جدید راهی تهران شوم. کاری که پر از ترس و پر از ناشناخته بود.

در تهران وارد فضاهای بیزینسی زیادی شدم، تجربه های زیادی کسب کردم، هزینه های زیادی هم پرداخت کردم و در کنار آن نقاط ضعف زیادی در خودم شناسایی کردم که در دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها بصورت مفصل آن را صحبت می کنم.

ظرف سه یا چهار سال کسب و کارهای زیادی را وارد شدم و تمام تلاشم را کردم که خودم را راضی کنم، اما انگاری باز هم انجام هیچ کدام از این کارها، آن خلاء درونی من را درمان نکرد و پاسخگوی نیاز من نبود.

هر چند از دید آگاهی امروزم، تمام آن تصمیم ها و آن تجربه ها با خود دلیلی به همراه داشتند و راه را برای رسیدن من به رویاهایم هموار می کردند، ولی من در آن زمان از این قانون و از این چیدمان چیزی بلد نبودم و آگاهی نداشتم و یجورایی کور بودم!

 تا اینکه در حین این تجربیات جدید، یکسری اتفاقات به ظاهر تلخ شروع به افتادن کرد که چهره ظاهری خوبی برایم نداشت و در آن زمان بسیار اذیت کننده و ناراحت کننده بود.

اما بعدها مشخص شد که همان تجربه های به ظاهر تلخ، درون شان پاداشی در خود داشتند که حسابی من را رشد دادند و کلی بزرگ تر شدم. هم مسیر را برای من باز کردند و هم باعث این شدند که سرانجام آن گمشده ام را پیدا کنم .

به لطف خدای مهربان بعد از عبور از این همه چالش و پرداخت هزینه، خسارت و تجربه های زیادی که داشتم، توانستم به آن راز گم شده درونی خودم دست پیدا کنم.

همان چیزی که در مهمانی ها، خوشی ها و شادی های زودگذر و یا در داشتن پول به دنبال آن می گشتم و نمی دانستم که آن چیست و کجاست!

آن راز این بود که: من بر خلاف ظاهر سالمی که داشتم (چه جسمی و چه شکل ظاهری زندگی ام) دروناً و روحاً سخت بیمار بودم، بدون آنکه بدانم یا بخواهم بپذیرم که مشکل دارم.

من احساس لذت بردن از زندگی و از این همه موهبت و نعمت الهی را به کلی از دست داده بودم.

زندگی برایم بی معنا شده بود و هرگز به این فکر نمی کردم که بهتر از این هم می توان زندگی کرد، شادتر از این هم می توان زندگی کرد، رهاتر از این هم می توان زندگی کرد و در یک جمله، من با داشتن آن همه فراوانی و نعمت، احساس خوشبختی نداشتم.

آنچه من بعنوان لذت و خوشی از دوران کودکی تا به آن روز، چه از کتاب ها، چه از معلم ها و چه از دنیای اطرافم آموخته بودم و می شناختم همگی لذت های آنی و زودگذری بودند که بقیه مردم هم آن را تجربه و تایید می کردند.

آن خوشی ها در من ریشه نداشتند. خیلی زود می آمدند و خیلی زود هم می رفتند. با آمدن چیزی کوچک به وجد می آمدم و با نیامدن آن عزادار می شدم. آموخته های من و اطرافیان من، این زندگی را یک زندگی خوب و لاکچری می دانستند، حال آن که کجا به کجا!

با یک خبر خوشحال کننده خوشحال می شدم و به محض اینکه موردی خلاف میلم پیش می آمد تمام آن خوشحالی ها از بین می رفت، چون آن خوشحال ها عمق نداشت، چون همه شون به دنیای بیرون از من ربط داشت.

من می دیدم که همه ی مردم همین شکلی زندگی می کنند و زندگی ای مثل زندگی من رو حتی بعضی ها حسرت می خوردند و این رو ته خوشبختی می دونستند. حال آنکه کجا به کجا!

شاید این الگوی فکریِ نادرست و سطح پایین که خبر از نوع زندگی سطح بالاتری ندارد، در کل دنیا رایج و پذیرفتنی است.

آن روزها من از قانون طبیعت، از قانون جذب و از قوانین خداوند چیزی نمی دانستم. بخاطر همین عدم دانش، تمام حواس و تمرکزم بر روی نخواسته ها و نداشته ها و کمبودها بود و در یک سطح انرژی بسیار پایین و منفی قرار گرفته بودم.

بنابراین آنچه رخداد منفی و انسان منفی بود را، مثل جاروبرقی به سمت خود و زندگی ام جذب می کردم و همیشه هم از دست آدم ها و شرایط شکایت داشتم و نالان بودم که ته آن شد بیماری افسردگی!

تمام کسانی که آن دوران با من بودند، همگی از جنس فکر خودم بودند، ماها همگی آدم هایی بودیم نالان، که همیشه از ناامیدی، نارضایتی از شرایط، از جامعه و غیره شکایت داشتیم.

همگی ما فکر می کردیم این احساس های بد، تجربه های بد و رخدادهای بد زندگی مان تقصیر عوامل بیرونی مثل: مردم دیگر، مسئولان حکومتی، پدر و مادر و … هستند.

در عین حال همگیِ ما این ناراحتی ها و نارضایتی ها را طبیعی و جزئی از زندگی می دانستم و در پی بهتر شدنش نبودیم، به این دلیل که، نمی دانستیم می شود بهتر زندگی کرد.

از طرفی همه ی آدم های اطراف ما، همین باور را داشتند و به همین شکل زندگی می کردند. آن ها تایید می کردند که همینی که هست درست است و برای همه همین است و چیز بیشتر و بهتر و متفاوت تری وجود ندارد.

اما بعد از پیدا شدن آن افق و روشنایی در زندگی ام، تازه متوجه شدم که آنچه من تا به آن روز به عنوان زندگی نام گذاشته بودم و می شناختم و تجربه می کردم، فقط اسمش زندگی بود، آن زندگی نبود، آن زنده ماندن بود، آن تلاش برای بقاء بود.

ماها همگی صبح تا شب می دویدیم که لقمه نانی پیدا کنیم که از گرسنگی نمیریم. در همین حین باید حواس مان به این نکته هم می بود که مرتکب گناهی نشویم که خداوند جزای مان را بدهد. حال آنکه نه آن گناه ها، گناه بود و نه آن خدا، خدایی بود که واقعیت داشت و نه آن اعتقادات، اعتقادات درستی بودند .

از صبح تا شب اینقدر احساس ترس، احساس یاس و ناامیدی، احساس کفر، احساس گناه، احساس بی کفایتی، احساس بدبختی و احساس های بد به ما انتقال داده می شد که نای زندگی کردن را از ما می گرفت.

در واقع ماها (جمع دوستان هم کیش من) همگی مُردگانی بودیم متحرک، فقط زنده بودیم و بس!!! (توضیح اینکه: این الگوی فکریِ نازیبا، ناجالب و نادرست، بسیار رایج و باعث افتخار در جامعه ما می باشد)

خلاصه اینکه بعد از مدت ها، وقتی از درون این تضادها و چالش های نسبتا سخت عبور کردم، رفته رفته به آگاهی های بیشتر و بهتری دست یافتم و بصورت کاملا واضح و مشهود متوجه اتفاقات و انقلابی درونی در خودم شدم.

متوجه قدرت های بی حد و مرزی شدم که تا آن روز چیزی ازش نشنیده بودم. البته نه بعنوان یک انسان خاص، بلکه بعنوان کسی که در جستجوی کشف خودش بود. کسی که داشت بیشتر با خودش آشنا می شد، با خودِ قدیمش و با خودِ تازه کشف شده اش!.

تمام انسان های روی زمین از این قدرت خارق العاده در خود برخورداند و می توانند هر کار غیرممکنی را ممکن کنند، البته شرط اول آن پذیرفتن و باور کردن این موضوع است و شرط دوم پرداختن بهاء و هزینه و قربانی برای آن چیزی که خواستار تحققش هستند.

بعد از اینکه من انقلابی درونی را در خودم احساس کردم آنقدر همه چی تحت تاثیر قرار گرفته بود که از یک جا به بعد با دیدن معجزات خیلی بزرگ و غیر قابل باور در زندگی ام روبرو شده بودم.

با ممکن کردن کارهای غیرممکن روبرو شدم، کارهایی که هیچ تعریف و توضیحی برای شان نبود. با پیش آمدهای مثبت به صورت رگباری روبرو شده بودم.

تمام آدم بدها و شرایط بد داشت از زندگی من دور می شد، تمام رخدادهای تلخ ناپدید شد، تمام بیماری ها از بین رفت و همه چی در صلح و معجزه وار رخ می داد و این اتفاقات باعث باورپذیرتر شدن نگاه جدید من به زندگی جدیدم می شد.

در ابتدا نور بسیار کمی در حد یک احساس آرامش و سکون، یک خیال جمعی، یک بی تفاوتی، یک گذشتن و رها کردن در وجودم احساس می کردم، البته بدون آنکه زیاد آن را بشناسم یا درک کنم.

سپس همان تفکر و نگاه جدید یا نور را ادامه دادم، آن را دنبال کردم و ادامه دادم، تسلیم نشدم، جا نزدم، از پرداخت هزینه نهراسیدم، به حرف کسی گوش نکردم، دلسرد نشدم و آنقدر آن نور ملایم را پیگیری کردم و ادامه دادم، تا سرانجام به یک روشنایی وسیع تر و عظیم تر دست پیدا کردم.

بعد از بیرون آمدن از آن باتلاق و تاریکی گذشته ام و یافتن راه روشن و آشنا شدن با قوانین جهان هستی تازه به این آگاهی رسیدم که من می توانم آنطوری که دوست دارم زندگی کنم، من می توانم آنطوری که دوست دارم زندگی ام را خلق کنم و به شکل دلخواه خودم آن را بسازم.

