آیا شما نماز می خونی؟
تا حالا چند بار و چند نفر از دوستان و آشنایان تان از شما پرسیدن: آیا شما نماز می خونی؟ این که این سوال بصورت ناخودآگاه برای خیلی ها در مورد بعضی از افراد پیش میاد به چه معنا می تونه باشه؟
نماز همون چیزیه که در بیشتر خانواده های ایرانی از همان بدو تولد، چه با تشویق و چه با زور، چه بصورت پیوسته و چه بصورت پراکنده با ما بوده است.
وقتی حال مون خوب بوده و همه چی بر وفق مرادمون پیش می رفته، اگر زوری بالای سرمون نبوده شاید هیچ وقت حتی به فکرمون هم خطور نکرده که نماز بخونیم.
اما همین که یجایی توی زندگی کشتی مون به گل گیر کرده و هیچ راهی برای در آوردنش پیدا نکردیم وقتی به دنبال دلیل این فرورفتگی گشتیم به اولین شکی که رسیدیم این بوده، که آیا می شود این مشکل یا این همه مشکلات بخاطر این باشد که من نماز نمی خونم؟
برای این که این موضوع رو برای خودمون توجیح کنیم به دنبال پاسخ این سوال گشتیم. بنابراین به هر کسی که بهش اعتماد داریم و قبولش داریم میرسیم ازش می پرسیم راستی آیا شما نماز می خونی؟
شماها رو نمیدونم اما من تا همین چند سال پیش اگر نمازم رو گاهی نمی خوندم یک عذاب وجدانی تمام وجودم رو می گرفت که انگار قتل انجام داده باشم. هرچند زیاد بهش اهمیت نمی دادم اما صادقانه همیشه این عذاب وجدانه با من بوده.
اینقدر در زمان بزرگ شدن مان ما رو از اینور و اونر ترسوندن و اینقدر این جملات رو شنیدیم که بچه بلند شود نمازتو بخون، اگر نخونی اینطور میشی و اونطور میشی، که در ناخودآگاه ما نخوندن نماز مساویست با ترس، مساویست با عذاب درونی و …
ما هیچوقت نتونستیم از کسی که به ما می گه نماز بخون و یا ما رو مجبور به این کار می کنه پاسخ قانع کننده ای بشنویم. فقط به ما گفتن بخون و تنها پاسخ و دلیل آن را هم معمولا این می گفتن که شاید در دنیای دیگه ما دچار عذاب دوزخ نشویم.
اینجا قصدی نداریم که ما هم از شما بپرسیم آیا شما نماز می خونی، بلکه قصدمان این است که اگر عبادت شخصی است چرا اصلا این سوال در ذهن ما خطور می کند. آیا ممکن است هدف از نماز خوندن چیز دیگه ای بوده و به ما چیز دیگه ای گفته شده؟
به همین دلیل است که ما ایرانی ها بیشتر از هر چیز دیگر در مورد شخصیت دیگران، برای مان مهم است که بدانیم او چگونه اعتقاداتی دارد، آیا مذهبی است، آیا به خدا اعتقاد دارد و آیا نماز می خواند یا خیر!
این سوال در مورد افرادی که رهبر، مدیرعامل، رئیس، استاد، معلم یا بزرگ تر یک طایفه یا قبیله هستند بیشتر پرسیده می شود و دیگران یا هواداران شان دوست دارند بدانند که آیا آنها نماز می خوانند یا خیر، یا چگونه عبادت می کنند!
به اعتقاد ما دو دسته افراد این قبیل سوالات را می پرسند:
دسته اول کسانی هستند که برای شان مهم است فردی که بعنوان رهبر، راهنما، معلم یا مدیر انتخابش کرده اند و از او خط می گیرند چگونه عبادت می کند، اصلا چیزی به نام عبادت یا نماز را انجام می دهد.
این افراد به این دلیل این سوال رو می پرسند تا آن ها هم همان را تقلید یا تکرار کنند، چون شاید از فرد بعنوان الگوی زندگی شان یاد می کنند.
دسته دوم کسانی هستند که دیدگاه شان در مورد نماز یا کلا عبادت این است که این امر را نه به خاطر خودشان، بلکه برای خوشنودی خداوند یا برای رضای خدا انجام می دهند و هدف اصلی شان از نماز خوندن، تاییدی بر خوب بودن یا پذیرفته شدن شان از طرف پروردگارشان است .
یعنی تصور این افراد این است که وقتی نمازشان را می خوانند یک تکلیفی که خدا برای شان در نظر گرفته و بابت خواندن آن ثواب و یا نخواندن آن گناهی و یا عذابی برای شان قرار داده است انجام می دهند و به همین جهت بعد از نخواندن یا کاهلی در خواندن، ترس و عذاب وجدان می گیرند.