بعد از شناخت بهتر و بیشتر خداوند و قوانین جهان، تازه متوجه شدم که عه عه عه عه خدا تمام ابزار لازم خوشبختی را برای من و یا هر کس دیگری به رایگان در اختیار ما قرار داده و ما می توانیم با آگاه شدن و یادگیری قوانین خداوند و استفاده از ابزارهای رایگانی که در اختیارمان است، هر آنچه را که دوست داریم بسازیم و خلق کنیم.

تازه متوجه شدم هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده ای برای من و هیچ کس دیگری نوشته نشده، من محکوم به هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده ای نیستم، من محکوم به بدبخت بودن نیستم، من محکوم به بیمار بودن نیستم، من محکوم به ریاضت و درد کشیدن نیستم.

تازه متوجه شدم تمام صددرصد سرنوشت من به دست خودم نوشته و خلق می شود. تازه متوجه شدم هر آنچه در گذشته به عنوان خوشبختی، به عنوان خوشخالی، به عنوان زندگی و به عنوان ارزش به من گفته شده بود، همگی دروغی بیش نبود.  

آنچه من در گذشته شنیده بودم و زندگی کرده بودم، با آنچه تازه در حال تجربه کردنش بودم، فاصله ای بین سیاره ای داشت. کاملا با آگاهی های جدیدم در تضاد بود.

در اینجا می توانید فاکتورهای اصلی برای رسیدن به رویاها را مطالعه کنید

حالا من آن راز و آن گمشده درونی ام را یافته بودم، همان چیزی که برای آشکار شدن خودش دائما در درون من فریاد می زد، من را به چالش می کشید تا آن را بفهمم و بشناسم ولی من زبانش را نمی شناختم، او را درک نمی کردم هرچند راه های زیادی را برای رسیدن به آن پیموده بودم .

 بعد از کشف این بُعد از خودم، انگاری تمام وجود من خالی شده بود از آن همه سنگینی، از آن همه ترس، از آن همه خلع. از آن همه استرس و اضطراب، از آن همه بی قراری و بی خوابی. آنقدر سبکبال شده بودم که درست مثل یک پروانه شوق پرواز بهم دست داده بود.

البته بعد از کشف این موضوع، در ابتدا کلی از دست گذشته ی خودم، از دست اشتباهاتم، از دست عذاب ها  و دردهای بی دلیلی که کشیده بودم عصبانی شده بودم و حرص می خوردم، که چرا من زودتر  از اینها به این موضوع نرسیدم، اما بعدها به این آگاهی رسیدم که همه ی آن گذشته من پیش نیاز امروزم بوده است. (بدون شک)

وقتی که قوانین را شناختم تازه متوجه شدم، دلیل تمام آن ورشکستگی ها، بیماری ها، تصادفات، بدبیاری ها، سنگ از آسمان باریدن ها و همه و همه فقط خودم بودم و بس!

همگی آن پیش آمدها بخاطر شنیده های نادست، تعلیم های نادرست، نگاه های نادرست، فیلم های نادست، خبرهای نادرست و باورهای معیوب، غلط و محدود خودم بوجود می آمدند.

هیچ کسی مسئول و مقصر بوجود آمدن شان نبود. من بودم و من بودم و من بودم. و تنها به همین علت من آن زندگی تا به آن حد سخت را برای خودم ساخته بودم.

وقتی متوجه شدم که من توانایی راحت زندگی کردن، راحت پول در آوردن، راحت به رویا رسیدن، لذت های عمیق بردن، سلامت بودن، شاد بودن، ثروتمند بودن، رابطه خوب داشتن و لیاقت ارتباط عالی با خداوند داشتن و هر چیز دیگری که خواستار آن هستم را دارم و برایم مقدور است، بر آن شدم که آگاهانه زندگی ای که دوست دارم را واضح و مشخص کنم، سپس از قوانینی که یاد گرفته ام استفاده کنم و آن را خلق کنم.

با استفاده از قوانینی که تازه کشف کرده بودم و عمل کردن به آن، در ابتدا توانستم در مدت زمان کمتر از دو سال ریشۀ آن بیماری افسردگی و تمام بیماری های جسمی و روحی ام را بدون مصرف هیچ دارویی از بین ببرم و زندگی ام را در جهت آن چیزی قرار دهم که همیشه آرزوی داشتنش را داشتم. (یعنی احساس خوشبختی)

هدایت من به این مسیر زیبا و یادگیری و عمل به این قوانین، آنچنان تغییری در من و در زندگی ام به وجود آورد که پذیرفتن آن برای کمتر کسی قابل باور بود، حتی نزدیک ترین افراد زندگی ام!

این تغییر در دیدگاه، تغییر در رفتارها و در باورهای من، من را از آن زندگی کورکورانه و در تاریکی مانده ام، به زندگی ای در شفاف ترین و روشن ترین حالت ممکن هدایت کرد.

زندگی ای باز، راحت، ساده، بدون استرس، بدون دلواپسی، بدون بیماری و توأم با عشق، لذت، شادی و شناخت و آگاهی.

کشف جدیدم به همراه تغییر باورهایم خیلی زود، من را از زندگی در یک روستا در یک شهرستان، به زندگی در یکی از بهترین شهرهای کشوری دیگر که در گذشته آرزوی دیدن آن را داشتم هدایت کرد.

همین جابجابی و مهاجرت من به ترکیه، که از طریق هدایت خداوند و دستانش بود، بیش از سیصد آرزوی کوچک و بزرگ من را محقق کرده بود. اکنون در حال حاضر در حال سپری کردن زندگی ای هستم که همیشه رؤیای آن را داشتم.

بعد از شناخت این قوانین و عمل به آنها در طی سالیان گذشته، اکنون به خیلی از رویاهای گذشته ام رسیده ام، چیزی که هیچ وقت تصورش را نمی کردم و امروز که با شما صحبت می کنم در مورد چیزی حرف می زنم که برایم نتیجه داشته است، نه فقط در حد حرف زدن باشد.

 وقتی که من نتایج دلخواهم را کسب کردم و اینقدر زندگی را زیبا، معنادار و هوشیار زندگی کردم، تصمیم گرفتم مراحل آغاز تا رسیدن به این نتایج مطلوب و دلچسب را، با همه ی جزئیات در اختیار علاقه مندان قرار دهم تا آن ها بتوانند با استفاده از تجربه های من راه رسیدن به رویاهای شان را کوتاه تر، راحت تر و کم هزینه تر طی کنند.

مطمئنم دوره آموزشی پیش روی شما، درست همانی است که سال ها به دنبالش بودید، رازهایی را از طریق شنیده های این دوره در خودت کشف خواهی کرد، به رازهایی در مورد خودت پی خواهی برد که حتی الان تصورش را هم نمی توانی بکنی. درست مثل گذشته من!

اولین پیشگویی و مژده ای که می توانم به تو دوست خوبم بدهم، همین است که تو الان در حال خواندن مطالبی هستی که سهم هر کسی نمی شود و فقط به دست نیازمندش می رسد و این یعنی معجزه الهی برای آغاز یک سفر. درست در زمانی که خواسته بودی و درست در زمانی که به آن نیاز داشتی.

من این اتفاق را اتفاقی نمی دانم، آن را پاسخی به نیاز تو از طرف خداوند می دانم که همانا هدایت خداوند است. تو باید آن را بعنوان نشانه ستایش کنی، پیگیر باشی و رهایش نکنی.

چنان که قبلا هم گفتم، من به نشانه ها و هدایت های خداوند هرگز شک نکردم، آن نور خیلی ملایم را رها نکردم و ناامید نشدم و ادامه دادم و ادامه دادم و ادامه دادم تا به آن نور اصلی رسیدم.

 اگر تو دوست خوبم مشتاق الهام گرفتن از تجربه ها، رفتارها، باورها و نتایج شگفت انگیزِ در مسیر تحقق رویاهای من هستی، می توانی به چیزی شک نکنی و این هدایت الهی را جدی بگیری، آن را دنبال کنی تا به آن چیزی که در ذهنت داری برسی.

این دوره فوق العاده برای توست، می توانی در آن شرکت کنی و با ما در این مسیر زیبا همراه شوی. البته می توانی هم آن را رد کنی، انتخاب با توست!.

با آرزوی خوشحالی، تندرستی و رسیدن تو به رویاهایت

منتظرت هستم …

سید ضیاء حسینی

دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها

(فایل صوتی)

دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها

(فایل تصویری)

35 دیدگاه برای دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها

  1. گل رز زرد
    امتیاز 5 از 5

    گل رز زرد

    سلام ودرود فراوان به استاد عزیز.
    فایل اول دوره رویاها رونگاه کردم سرشار از آگاهی بود.
    استاد توی این فایل از دوران کودگی خودشون صحبت کردند وردپای قانون رو در گذشته توضیح دادند .واینکه تجربه دوران کودکی وکمک هایی که به پدرشون در انجام کارها میکردند باعث شد تا تجربه وخلاقیتی باشه برای آینده شون واینکه خیلی از ترسهاشون بریزه وخلاق بشند توی کارها واینکه درمورد رسیدن به خواسته صحبت کردند وخود استاد در کودکی واز روی نا آگاهی برای رسیدن به دوچرخه از قانون تصویر سازی استفاده کردند وتونستند اونو به دست آوردند وبعد درمورداهمیت قانون در زندگی صحبت کردند واینکه این قانون هست که در زندگی ما کاربرد داره ومااز اتفاقها وتجربه در زندگی استفاده میکنیم تا آینده خودمونو بسازیم وشکستها به ظاهر شکست نامیده میشوند ولی دراصل تجربه ای هستند برای کسب موفقیت های آینده.