حال آن که با توضیحاتی که استاد می دهند کاملا منطقی است که ما نماز یا هر عبادت دیگری را به خاطر لطیف کردن روح خودمان انجام می دهیم و این عبادت در واقع خوبی و لطفش فقط شامل حال خودمان می شود.
این که شخصی می پرسد آیا شما نماز می خونی بیشتر بخاطر همین طرز نگاه به نماز است که فکر می کند نماز برای خداست. حال آنکه خداوند از همه چیز و همه کس و هر آن چه شما فکر می کنید، بی نیاز است.
او نه تنها نیاز به عبادات ما ندارد، بلکه به هیچ رفتار ما چه خوب و چه بد هم هیچ واکنشی نشان نمی دهد. ما هر چه کنیم به خود کنیم، گر همه نیک و بد کنیم.
حتما این ضرب المثل قدیمی را زیاد شنیدید که میگه: هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی. این به این معناست که شما اصلا با هیچ کسی و هیچ چیزی و هیچ خدایی و هیچ پروردگاری بابت اعمالی که انجام می دهی روبرو نیستید، فقط خودتان با خودتان روبرو هستید.
یعنی همه چی دست خودتان است. می توانید بدترین ظلم ها را بر خود روا دارید بدون این که خداوند کمترین دخالتی در کار شما داشته باشد و خودتان مجازات عمل خودتان را پس بدهید. می توانید هم بر عکس آن را انجام دهید و لذت آن را ببرید.
شما در این جهان طبق یک قوانینی مشغول به زندگی هستید که چنانچه خلاف آن را رفتار کنید خودتان باید جریمه آن را بپردازید و چنانچه آن را درست انجام دهید خودتان به خودتان پاداش و هدیه می دهید.
به این معناست که شما خودتان هم راننده هستید، هم صاحب ماشین و هم پلیس جاده که مامور جریمه است و اگر خودتان جرم کردید مجبورید خودتان را جریمه کنید و اگر جرم نکردید خودتان سالم و سلامت و با لذت به مقصد می رسید و اصلا کسی به جز خودتان مسئول این داستان نیست.
خدا در هیچ کدام از این مسائلی که ما به خدا ربط می دهیم هیچ دخالتی نمی کند، هیچ نقشی ندارد و اختیار تام آن با خودمان است.
پس عبادتی که من می کنم هیچ منفعت و خیر و شری را برای خدا ندارد، چیزی را به او اضافه یا از او کم نمی کند، مگر برای خود من. پس این سوال که آیا تو نماز می خونی، سوال دسته دوم است که اصلا نوع نگاه شون به نماز چز دیگریست.
اگر کسی می پرسد آیا تو نماز می خونی شاید می خواهد بداند تو رابطه ات با خدا چطور است یا از این رفتار میزان نزدیکی ات را به خدا بفهمد. حال آنکه میزان نزدیکی ما به خدا به میزان نزدیکی ما به خودمان بستگی دارد.
این من هستم که با عبادت کردن و راز و نیاز کردن و ساعاتی شیرین برای عبادت می توانم روحم را جلا دهم، روحم را تسکین دهم، می توانم مهربان تر شوم، می توانم بر خشمم کنترل بیشتری داشته باشم، یعنی سودش کاملا برای خودم است.
می توانم نگرانی کمتری داشته باشم، می توانم عجله و شتاب برای رسیدن به جایی را نداشته باشم. می توانم آرام باشم و باعث آرامش خود و دیگری شوم و همه این پاداش ها و نتیجه ها را من از عبادت می گیرم، نه خدا.
ولی اگر من این کار را نکنم و فقط بخواهم با قدرت ذهنم بروم و نسبت به قلبم یا روحم بی توجه باشم به احتمال خیلی زیاد نه تنها این پاداش های ذکر شده را نخواهم داشت، بلکه اکثر مواقع زندگی ام را در سردرگمی و آشوب زندگی می کنم.
اگر موضوع را خوب درک کرده باشید می توانید بفهمید چرا افراد برای شان مهم است که شما نماز می خوانی، شاید به این دلیل که می خواهند بدانند شما نامه اعمالت در چه وضعه، حال آن که این موضوع را فقط خودتان می توانید در مورد خودتان درک کنید و بس.
مهم نیست شما چه نوع عبادتی را انجام می هید، یا اصلا انجام می دهید یا نه، مهم این است که بدانید انجام این کار سودش برای شما و عدم انجام آن، زیانش برای شماست. اگر عاشق انجام عبادت باشید و با عشق آن را انجام دهید لذتش را خودتان می برید.
جوری آن را انجام دهید که همیشه حال و احساس خوبی را داشته باشید. چون هدف عبادت پاکسازی روح انسان از آلودگی ها و ناپاکی هاست و هر چقدر این نیایش ها خالصانه تر و هوشیارانه تر انجام شوند انسان روحی والاتر و بزرگ تری را پیدا خواهد کرد و به مراتب نتایج آن بسی لذت بخش تر خواهند بود، جوری که مانندی ندارند.