  2. گل رز زرد
    امتیاز 5 از 5

    گل رز زرد

    دوره رویاها فایل جلسه دوم .دورود وسلام به دوستان عزیز
    فایل دوم از دوره رویاها درباره این بود که هر آدمی رویا وخواسته ای دارد واین خواسته ها از دل کمبود ها وچالش ها بیرون می آید ومسیر هرکدام از ما برای رسیدن به این خواسته ورویا متفاوت است وهرکدام ما باید مسیر جدا با تضادها وچالش های متفاوتی را طی کنیم وقطعا بهای متفاوتی را باید بپردازیم .
    وجهان هستی هم در مسیر ما از ما آزمون وچالش،متفاوتی را میگیرد.یعنی هرکس باتوجه به خواسته وتضادی که دارد چالش متفاوتی را دریافت میکند.
    وسالها زمان میبرد تا به خواسته خودمان برسیم چون باید برای رسیدن به خواسته هایمان تغییراتی در باورهاوافکارمان ودیدگاههایمان بدهیم وبه دیدگاه ودرک جدیدی برسیم.وبه نوعی اندازه خواسته مان شویم وگرنه حتی اگر درموقعیت آن خواسته قرار بگیریم برای ما سودی نداره وحتی ممکنه ضربه بخوریم ودرجابزنیم.برای خواسته ها باید ظرفیت پذیرش راهم در خودمان ایجاد کنیم .وبدانیم که چه خواسته ای را میخواهیم واز کجا باید برای رسیدن به آن شروع کنیم وکجا وچه زمانی درآن خواسته قانع میشویم .وبعد بهای رسیدن به آن را بپردازیم.
    ودرمسیر ما ایده ها می آیند .وگاهی ممکن است که ما حتی با ایده هایی که برای ما می آیند موافق نباشیم ویادر ظاهر مسخره به نظر بیاییند ولی نباید اهمیت بدهیم وباید حرکت کنیم.
    ودرادامه درمورد قانون صحبت شد که ما هرچه بیشتر قوانین الهی رادرک کنیم وعمل کنیم به موفقیت بیشتری دست پیدا میکنیم.وبگردیم به دنبال علاقمندی ها وچیزهایی که مارا راضی میکنند این ها همان شاه کلیدهای رسیدن به موفقیت هستند که مارا به رسالتمان نزدیک ونزدیکتر میکند.واین همان خوشبختی درونی است وامکانات ووسایل ابزاری هستند که مارا از بیرون راضی میکنند اما خوشبختی از درون ما سرچشمه میگیرد.وچون هیچکس در سرجای واقعی خودش نیست احساس خوشبختی نمی کند.

  3. مریم ایرانمنش
    امتیاز 5 از 5

    مریم ایرانمنش

    به نام خالق عشق و زیبایی
    دوره راه رسیدن به رویاها، راه رسیدن مرا به رویاهایم آسان نمود!

    استاد بزرگوار و دوستان عزیزم که در حال خواندن کامنت من هستید، می خواهم فریاد بزنم تا همه شما در هر کجای جهان که هستید، صدای خوشبختی مرا بشنوید!
    می خواهم بدانید که من مریم ایرانمنش، اگر اکنون در حال زندگی کردن، در رویاهایم هستم، جرقه آن، از اینجا و از این دوره شگفت انگیز شروع شد!
    دوره ای که شاید در نگاه اول، فقط یک داستان یا سریال جالب به نظر برسد ولی وقتی عینک آگاهی را به چشم بزنیم، می توانیم نکات اگاهی دهنده، آموزنده و شاه کلیدهای موفقیت بسیاری را از درون آن بیرون کشیده، درک کرده و با عمل کردن به آنها، خود را در مدار رسیدن به خواسته های خود قرار دهیم!

    آه آه کاش می دانستید این دوره با من چه کرد! من که جرات نداشتم تا در پایتخت کشور خودم بروم و آنجا زندگی کنم، حالا چند روزی هست که در شهر زیبای ملبورن در کشور استرالیا در حال زندگی کردن هستم! و این رویای گذشته، اکنون حقیقت زندگی من است! حقیقتی بسیار زیبا و دلچسب!
    روزی که این ایده برای من شکل گرفت، هیچ راهی برای دستیابی به خواسته خود نمی دیدم، هیچ روزنه ای برای مهاجرت و حتی صحبت درباره آن وجود نداشت!
    ولی من این رویا را در ذهن خود کاشتم، از بذری که کاشته بودم مراقبت کردم، آن را آبیاری کردم، به آن غذا و مواد مغذی لازم فرستادم، و این بذر آرام آرام رشد کرد، جوانه زد، سبز شد، بزرگ شد و اکنون آن بذر کوچک، محصول داده است!
    من منتظر محصول دادنش بودم ولی انگار بقیه آدم ها و اطرافیان من، بسیار شگفت زده و متحیر شده اند که چطور؟ چگونه؟ کی؟ و ….
    و پاسخ همه سوال ها اینجاست. در سایت استاد ضیاء عزیز. در دوره های ایشان.
    و من خدا را شاکرم که مرا به این مسیر زیبا هدایت کرد تا با استفاده از آموزشهای استاد عزیزم، بتوانم وارد مسیر نور شوم و رویاهایم را به حقیقت تبدیل کنم.

  4. زهره رضایی
    امتیاز 5 از 5

    زهره رضایی

    سلام درود به استاد مهربونم
    خوشحالم که چنین استاد دلسوزی دارم و اموخته های خود را در اختیار همه ما میگذارد درسته ما در هر شرایطی که زندگی میکنیم خواسته و رویای ما در گذشته بوده من در زمان گذشته خانه پدری حیاط بزرگی داشتیم که من برای تمیز کردنش همش غز میزدم و میگفتم خونه باید کوچک باشه به بشه به راحتی تمیزش کرد و بعد از ازدواج خونه من کوچک بود و حیاط کوچکی داشت ومن هم ناراحت بودم و پدرم همش بهم یاد اوری میکرد که زهره یادته خونه کوچک میخواستی و الان متوجه این میشم که خودم درخواست خونه کوچک داده بودم دقیقا همینه استاد ممنون

  5. گل رز زرد
    امتیاز 5 از 5

    گل رز زرد

    سلام ودرود فراوان به استاد گرامی ودوستان خوبم فایل 17 رویاهارو گوش دادم بسیار عالی بود .
    درمورد روبروشدن با ترس ها بود ودرمورد تمرین رفع خجولی که خیلی جالب بود من خودم اخیرا برای ترس از تاریکی اقدام کرده بودم خیلی لذت بخش بود اینکه ازته قلبم میخواستم مواجه شوم ولی همزمان مغزم هم وارد شده بود ودر یک جدال بین قلب ومغز بودم .اما باتمام وجود دلم میخواست قلبم پیروز بشه .
    منم درست مثل استاد اون شب قدم در تاریکی گذاشتم ودرسته شاید نتونستم از اون لذت ببرم اما همین که اقدام کردم وقدم گذاشتم برای شروع من خیلی لذت بخش بود
    احساس خوبی بود که تجربه اونو واقعا دوست داشتم وامیدوارم روز به روز بیشتر وآگاهتر بشم وباترسهای بیشتری مواجه بشم

  6. گل رز زرد

    گل رز زرد

    فایل 2 رویاها
    سلام ودرود به همگی
    ریشه اصلی جذب هر چیزی در زندگی ما از افکار ماست وما بواسطه افکارمان همه چیز را به زندگی خودمان جذب میکنیم حال این چیز میتواند خواسته ویا ناخواسته ای باشد
    جهان هستی به احساسات ما پاسخ میدهد واین افکارهستند که احساسات را شکل میدهند
    وپاسخ جهان ازجنس فکر است
    زمانیکه ما عصبانی وناراحت هستیم براحتی احساس خودمان را بروز میدهیم وخشم ونفرت خودمان را خالی میکنیم ولی در این زمان مدار ما بروی منفی هاست وباعث بروز احساسات منفی میشویم وحس منفی ازخودمان به کائنات ارسال میکنیم وباعث حذب منفی ها به زندگی خودمان میشویم
    پس اگر در زمانی که ما خواسته ای رو داریم سطح انرژی خودمان را قوی کنیم وبه خواسته خودمان فکر کنیم وروی آن خواسته توجه داشته باشیم وحس خوب وشور وشوق رسیدن به خواسته درما ایجاد شود این حس خوب به جهان ارسال میشود ومابه خواسته خودمان خواهیم رسید
    وهرچیزی راکه ما امروز در زندگی خودمان داریم روزی به آن فکر کردیم وهمه چیز را قبلا در فکر خودمان ساختیم
    خیلی از اختراعات بشری هم قبلا در فکر انسان ساخته شده وبعد به مرحله عمل در آمده است پس نتیجه اینکه به هرچیزی که زیاد فکر کنیم به آن توجه وتمرکز کنیم باعث ایجاد حسی در ما میشود واین حس است که آنرا به زندگی ما جذب میکند ووقتی شخصی هم در اطراف مازندگی میکند ودر زندگی ما حضور دارد یعنی ما به اون فرد فکر وتوجه کردیم وبه نوعی اون فرد رو در مدار خودمان قرار دادیم باتوجهمان وآدم وشرایطی که در زندگی خودمان داریم هم بواسطه افکار ماهستند
    پس ما باید آگاهانه خواسته های خودمان را مشخص کنیم وبه چیزهایی که دوست داریم فکر کنیم تاحی خوبی درماایجاد شود
    راههای کنترل فکر وذهن
    1-مراقبه وسکوت کردن
    2-جلوی زبان خودمان را بگیریم
    3-گوشهایمان را کنترل کنیم چون از طریق گوش دریافت میکنیم

  7. گل رز زرد

    گل رز زرد

    سلام مجدد به همگی
    در فایل اول درابتدا درباره باور ها وتغییر اونها صحبت شده واینکه تمام اتفاقات ما به واسطه افکار وباورهای ما رخ میدهند
    اینکه چرا ما تصمیم نمیگیریم چون هدف مشخصی برای خودمون نداریم وعلت نداشتن هدف در زندگی این است چون سردرگم هستیم
    تغییر باورها درما قدم به قدم است
    تضادها:در زندگی اتفاقاتی هستند درزندگی ما که سبب تغییر در لنسان ها میشود
    ودلیل عدم رشد در ما انسانها ماندن در تضادهاست واینکه افراد تولن روبرو شدن باتضادها رو ندارند
    سه دسته انسان وجود دارند
    1-افرادی هستند به دنبال امنیت وزندگی بدون دغدغه ونگرانی وترس وبدون تصمیم گیری وبدون رشد در زندگی
    2افرادی که تصمیم به تغییر دارند وایده های خوبی دارند اما هرگز به تصمیمات خودشون عمل نمیکنند چون میترسند واین ترس ها مانع رشد در آدم میشود ودائم نگران آینده هستند وبه دنبال انتهای مسیر هستند وعمل کننده خوبی نیستند
    3افرادی هستند که تصمیم گیری قوی دارند وبرای خود هدف گذاری میکنند حتی باوجود کمترین امکانات وموقعیت ،آرام آرام رشد میکنند که این عده کمترین درصد را تشکیل میدهند
    واین افراد ازهر مسئله به دنبال یک فرصت هستند که به خاطر نوع نگاه وباورآنهاست
    این دسته متفاوت هستند ودر مسیرشان تحقیر وتوهین ها را هم تحمل میکنند به خاطر خواسته ها واهداف مشخص خودشون
    اولین گام در هرمسیر این است که باید ذهنیت خودمان را از هر چیزی که تا به امروز داشته ایم پاک کنیم تا باورهای جدید وارد ذهنمان شود چون باورها باعث ساختن سرنوشت ما میشود
    کسی از بیرون نمیتواند به ما کمک کند وهرگونه تغییر از درون ما آغاز میشود وماهر بذری از نفرت وترس و….که بکاریم همان را برداشت خواهیم کرد
    وباید سعی کنیم تا بذرهای درست را انتخاب کنیم
    چون اگر به دنبال تغییر هستیم باید چیزی راجابه جاکنیم
    چون آدم ها اکثرا در شرایط عادی ونرمال تغییر نمیکنند باید از دل تضاد فرصتها را دریافت کنیم ودرخواست بدهیم وتوانایی حل مسئله را یاد بگیریم وکسی که به خودش باور داشته باشد میتواند تغییر کند
    هرکجا که آزارواذیت را دیدیم همان جا نقطه ضعف ماست وباید درآنجا تغییری را آغاز کنیم
    دمهمترین درسی گه گرفتم به زور نخواهم کسی راتغییر بدهم تا من تغییر نکنم جهان اطراف من تغییری نخواهد کرد

  8. ناهید ناصحی

    ناهید ناصحی

    بنام خالق عشق ..سلام ودرود مهربان استادم فایل آخر دوره ی رویا ها ..الان که دوباره مرور کردم وگوش کردم ..نکته ی دریافتم اینکه …آنقدر ایمان تون قوی بود که با حس خوب آماده ی سفر شدین ونگران نبودین واون جمله ی زیبا به همه میکفتین که احتیاج به هیچ چیز نیس ..خدای مهربان اون طرف همه چیز آماده می‌کند براتون ..این حس تون آنقدر قوی بود که دقیقا خداوند همون طور همه چیز ردیف کرد. …واینکه زمانی بخام کاری انجام بدم فقط اون تصمیمی را بگیرم که حس درونم به من میگه چون مشورت باعث میشه دو دل بشیم چون هرکس با توجه به افکارخودش واون باور خودش نظر بده ..💚💗.پس فقط اگر تمرین کنیم تصمیم درست همون حس قلبی ماست ..واگر با ایمان همراه باشه خداوند خودش همه راه رو برامون باز می‌کند ..🌷بیشتر ما ها خیلی تلقین به خودمون میکنیم تلقین به نتوانستن و…درصورتی تلقین روی مرده هم اثر میزاره ..تلقین کنیم ما می توانیم وباور درست جایگزین کنیم دیگه مشکلات برامون شکلات میشه ..پاینده باشین استاد عزیزم …

  9. ناهید ناصحی
    امتیاز 5 از 5

    ناهید ناصحی

    بنام خالق هستی .سلام درود به مهربان استاد ..معجزاتی که مثال زدین فقط بخاطر اینکه خود اون خانم محترم خواست وافکارش عوض کرد واون تومور ناپدید شد چون واقعا خواست.وخداوند نتیجه امید شو داد .،🌷🌷🌷.واون خانم چون به مریضی فکر کرد ودامن زد وحتی کفن آماده کرده بود در واقع خودش آماده ی مرگ کرده بود. .پس اگه دنبال ترهم باشیم یعنی اینکه ما خودمون آماده ی تر مریضی کردیم در واقع مریضی خودمون دعوت میکنیم ..ما ابر قدرت هستیم مرگ وزندگی دست خودمون هست …چرا که افکار ما سازنده ی زندگی ماست

  10. ناهید ناصحی
    امتیاز 5 از 5

    ناهید ناصحی

    بنام خالق زیبایی ها مهربان استادم سلام ،🌷🌷🌷.موقع خداوند میخاد ما رو به چالش بکشه تضاد های سرراه ما قرار میده وافرادی سرراه من قرار میده که مورد امتحان قرار. بده ویا جاده ی موفقیت رو برای ما باز تر کنه .،🌷🌷.دوستان شما همون آقای امیر با این اذیت که شما رو کردند ولی در واقع باعث شد شما کار پسته رو راه کردین ودنبال اون چه لایق شماست رفتین .،🌷🌷🌷.شما با آنکه وارد نبودین به کار زغال ولی باید اون اشتباه میکردین که در های جدیدی به رویتان باز بشه ..شما با یه کتاب رهنمود شدین به سوی کامیابی وموفقیت ..ودیکه در های رحمت الهی باز شد واستاد عزیزم تصمیم نهایی را گرفتین ،♥️♥️♥️.من تو فایل نکته مهمی دیگه یادگرفتم که برای خودم ارزش قاعل بشم ..و همیشه خودم رو دوستت داشته باشم .واجازه ندم کسی از من سواستفاده کنه ..ممنون استاد عزیزم

  11. ناهید ناصحی
    امتیاز 5 از 5

    ناهید ناصحی

    بنام خالق زیبایی ها ..سلام ودرود به مهربان استادم ,،🌷🌷🌷.امروز دوباره این دوره گوش میدادم .با تمام تهمت ها که بهتون زدند ولی مقاومت واینکه خداوند میخاست شما جایی بهتری هدایت بشین بشین .وزندگی تون کلا متحول باشه وشما با ایمان و توکل تونستین موفق باشین ..من به خودم می بالم بخاطر اینکه الان حدود یک سال به قلب گوش دادم ودراین سایت کنار شما هستم .♥️♥️♥️

  12. امیرحسین کاظمی
    امتیاز 5 از 5

    امیرحسین کاظمی

    سلام خدمت استاد و همه کسانی که کامنت منو میخونن.
    طبق گفته استاد در فایل جلسه دوم قانون جذب به هر چی فکر کنی اتفاق میوفته و زمانی فرکانس تغییر می‌کنه ما در مسیر جدید قرار میگیریم و زمانی شما ی چیزی رو واقعا از ته دل بخواهید به آن می‌رسید واقعا برای من اتفاق افتاده.حتی پول خرید این دوره به صورت معجزه آسایی خود ب خود جور شد.امیدوارم من و همه دوستانی که تو این مسیر قرار گرفتیم به خواسته هامون برسیم.قطعا میرسیم.

  13. ناهید ناصحی
    امتیاز 5 از 5

    ناهید ناصحی

    استاد عزیز دوره ی رویاها بسیار جذاب و اینکه چقدر سرنوشت شما به واقعیت زندگی ما شباهت داره وچشم منو به زندگی باز کرده وای چقدر خوشحالم آنقدر به زبان خودمون حرف میزنید استاد یه دونه اید

  14. مریم ایرانمنش
    امتیاز 5 از 5

    مریم ایرانمنش

    درود و سپاس استاد عزیز🌹

    چقدر این فایل، عالی و پرمحتوا بود. ممنون که حتی بعد از اتمام دوره، در کنار ما هستید و فایل های آبدیت شده را در اختیار ما می گذارید.
    راستش این فایل من رو به گذشته برد. همین طور که فایل شما رو گوش می کردم، اتفاقاتی که در طول این دوره برایم افتاده بود، مثل فیلم از مقابل چشمم عبور می کرد.
    وقتی یادم میاد که چه آدم بیماری بودم و دائما از این دکتر به آن دکتر می رفتم، به خودم خنده ام می گیرد. زیرا قدرت شفا در درون من بود، در ذهن من، در باور من، در ایمان من. در حالیکه من آن را در دستان این پزشک و آن پزشک می جستم.
    وقتی یادم میاد که چقدر سخت کار می کردم تا موفق شوم یا به میزان ثروت دلخواهم برسم، از ته دل آه می کشم که چرا این قدر جسمم و روحم را آزار می دادم. زیرا نمی دانستم کلید موفقیت در هر کاری و رسیدن به هر آرزویی، بدون استثنا در وجود خود من است.
    وقتی یادم میاد که از کجا به کجا رسیدم خدا رو هزاران بار به خاطر وجود شما شکر می کنم. وقتی یادم میاد که دوره رویاها، رویاهای مرا به واقعیت تبدیل کرد، به خودم آفرین می گویم که به حسم توجه کردم و این دوره رو خریداری کردم و در حال حاضر در جایگاهی هستم که روزی برایم رویایی دوردست بود.
    به خاطر وجود ارزشمند شما در زندگیم از خداوند و از شما سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 🙏🌹