شما به عبادت، یا اگر مسلمان هستید به نماز نیاز دارید، عبادت به شما نیاز ندارد، شما به خداوند و حضور و وجودش در زندگی تان نیاز دارید او از شما بی نیاز است.
این نکته را درک کنید که هر چه خیر و نیکی را انجام می هید فقط و فقط برای بزرگ شدن و متعالی شدن روح خودتان است نه خداوند. چون او بی نهایت است و نیازی به این چیزها ندارد.
در این فایلی که گوش می کنید استاد ضیاء پاسخ دادن به سوالات دوستانی که این سوال رو از شخص ایشان زیاد پرسیده اند و همراهان و دنبال کنندگان دوست دارند بدانند که استاد نماز می خواند یا خیر.
ببینید آن نمازی که ما ایرانی ها یا مسلمان ها می شناسیم و از بچگی با چالشش بزرگ شدیم، نمازی است که در قرآن به آن اشاره شده است و آداب مخصوص خودش را دارد که خواننده آن باید طبق همان آئین و اصول آن را بخواند.
اما خودِ کلمه نماز به معنای عبادت، نیایش یا دعا می باشد و به نوع یا سبک خاصی اشاره ندارد. یعنی معنای کلمه نماز با نیایش، عبادت و دعا و هر نوع راز و نیاز در درگاه خداوند مثل هم است.
ولی آنچه در ذهن ما ایرانی ها از شنیدن کلمه نماز نقش بسته است این است که نماز را فقط و فقط تنها به همان شکلی که در قرآن گفته شده است و پیامبر اسلام آن را ادا می کرده است صحیح و درست است و راه عبادت هم تنها همین یک راه است و بقیه عبادت ها مثلا باطل هستند.
استاد ضیاء نظر شخصی خودشان را به صورت واضح و زیبا در این فایل توضیح داده اند که انسان برای پالایش و پاکسازی روحش نیاز مبرم به عبادت و نیایش با معبودش دارد، چون بدون آن زندگی بدون روح می باشد.
اما این نیایش می تواند به سبک های مختلفی به جز آن سبکی که در قرآن گفته شده است و یا پیامبر اسلام آن را می خوانده است نیز اجرا یا ادا شود. کما این که هزاران فرقه در دنیا هستند که با رقص، با آواز، با نِی و موسیقی، با جشن و پایکوبی و شیوه های دیگر این آئین را بجا می آورند .
مثلا در مسیحیت آن ها از پیامبر عیسی مسیح تبعیت می کنند و او هم پیامبر خدا بوده است، اما قوم مسیح هیچ نمازی را به سبک نماز مسلمان ها نمی شناسند و آن ها آئین و اصولی خاص برای نیایش مربوط به خودشان دارند.
در یهودیت که آن ها نیز از پیامبر حضرت موسی و کتاب آسمانی خودشان تورات تبعیت می کنند و مورد قبول شان واقع شده است نیز نوعی عبادت به جز نمازی که مسلمانان می شناسند انجام می پذیرد.
همینطور در ادیان مختلف مثل دین زرتشت، بهائی، کلیمی، بودایی و هزاران فرقه دیگر نیز این عبادت و نیایش مرسوم است و تقریبا همه مردم دنیا به یک نیروی فراتر از خودشان که قابل ستایش و تقدیر است اعتقاد دارند.
هدف از تمام نیایش ها و عبادت ها فقط یک نتیجه است و آن هم: آرامش و سکون عمیق قلبی، یک اطمینان خاطر بعد از تسلیم بودن.
هر کسی به این آرامش و سکون بدون نیاز به دنیای بیرونش دست یافته باشد او نمازخوان است، او با معبودش در ارتباط است، چه فرقی می کند چجوری عبادت می کند؟
هر کسی هم که بی قرار و مضطرب است، استرس دارد، ترس زیاد دارد، نگران فردا و فرداهایش است، وابسته اشیاء و مادیات است، گرفتار پُست و مقام است و به دنیای بیرون چسبندگی دارد، مهم نیست چقدر نماز می خواند و یا چه نوع عبادتی دارد او در مرحله کم ایمانی، ناباوری و ناآگاهی قرار دارد و باید بیشتر و با دقت تر به نیایشش بپردازد.
حال و احساس خوب داشتن، شاد بودن عمیق و درونی، مطمئن بودن، رها بودن، واگذار کردن، آرام حرکت کردن، آرام نفس کشیدن، آرام صحبت کردن، در صلح بودن، صلح طلب بودن، خیرخواستن، بی غم بودن، پر انگیزه بودن، این ها نشانه های یک آدمِ نزدیک به خداست و چگونگی آن به خودش ربط دارد.
پر از عشق باشید
خداوند، مدام در عشقی جاری و بی منتها،
خود را بر تو می ریزد و تو را غرقِ لطفِ خویش می سازد
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.