  15. مهتاب سلیمانی
    امتیاز 5 از 5

    مهتاب سلیمانی

    درود مجدد خدمت شما،استاد یه جمله آخر فایل 9گفتین شما که اگه برای ضیا شد برای منم میشه و……دقیقا این موضوع هفته پیش برای من اتفاق افتاد هرچند من فایل 9 را هنوز گوش نداده بودم ولی با توجه به یکی از لایوهای اینستاگرامتون که در مورد کارت اقامتتون بود که تاریخ گذشته و همه به شما میگفتند نمیشه ولی شما طبق فرمایش خودتون که همیشه میفرمایید:شما از بین تمام غیرممکنها برای خودتون یه قانون خلق کنید و منم از اول سفرم به جزیره زیبای قشم که همه میگفتند جریمه میشید باید حتما تست کرونا بدین و کلی هزینه کنید و…….. ولی من از اول سفر گفتم نه برای ما هیچکدوم از اینا اتفاق نمیفته…..بمحض ورود به بندر لافت روی یه تابلوی بزرگ نوشته بود ورود به جزیره منوط به انجام تست و پرداخت هزینه است….ولی استاد خدا را گواه میگیرم اصلا کسی به ما نگفت تست بدین پول اضافه بدین اصلا نه جریمه ای هیچی هیچی….درصورتی روزهای قبل و حتی روزای بعدش تمام این موارد برای بقیه انجام شده بود…….این است حکمت این شعار:با خدا باش پادشاهی کن و من همه اینا را مدیون لطف خدا،شما استاد عزیز،خانم ایرانمنش مهربون و دوست و خواهر خوبم ندای عزیزم هستم.سپاس

  16. مهتاب سلیمانی
    امتیاز 5 از 5

    مهتاب سلیمانی

    درود استاد فایل 9 را الان گوش کردم .یک نکته مهم و اساسی که از همه نکات کلیدی که شما فرمودین مثل:در دل تضادها رفتن،قدرت ریسک پذیری،جسارت داشتن و مشورت نکردن با دیگران همه اینها به یه منبع وصل میشن و یه نکته پنهان و خاص داره:ایمان و باور به خالق هستی. رمز کار این هست. سپاس

  17. زهرا طیبی
    امتیاز 5 از 5

    زهرا طیبی

    سلام استاد ضیاء عزیز
    چقدردوره سفرنامه تون قشنگ وزیبا بود یک لحظه خودم رو جای شما گذاشتم حقیقتا احساس ترس از یک مکان ناشناخته واینکه چقدراحساس خوبتون بالاست از اینکه این قدربااعتماد وتوکل کارمی کنین برام جذاب وجالب بود چطورمیشود به این همه درک وآگاهی رسید واینکه این قدر زیبا حضورخداوند رو در تمامی لحظه های سفرتون حس کردین وبه او تکیه کردین به من هم انرژی لازم رو میده که واقعا رو خودم بیشتربیشترکارکنم دوست دارم به این درجه از حس وآگاهی برسم وباتمام وجودم به خواسته هام برسم
    ممنون از صبروحوصله تون ازاینکه این قدرراحت صحبت می کنین ووقتی که فایل ها رو گوش میدیم احساس خوب وعالی تون رو کاملا متوجه می شویم
    سپاس گزارم خداوند رو بابت آشنایی با حضورتون

  18. زهرا طیبی
    امتیاز 5 از 5

    زهرا طیبی

    سلام استاد عزیزوگرامی
    دوره ی بیستم رو گوش کردم واقعا عالی بود پراز نکات مثبت وانرژی وآگاهی
    چندتاسوال داشتم که جواب هاش رو فهمیدم یکی درمورد خداوند که گفتین دردوره قوانین کیهانی راجع بهش مفصل صحبت می کنین وخوشحالم که دراین دوره هم شرکت کردم وازاینکه هرروز به آگاهی هام اضافه میشه بی صبرانه منتظر شروع آن هستم
    درمورد بخشش که واقعا کاری که شما انجام دادین لذب بخش پراز عشق وانگیزه برای هممون هست
    خوشحالم که درکنارشماوباقی دوستان به آگاهی میرسم
    سپاس گزارم

  19. عصمت مرتضوی
    امتیاز 5 از 5

    عصمت مرتضوی

    درود بر استاد ضیاء گرامی
    فایل ۱۵ ،
    دوسه روزی که سایت قطع بود ، مجددا این فایل رو گوش کردم و کاملا قبول دارم که ظاهر و لباس و آرایش و ساعت و… ممکنه در اولین برخورد حس خوبی به مخاطب بده ولی اگر اطلاعات گوینده ناچیز باشه ، بی دوام هست چون میزان آگاهی و تجربه مخصوصا اگر این تجربه توسط گوینده لمس شده باشد مهمترین ویژگی هست که در دل شنونده یا بیننده نفوذ میکنه و اگر دقت کنید در رسانه هایی مثل تلویزیون اکثر افرادی که بار علمی دارند ، بسیار ساده پوش و حتی موهاشونو درست شونه نکردن و اصلا آرایش ندارند لذا صورت زیبایی هم ندارند اما عالی و فوق العاده هستند و طرفداران زیادی دارند
    تاثیر دیگر این سبک سادگی ، احساس آرامشی هست که به خود طرف دست میده چون خودشه و راحته و همیشه میتونه همینگونه باشه بدون صحنه سازی و نمایش یعنی همون صداقت.

    در قسمت دیگری از فایل هدایت خداوند در تهیه قهوه بسیار تعجب آور بود و با وجودیکه محصول بدست آمده کیفیت بالایی داشت اما قیمت مناسب و انصاف نشانگر نوعی ایمان به برکت و خدا شناسی داشت که بسیار جای تحسین داره ک نتیجه خوب داد زیرا در چنین مواقعی همه دنبال زیاده خواهی و طمع هستند.

    قسمت دیگری از فایل داشتن تمرکز روی یک کار هست که قطعا وقتی تمرکز زیاد میشه اونکار تخصصی میشه در نتیجه بهترین کیفیت و بازدهی رو برای تولید کننده خواهد داشت و این تفکر مورد تایید اکثر افراد موفق نیز هست

    سپاس از عقاید خوبتون🙏🙏🙏🌷🌷🌷

  20. سوده حیدر
    امتیاز 5 از 5

    سوده حیدر

    این دوره بسیار عالی بود خدای مهربانم را بی نهایت سپاسگزارم که توانستم در این دوره تاثیر گذار و واقعا الهام بخش شرکت کنم. سپاس از استاد گرامی 🙏🙏🌺

  21. عصمت مرتضوی
    امتیاز 5 از 5

    عصمت مرتضوی

    درود براستاد ضیاء گرامی
    فایل ۲۲ ، سرشار از انرژی مثبت و باور فوق العاده قوی شما بود . از ابتدای حرکت از رفسنجان بسمت کرمان ، انگار قدمهایی که بر میداشتید دستتان توی دست خداوند بود و با چیدمان بی عیب و نقصش شمارو هدایت و همراهی میکرد این فایل نکته های مثبت زیادی داشت منجمله :
    ۱- آسون بودن اخذ گواهی بین المللی بر خلاف تصور شما
    ۲- معطلی پیدا کردن عکس تا اومدن مسئول صدور گواهینامه لازم بود
    ۳- اتفاقی پیدا شدن فردی برای راهنمایی شما در مورد شناخت آنتالیا و شماره تلفن و نکته مهم که گفتید هر کس قرار باشه بمن کمک کنه قبل از من اونجاست این تفکر خیلی باور و ایمان قوی میخواد و جای تبریک داره بشما.

    هدایت و چیدمان عالی پروردگار در زندگی خودم :
    خرید خونه برای پسرم خواسته مهمم بود و فکر میکردم برای رسیدن بهش باید مسیر و راه حل رو هم خودم تعیین کنم و این یه تفکر اشتباه بود زیرا اون منبعی که فکر میکردم از اون محل خونه میخرم، در زمانیکه نیاز بود اصلا امکانش فراهم نبود … با یک چیدمان عالی از سوی پروردگار ،از طریقی پول فراهم شد که هرگز گمان نمیکردم که قسمت عمده ای از اون ، جورشدن یه وام با مبلغ مورد نیاز با شرایط عالی!!!! که در روز نهم سپاسگزاری ” پول ربا ” در گروه هم اعلام کردم 🙏
    یعنی از همون راههای شگفت آوری که به عقل ما بنده ها نمیرسه و طبق چیدمان بی نقص الهیست. البته خونه ای که فقط از لحاظ متراژ کوچکتر از خواسته ام هست ولی سایر مشخصات دقیقا همونی که مد نظرم بود که البته پله پله و در چند مرحله باید به اهداف نهایی رسید .
    از این بابت بسیار خوشحال و از خداوند بزرگ سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌹🌹🌹

  22. مریم ایرانمنش
    امتیاز 5 از 5

    مریم ایرانمنش

    درود برشما استاد بزرگوار و سپاس بابت تهیه این دوره و تخفیف بسیار عالی.
    مسلما همه ما به دنبال این هستیم که بهتر و زیباتر زندگی کنیم، از لحاظ مادی و معنوی پیشرفت کنیم، آرامش و آسایش بیشتری داشته باشیم و خلاصه اینکه از زندگی لذت بیشتری ببریم.
    و من ایمان دارم که با تعلیمات ارزشمند شما در این دوره و تمرینات مداوم خودمان، به همه آنچه که آرزو داریم، خواهیم رسید.
    و مطمئنم تمام کسانی که از شما شناخت دارند، بهای اندک این دوره را پرداخت می کنند و با کسب آگاهی و عمل کردن به آموخته های خود، از نتایج بزرگ زندگی شان شگفت زده می شوند.
    بی صبرانه منتظر شروع دوره هستیم 🙏🌹💓💓🌹

  23. عصمت مرتضوی
    امتیاز 5 از 5

    عصمت مرتضوی

    درود بر استاد ضیاء گرامی
    فایل مقدمه راه رسیدن به رویاهارو گوش کردم و دوران سختی و سقوط خودم را در شغلی که انتخاب کرده بودم یادم آورد منم مثل شما به ته خط و اوج استرس و نا امیدی رسیده بودم و همواره خودم را در باتلاقی میدیدم که هرچه دست و پا میزنم بیشتر غرق میشم … بقول خودتون اون جور مواقع نحوه دعا فرق میکنه و من در دلم میگفتم خدایا از بین بنده های خوبی که داری یکیو انتخاب کن که از اون بالا بیاد بالای این باتلاق و دست منو بگیره بکشه بیرون و بارها و بارها این منظره رو پیش چشمانم مجسم میکردم … چند ماه بعد این اتفاق برام افتاد و یک انسان خوب خیلی اتفاقی بدون هیچگونه چشمداشتی راهنماییم کرد و منو از اون ضرر سنگین و تاریکی نجات داد خدایا هزاران بار ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 🌹🌹🌹

  24. زهرا طیبی
    امتیاز 5 از 5

    زهرا طیبی

    سلام به استاد عزیز ودوستان خوبم خدا روشکر که دراین دوره شرکت کردم واقعا تاثیرات خوبی دراین یکسال بدست آوردم من به دوستان عزیز درسایت پیشنهاد می کنم که این دوره عالی رو تهیه و استفاده کنند من از پارسال که دوره رو تهیه کردم باورهای قبلی مثل چشم زخم ویا اینکه دیگران چقدر درمشکلات وسختی هایی که داشتم نقش داشتن والان این ها روفهمیدم که من خالق زندگی خودم هستم ودیگران هیچ کاری نمی توانند بدون دخالت من داشته باشند والان حدود یکسال هست که واقعا آرامش واقعی رو بدست آوردم واین رو مدیون خدای بزرگ و استاد عزیز هستم

  25. مریم ایرانمنش
    امتیاز 5 از 5

    مریم ایرانمنش

    سلام و درود و خدا قوت به استاد ضیاء عزیز و دیگر همراهان در مجموعه آموزشی استاد ضیاء.
    خدا رو سپاسگزارم که من رو به این مسیر زیبا هدایت کرد که با بدست آوردن آگاهی های بسیار، توانایی خلق زندگی بهتر و زیباتری را برای خودم داشته باشم و تشکر فراوان از استاد ضیاء که آگاهی ها و تجربیات ارزشمند و وقت گرانبهاشون رو در اختیار ما قرار دادند.
    من اگر بخوام از تغییراتم در طول این دوره بگم، شاید ساعت ها باید حرف بزنم ولی اگر بخوام در یک جمله کوتاه بگم، می تونم بگم:” تمام آگاهی هایی که در تمام عمرم بدست آوردم یک طرف، و این یک سال در این دوره هم یک طرف”
    شاید باور کردن این جمله برای برای کسانی که در این دوره نبودند، کمی سخت باشه ولی باور کنید عین حقیقت رو گفتم.
    باور کنید این قدر از خودِ یک سال قبلم، فاصله گرفتم و این قدر متفاوت شدم که گاهی خودم هم باورم نمی شه که چطور در کمتر از یک سال، این همه تغییر کردم و این قدر آگاهی بدست آوردم!
    من که یک آدم عصبی، زودرنج، وسواسی، بیمار و دور از خدای واقعی بودم، چطور فقط با گذراندن یک دوره کمتر از یک سال، به آدمی آرام، دارای پذیرش بسیار، رها، سالم، ثروتمند، دارای عشق فراوان به خدا و همه کائنات، خداشناس، آگاه به قوانین کیهانی و از همه مهمتر تسلیم امر خدا، تبدیل شدم.
    یادم هست که قبلا با هر مساله کوچکی که در زندگیم پیش میومد، چقدر ذهنم درگیر می شد و چقدر برای پیدا کردن راه حل منطقی برای چالش های زندگی، دست و پا می زدم و روزبروز هم در مشکلاتم بیشتر غرق می شدم. ولی الان برای هر چالشی، اول اینکه آرامشم رو حفظ می کنم ، چون می دونم که می تونم با افکارم، این چالش رو به یک موهبت تبدیل کنم، می دونم که اون چالش اومده که من رو رشد بشه، من رو متعالی تر کنه. پس با آغوش باز اون چالش رو می پذیرم، تلاشم رو می کنم و نتیجه رو می سپارم و با تسلیم شدن، راه حل الهی رو از طریق قلبم دریافت می کنم و اون رو در زندگیم جاری می کنم تا چالش هایم را بشوید و با خود ببرد. و از همه این اتفاقات ، آگاهانه لذت می برم.
    من یاد گرفتم که وقتی درخواستی از کائنات دارم، باید صبوری کنم تا خواسته ام شکل گیرد و می دانم که باید هم فرکانس با خواسته ام شوم ، می دانم که باید مسیر تکامل رو طی کنم ، می دانم که باید تلاشم رو بکنم و نتیجه رو بسپارم تا در بهترین زمان ممکن، به بهترین شکل ممکن و طبق چیدمان بی نقص الهی وارد زندگیم شود و دیگر آن آدم عجول و بی ایمان قدیمی نیستم و دیگر انسانی نیستم که خدا رو در دور دستها ببینم و از عذاب و قهر او بترسم، بلکه عاشق خدا هستم و او را لحظه به لحظه در وجودم احساس می کنم و سعی می کنم با عشق ورزیدن به کائنات و مهربان بودن، هر چه بیشتر با خدا شبیه شوم.
    و در پایان دوست دارم دوباره این جمله ام را تکرار کنم که ” تمام آگاهی هایی که در تمام عمرم بدست آوردم یک طرف، و این یک سال هم در این دوره یک طرف”.

  26. مهتاب سلیمانی
    امتیاز 5 از 5

    مهتاب سلیمانی

    درود و سلام خدمت شمااستاد ضیا محترم در طول گوش دادن به فایل دوره چهار و پنج و اتمام این دو فایل انگار تمام زندگی چندین سالها من هم دقیقاذعین فیلم سینمایی اومد جلوی چشمم،مسایل سختی ها مشکلات اشتباهات و الان دارم کم کم کدهاش برام باز میشه که ای دل غافل پس خودم مسبب تمام این مسایل بودم با افکارم با فرکانسی که میفرستادم به جهان هستی……… و الان تنها چیزی که میتونم بگم خدایا هزاران مرتبه شکرت که الان فهمیدم و آگاهانه قدم برمیدارم و مواظب افکارم مواظب چیزایی که میشنوم و میبینم هستم. ممنون از شما

    • مریم طیبی
      امتیاز 5 از 5

      مریم طیبی

      سلام به استاد ضیاء عزیز وهمه دوستان خوبم که این نوشته رو میخونن.صادقانه بگم زندگیم تغییر کرده.خیلی هم تغییر کرده از روزی که با استاد آشناشدم واتفاقی بعد از یک تلنگر وارد گروه شدم انگار خداوند خودش دستم رو گرفت ووارد این گروه کرد چون توی اون لحظه ازش درخواست نکردم بلکه از روی ناآگاهی دستم رو گرفت ومن رو از لبه ی پرتگاهی که خودم اصرار داشتم برم داخلش نجاتم داد .وگذاشت جایی که اول خودشو ببینم وپله پله عاشقش بشم وگذاشت جایی که بذر وجودم رشد کنه وجونه بزنه منو برد جاییکه از اول باید اونجا باشم والان لحظه به لحظه دارم بهتر درکش میکنم شعارنمیدم که ای دوستان بیایید تو دوره اگه قرار باشه بیایین اون خدا خودش شمارو میاره اگه قرار باشه بیایین بالاخره جایی صداش میزنین.من تودوره اولین باوری روکه غلط بودبراخودم شکستم .خدای مت خددای عشقه.خدای زیبای من مهربونه.خدای من هیچ دلی رو تنها ونیازمند نمیزاره.خدای من هیچ دلی رو بدون عشق ومحبت بدون یار نمیزاره .اگه میخوای تو دوره باشی میایی .اگه بخواهی به آگاهی برسی .امیدوارم حرفهام اثر گذارباشه .پارسال سر سفره هفت سین دعای تحویل سال رو جور دیگه ای خوندم ازش خواستم سالم رو خودش تحویل کنه .اون حالم روتحویل کرد.امسال ازش میخوام قلبم رو آرام وسرشار از عشق کنه.من منتظرم قلبم رو درجوار وجودش درپناه دستان پرازعشقش قرار بده.واین حال رو برای تک تک دوستانم برای مردم پرازمهر وعشق کشورم از یگانه عشق ومعبودمهربانم طلب میکنم .یا مقلب القلوب والابصار

  27. عصمت مرتضوی
    امتیاز 5 از 5

    عصمت مرتضوی

    درود بر استاد ضیاء گرامی
    امروز فایل ۲۱ از دوره راه رسیدن به رویاهارو گوش کردم آنچه که در وهله اول نظرمو جلب کرد اعتماد بنفس و قدرت ریسک پذیری فوق العاده استاد بود گفتار این فایل بیانگر یک تمرکز قوی روی خواسته ها و باورها بود که رسیدن به این درجه ، کار راحتی نیست و تایید میکنم دانسته های استاد را در حد بالاترین مدرک دانشگاهی حتی فراتر از آن قبول دارم چرا که حاصل تجربیات عمدتا تلخ بهترین دوران زندگی یک انسان هست من هر از گاهی تو اینستاگرام چرخی میزنم و بعضی پستهای جذب و باور رو در قالب مناظر زیبا و نوشتارهای جذاب میبینم همه خوبند ولی بالاخره یه کپی کاری و شعارهای تکراری و نوشته هایی بی احساسند اما هر کلام استاد از تک تک سلولهای این انسان برخاسته و طبیعتا بدل هر فردی که درگیر یه سری مشکلات و خواسته ها باشه ، نفوذ میکنه چون در پشت این الفاظ یه گذشته و یه مسیر پر از دست انداز وجود داره در تحصیلات دانشگاهی هم دروسی بیشتر بدل می نشستند و در ذهن میموندند ، که یه آزمایشگاه یا کاردستی و تجربه عملی همراه داشتند .
    در خصوص قسمت دوم فایل ، اون دل جرات و اراده محکم و گذشتن از مادیات بخاطر اعتماد به اون باور قلبی و ریز شدن در نشانه ها همچنین مصمم بودن برای رسیدن به هدف ، کارساز بود ریز شدن در نشانه ها و جدی گرفتن و بکاربستن اونا میتونه بما هم مسیر موفقیت رو نشون بده فقط باید باورهامونو تقویت کنیم و در جهت خواسته هامون قدمهای محکم برداریم مثل استادمون 🌷🌷🌷

  28. عصمت مرتضوی
    امتیاز 5 از 5

    عصمت مرتضوی

    درود بر استاد ضیاء گرامی

    جمع بندی فایلهای ۴تا۷که دوره سختیها بود ، شروعش از خرید همون ماشین بی ام و بود ودر ادامه اشتباهاتی همچون پذیرش خرافات و باورکردن آنها که منجر به پیش امدهای ناگوار و پی در پی شد .
    یکی دیگر از عواملی که به این اوضاع دامن زد چسبندگی بیش از حد به این ماشین و حساس شدن روی اون که انگار مثلش دیگه نیست…
    اشتباه بعدی ، فروش به شخص اول و سپس طمع که در زندگی یک اشتباه هست و خود من بارها طعم تلخ اونو چشیدم و بدنبال آن خلف وعده یعنی زیر قول زدن هم کار نا پسندی هست منجر به پیامد ناگوار بعدی شد ..که نهایتا موجب فروش ماشین زیر قیمت خریدار اولی ، زیانی بود که ناشی از اشتباهات ذکر شده گردید .
    بنظر من از سوی این ماشین نشانه های فراوانی برای استاد می آمد ولی اون موقع به اندازه امروز به نشانه ها ریز و دقیق نمیشدن دقیقا مثل همون خانمی که بیمار بودن و برای آزمایش رفتن اصرار داشتند و دوسه مرتبه براشون نشونه اومد که منصرف بشن از آزمایش رفتن و برگردن حتی به توصیه استاد هم عمل نکردن و سماجت کردند تا نتیجه ناخوشایند بیماری رو گرفتند . اینها نکاتی هست که باید ازشون استفاده کنیم چطور؟

    ۱ خرافات و عقاید کهنه و فرسوده را دور بریزیم و اصلا بهشون توجه نکنیم
    ۲- به چیزی که خریدیم و بارها ازش صدمه و آسیب دیدیم نچسبیم بقول معروف از یه جایی جلو ضرر رو بگیریم که منفعت نصیبمون بشه .
    ۳- به نشانه ها و الهامات دقت کنیم و روشون تامل کنیم و سرسری ازشون رد نشیم
    ۴- همواره از نیروی هدایتگر خداوند و کائنات ، کمک و راهنمایی بخواهیم .🌷🌷🌷

  29. عصمت مرتضوی
    امتیاز 3 از 5

    عصمت مرتضوی

    درود بر استاد گرامی و دوستان عزیز همراه
    امروز فایل ۲۰ رو گوش کردم ، چون مرتبط با جذب سلامتی بود ، در جهت تایید صحبتهای استاد لازم دیدم دو جریان رو هم که خودم عملا و به عینه شاهد بودم برای دوستان تعریف کنم :

    من راجع به دونفر صحبت میکنم که دقیقا هم اسم بودند ولی نقطه مقابل همدیگه از لحاظ باور و جذب سلامتی و طبیعتا نتیجه این دونفر هم برعکس یکدیگر بود.
    دوست اولی فردی سختی کشیده و دارای یه زندگی سرتاسر چالش و اوضاع اقتصادی ضعیف و مسئولیت اداره ۳ فرزند با حقوق ناچیز کارمندی و از یه خانواده معمولی اما از لحاط انسانیت کامل … من در زمستان ۹۶ که دچار وضعیت بد روحی و اقتصادی بودم توسط همین دوست با استاد ضیاء و کانال اندیشه سبز آشنا شدم و اکنون حالم عالیه ولی هنوز خیلی نیاز به اموزش دارم مدت کوتاهی هست که عضو سایت شدم و در دوره رویاها شرکت کردم و راضیم.
    خوب ، دوستم با وجود همه مشکلات دچار سرطان سینه هم شدمیگفت زمانیکه متوجه این بیماری شده که البته از نوع پیشرفته هم بوده بعد از ۳۰ سال کارمندی و زمانیکه میبایست استراحت کنه، تقریبا از زندگی قطع امید کرده بوده و آثار ظاهری شیمی درمانی و ناتوانی ، اونو از پا در آورده بود که توسط یکی از بستگانش با استاد آشنا شده و آنطور که میگفت یه روز بطور ناگهانی ، بدون اینکه بخاطر بی حوصلگی متقاضی ملاقات با استاد باشه ، ایشون و اون شخص معرف وارد خونه اش شدن و ساعتی باهاش حرف زدن چون حس استاد برای این ملاقات خوب و مثبت بوده …میگفت از لحظه ای که استاد رفتند من تغییرات محسوسی در روحیه ام حس کردم و دوره سپاسگزاری و نوشتن موهبتها و آرزوها را شروع کردم و با اشتیاق فراوان کارم نوشتن بود و روز بروز آثار سلامتی در ظاهرم پدیدار شد و موهای سر و ابروهام شروع به رشد کردن و رنگ و رو و شادآبی به صورتم برگشت .
    دوستان همینک که باشما حرف میزنم اوحتی از ۲۰ سال قبل یعنی زمانیکه همکار بودیم دارای روحیه بهتر و زیباتر و شاداب تر هست و علیرغم مشکلات و مسئولیتهایی که داره از عهده همه شون برآمده و خداروشکر زندگیش روبراه شده هم از لحاظ سلامتی هم روحی و هم اقتصادی خدارو هزاران بار سپاس ..

    و اما دوست دوم، از یک خانواده ثروتمند و مرفه ۲۰ سال جوانتر از دوست اول و بدون هیچگونه دغدعه زندگی… وقتی فرزند دومش رو باردار شده برای چکاپ اولیه که به پزشک مراجعه کرده متوجه میشه دچار سرطان سینه هست علیرغم تجویز پزشک حاضر به سقط جنین نمیشه ولی خونه زندگی رو رها میکنه و میاد خونه پدرش و میخوابه یعنی کامل بیماری رو باور میکنه چند ماهی که می‌گذره و اوضاع وخیم تر میشه و تقریبا خود و خانواده اش از همه دارو درمانها مایوس میشن ، من با توجه به تجربه قبلی دوست اولی ، استاد ضیاء رو بهشون معرفی کردم که تلفنی بلکه با این بیمار صحبت کنند و نتیجه درمان دوست اولی رو ببینیم بعد از کلی صحبت و پیام و هماهنگی با خانم سعیدزاده بالاخره استاد که در ترکیه بودند راضی شدند با این دوست صحبت کنند روز موعود که حتی ساعت تماس هماهنگ شده بود یکباره استاد به خانم سعیدزاده گفتند ” درخصوص این صحبت حس خوبی ندارم ” دوستان این حس عین واقعیت بود چون طرف بیماری رو قبول کرده بود و باور نداشت که میشه دوباره سالم شد و اینو استاد بدون هیچ شناختی و ندیده در کشور دیگه ای متوجه شدند و صحبت رو بیفایده میدیدند که البته با خواهش من یکساعتی تلفنی با این مریض حرف زدن که ازشون مجددا سپاسگزارم .‌. متاسفانه چندماه بعد ، پس از تولد فرزندش ایشون در سن ۳۱ سالگی از دنیا رفت. شاید نباید اینو می گفتم ولی برای تجربه و تکرار نکردن چنین رفتار نادرستی گفتنش از جهتی ممکنه باعث بشه یکی دیگه تکرار نکنه و درس بگیره و همگی شاهد سلامتی و خوشحالی همدیگه باشیم.
    نتیجه:
    ۱- احساس استاد هرگز دروغ نمیگه باید راهی بریم که همه بتونیم به این درجه معنویت برسیم و از حسمون برای تصمیمات و عملکرد درست در زندگی کمک و راهنمایی بگیریم . همینجا از استاد محترم تقاضا دارم تا حد امکان مارو کمک و راهنمایی کنند .

    ۲- باورهای خوبمونو تقویت کنیم چیزهای بد رو اصلا نپذیریم و به قلبمون راه ندیم

    ۳- فایلهای استاد رو مکررا گوش کنیم و از اون مهمتر بهشون عمل کنیم .

    از اینکه وقت همگی رو گرفتم عذر خواهی میکنم و براتون بهترینهارو آرزومندم .💕💕💕

  30. عصمت مرتضوی
    امتیاز 3 از 5

    عصمت مرتضوی

    درود بر استاد گرامی و دوستان عزیز همراه
    امروز مجددا فایل ۱۶ دوره راه رسیدن به رویاها رو گوش کردم چون همیشه استاد روی انرژی مثبت این فایل تاکید دارند . انصافا همینطوره و اتفاقی که برای من در زمستان ۹۷ افتاد ، شبیه ماشین۲۰۶ و لپ تاب خریدن استاد بود در حالیکه دوسال قبل هیچی از قانون جذب نمیدونستم فقط گاهی موهبت هامو می نوشتم و ویسهای ارسالی در کانال تلگرامی رو مرتب گوش میکردم و البته خواسته هام رو همیشه می نوشتم و ویرایش میکردم همین ..
    یه روز سه شنبه در زمستان ۹۷ باید میرفتم جایی و نیاز به ماشین داشتم از یه وابسته نزدیک تقاضا کردم دوساعت ماشینتو بمن بده او پذیرفت و ماشینو گرفتم رفتم دنبال کارام موقع برگشت دیدم ماشین فوق العاده کثیفه هم ظاهر هم داخل اتاقش گفتم تو مسیر برم کارواش و جواب خوبی رو اینحوری بدم … وقتیکه با ماشین تمیز و براق اومدم ماشینو تحویل بدم کمترین انتظارم یه تشکر ساده بود ولی در نهایت تعجب چیزی جز اعتراض و سر و صدا ندیدم و نشنیدم !!!!!
    سکوت کردم رفتم تو لاک خودم و فردا شبش(چهارشنبه شب) از فرط دلگیری و استرس رفتم خونه یه دوست که همیشه محرمم بود و با همدیگه درد دل میکردیم و جریان رو براش تعریف کردم خیلی ناراحت شد… گفت چرا واسه خودت یه ماشین نمیخری گفتم بهش فکر نکرده بودم ضمنا دارائی(سهام) به اندازه یه ماشین ساده دارم ولی پول نقد هیچی ندارم گفت خوب به اندازه پول ماشین از سهامت بفروش ماشین بخر اعصاب و سلامتیت از هر چی واجب تره این حرف بدلم نشست و رفتم تو فکر خرید یه ۲۰۶ بی صندوق صفر تیپ۲ که ارزانترین مدل برند پژو بود چون نیازم به ماشین گهگاهی بود نمیخواستم براش زیاد هزینه کنم برگشتم خونه وتا آخرای شب بفکر خرید ماشین بودم .
    صبح پنجشنبه شروع کردم به زنگ زدن به تمام نمایشگاههای ماشین ولی همه شون گفتند موجودنیست این مدل تولیدش کم شده اصلا گیر نمیاد شماره بگذارید اگر جایی گیر اومد بهتون خبر میدیم تازه اگرم گیر بیاد راه دورحمل و نقل و سند بنام زدن درد سر داره تا شب همین جوابارو شنیدم و تقریبا نا امید شدم و ولش کردم و منتطر تماس بودم .
    صبح جمعه بیکار نشسته بودم روز تعطیل همه جا بسته گوشیمو برداشتم گفتم تو اینترنت یه نگاه بکنم تو سایت شیپور ببینم چیزی هست یا خیر؟
    وقتیکه مشخصات و رنگ ماشین مورد نظرم را نوشتم با کمال تعجب ردیف دوم یا سوم یه ماشین دقیقا منطبق با همون خواسته خودم دیدم که یکی دو ساعت قبلش گذاشته شده بود با شماره فروشنده تماس گرفتم گفتم ماشین هست؟ گفت بله گفتم کجاست؟ گفت دیشب از تریلی پیاده شده و اکنون تو نمایندگی ایران خودرو رفسنجان پارک شده(نزدیک خونه مون !!!)فردا صبح باید برم تحویلش بگیرم و یه مشتری قبل از شما از جیرفت تماس گرفته میخوادش… گفتم باشه مال من پولش رو تا اخر هفته میدم گفت نه فروشم نقدیه و پول لازمم اگر شما بخواهید چون همین جا هستید میفروشم بشما گفتم یکساعت صبر کنید بهتون خبر میدم بلا فاصله با یه دوست دیگه تماس گرفتم گفتم این مبلغ ۳روزه میخوام چون من سهام دارم و پروسه فروش سهام ۳ روز طول میکشه تا بره بحساب دوستم گفت شماره شبا بفرست و دست بذار رو ماشین صبح زود شنبه پول تو حسابته همینکارو کردم .
    دوستان عصر سه شنبه این داستان شروع شد و ظهر شنبه ماشین نو دقیقا همونی که میخواستم تو حیاط خونه ام پارک شد مثل لب تاپ خریدن استاد ، ماشین اومد بیخ گوشم بی درد سر و کرایه حمل و معطلی خداوندا ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
    نتیجه : چالشهای زندگی درونش خیریت هست شک نکنید .

  31. عصمت مرتضوی
    امتیاز 1 از 5

    عصمت مرتضوی

    درود بر شما استاد گرامی ، با توجه به اینکه در اثر بی اطلاعی ، دیر اقدام به خرید دوره راه رسیدن به رویاها کردم و تداخل پیدا کرد با تمرینات ۲۸ روزه سپاسگزاری، فقط تونستم یکبار کامل ۱۷ فایل دوره رو گوش کنم که البته برای سوال پرسیدن بنظرم زوده و باید چندین بار دیگه هر فایل رو گوش کنم اما تا همینجا استفاده لازم رو در خصوص جذب آرامش و اشنایی اولیه با قانون جذب و دور کردن ترس در انجام بعضی امور یا همون ریسک پذیری رو بردم و بمن کمک شده و از شما ممنونم .
    اما یکی دو مورد از شما استاد عزیز گله مندم و دوست دارم صادقانه بیان کنم :
    زمانیکه در اینستا گرام با شما راجع به یه سری مسایل صحبت کردم شما متوجه شدید که من دوره را نخریدم فوری به من صفت و نسبت خساست و دیدگاه فقیرانه دادید !!! در صورتیکه شناخت کامل از من نداشتید و این طرز تفکرتون برام خوشایند نبود . من اگر از روی خساست خرید نکرده بودم ، حداقل عضویت در سایت و از فایلهای رایگان که میتونستم استفاده کنم ! فقط بی اطلاع بودم همین .. البته همیشه از ویسها و مطالب ارسالی در کانال تلگرامتون مثل عدالت خداوند – الارمها – درخواستها و پاسخهاو… بارها استفاده کردم و نمیدونستم سایت و دوره ای هست هرگز دیدگاه فقیرانه در هیچ موردی تو زندگیم نداشته و ندارم و دقیقا عکس این قضیه برای اطرافیانی که منو از نزدیک میشناسند ثابت شده است ۰
    مسئله دوم گفتید شاید مطالب منو بی ارزش دونستید که دوره رو نخریدید ؟! ایراد دارم براتون که چرا چنین احساسی در مورد خودتون دارید ؟ چرا مطالب خوب خودتون رو دست کم گرفتید این تفکر با اون تقویت احساس لیاقت داشتن که یکیش مثلا در مورد جذب ثروت که همواره تاکید داشتید ، مغایرت داره ؟!
    من منبعد یکی از خریداران محصولات بعدی شما خواهم بود . چون حتی اقدام به خرید حس خوبی داره چه برسه به گوش کردن به آنها و کاربرد اونا در زندگی …
    بخاطر اینهمه صبوریت و تلاش و ریز بینی و دقت به نشانه هایی که سر راهتون قرار گرفت و از تک تک اونا استفاده بهینه کردید ، بهتون تبریک میگم و از شما تشکر میکنم که این تجربیات را در اختیار من و بقیه دوستان همراه قرار دادید . براتون سلامتی و موفقیتهای روز افزون آرزومندم .

  32. زهرا طیبی
    امتیاز 5 از 5

    زهرا طیبی

    سلام استاد عزیزو گرامی
    خیلی خوشحالم از اینکه دراین دوره شرکت کردم واقعا نکات آموزنده جدیدی رو یادگرفتم نوع نگاهم به زندگی تغییرکرده و الان واقعا نسبت به شش ماه گذشته که دردوره شرکت کردم تغییرات مثبت وقابل توجهی رو درخودم وزندگی می بینم اولین آن آرامشی هست که درتمام زندگی وقلب خودم احساس می کنم این بزرگترین هدیه ای هست که تا الان دریافت کردم وبابت آن از شما تشکر می کنم
    این که انگیزه ام نسبت به قبل خیلی بالاتر رفته ومدام دنبال ایده های جدید هستم وتلاش می کنم برای یادگیری بیشتر

  33. سوده حیدر
    امتیاز 5 از 5

    سوده حیدر

    سلام خدمت استاد بزرگوار
    خدای مهربانم را بسیار بسیار سپاسگزارم که توانستم در این دوره خاص شرکت کنم. من کتاب لذت شکلات تلخ رو مطالعه کردم و البته خیلی هم با دقت و چندین مرتبه و با شرکت در این دوره و دیدن و شنیدن فایلهای جلسات متوجه شدم که مطالعه آن کتاب قطره ایی است در مقابل دریایی از آگاهی ها و تجربیات ارزشمند شما. پس از اتمام هر فایل حس بسیار شگفت انگیزی دارم. حس شادی، رضایت، اعتماد و آرامش.
    از شما سپاسگزارم برای انرژی و وقتی که صرف میکنید، برای حس خوبی که منتقل میکنید و برای تجربه های ارزشمندی که با ما به اشتراک میگذارید🙏
    از شما بسیار سپاسگزارم . امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید.🙏

  34. مریم ایرانمنش
    امتیاز 5 از 5

    مریم ایرانمنش

    جناب محمدعلی:
    با سلام و سپاس از به اشتراک گذاشتن نظر خود و بیان موفقیت هایتان برای ما،
    به نظر من شما با اینکه به قول خودتان مبتدی هستید ولی درک بسیار خوبی از فایل داشتید و حتما با مرور دوباره فایل، به درک بالاتر و کامل تری هم می رسید.
    مطمئن باشید در کنار استاد حسینی بزرگوار ، به هر آنچه که بخواهید ، می رسید.
    با آرزوی موفقیت برای شما و دیگر دوستان🌹💓

  35. محمد علی ایرانمنش
    امتیاز 5 از 5

    محمد علی ایرانمنش

    عرض ادب احترام و خدا قوت خدمت استاد بزرگ و گرانقدر
    من فرد مبتدی هستم و امروز جسله ی 13تمرین سپاسگذاری ام بود و الان که این فایل “راه رسیدن به موفقیت” را گوش کردم بی نهایت عالی و متفاوت تر و عالی تر بود، در مورد نوشتن ایده ها و جرقه هایی که به ذهن میرسه صد در صد موافقم و تجربه اش کردم قبلا ایده های بسیار خوبی به دهنم میرسید و گمان میکردم به دلیل داشتن ذهن قوی فراموششان نمی کنم اما چند دقیقه یا چند ساعت بعد فراموش میشد یا کاری پیش می آمد و درگیر آن میشدم و کلا آن ایده از ذهنم می رفت تا زمانی که تصمیم گرفتم هر چه به ذهنم میرسد را سریع بنویس و روی کاغذ یا نوت گوشی یا هرجا بتوانم سریع یادداشتش میکنم و بعدها این ایده ها یا همان جرقه ها خیلی به کارم آمدند و حتی یکی از این ایده ها باعث شد دست به ثبت یک اختراع بزنم، فرمایش استاد کاملا صحیح است و هر چه به ذهنتان میرسد حتی اگر ساده و به نظرتان عبث هم بود باز آن را در جایی یادداشت و نگهداری کنید.
    با تشکر از زحمات و فایل های پرانرژی و عالیتان.

دیدگاه خود را بنویسید

اشتراک گذاری