چگونه ذهن قضاوتگر را کنترل کنیم؟
ذهن قضاوت گرِ ما، از ساعتی که از خواب بیدار می شویم، تا زمانی که دوباره به خواب می رویم، دائما در حال حرف زدن و خودگویی با خودش است، با تعدادی از مسائل و آدم ها در صلح و با تعداد دیگری در حال دعوا و محاکمه است، دادگاه تشکیل می دهد، بازجویی می کند، به جای من صحبت می کند، به جای او صحبت می کند، به جای دیگران صحبت می کند، به جای همه صحبت می کند، به جای همه تشخیص می دهد، به جای همه تصمیم می گیرد، چیزهایی را خوب می داند، چیزهایی را بد می داند، و چیزهایی را زشت و چیزهایی را هم زیبا.
کمی بعد دوباره نظرش عوض می شود پرونده جدیدتری را تشکیل می دهد و باز دوباره همان مراحل پرونده قبلی را تکرار می کند، محاکمه می کند، قضاوت می کند و حکم صادر می کند.
هر چه تصمیم می گیریم ساکتش کنیم ولی باز هم حرف می زند، بر او آگاهیم او باز هم حرف می زند، از دستش فرار می کنیم او باز هم حرف می زند، جلویش می ایستیم او باز هم حرف می زند،
از دستش عصبانی می شویم او باز هم حرف می زند، با او هم عقیده می شویم او باز هم حرف می زند، با او مخالفت می کنیم او باز هم حرف می زند، خلاصه اینکه هر چه از دست مان بر می آید انجام می دهیم و او باز هم حرف می زند.
به جای همه، خودش می بُرد، خودش می دوزد، قاضی می شود، متهم می شود، شاکی می شود، اعتراض می کند، مهربان می شود، نا مهربان می شود، دوست می شود، دشمن می شود، عشق می شود، خشم می شود. واقعا با این ذهن چموش و فَرّارچه باید کرد؟!
ذهن چیست؟
ذهن ابزاری است برای خلق هرآنچه که یک انسان می خواهد. یعنی بصورت طبیعی و ذاتی یک انسان وقتی که متولد می شود این ابزار قدرتمند را به همراه خود دارد، حال آنکه این ابزار، چیزی است غیرفیزیکی و غیر قابل رؤیت که کسی یا دستگاهی قادر به دیدن و مشاهده آن نیست.
ابزاری که تمام داده ها و اطلاعات ابد تا ازل را در خود ذخیره دارد، تمام پاسخ سوالات را از ابد تا ازل در خود دارد، تمام داروهای کشف شده و کشف نشده را در خود دارد.
این ابزار قدرتمند همان چیزی است که یک انسان خلاق می تواند با آگاهی و تسلط بر آن، زندگی دلخواهش را خلق کند و در عین حال اگر راه استفاده از آن را نیاموخته باشد می تواند به خودش صدمه هایی وارد کند غیرقابل جبران.
ذهن چگونه کار می کند؟
ذهن ابزاری است که دو کارکرد دارد یا دارای دو بخش است: بخش مثبت، بخش منفی.
ما به عنوان صاحب این ابزار دسترسی کامل به هر دو بخش را داریم، یعنی هم می توانیم از بخش مثبت آن که بخش سازندگی، بخش خلق کردن، بخش عشق، بخش ثروت، بخش سلامتی، بخش احساس خوب و هر چیز مثبت دیگر استفاده کنیم. همچنین می توانیم از بخش منفی آن که بخش ویرانگر، بخش خشم، بخش نفرت، بخش فقر، بخش بیماری، بخش احساس بد و هر چیزی که در ما ترس، نگرانی، احساس گناه، اضطراب و وحشت ایجاد می کند هم استفاده کنیم.
در بخش مثبتِ ذهن، تماما رویدادها و اتفاقات بر وفق مراد و رضایت بخش هستند و در بخش منفی ذهن تماما رویدادها خلاف آنچه او می خواهد و هیچ چیز رضایت بخش نیست.
ما بعنوان صاحب این ابزار باید بر آنچه در ذهن مان می گذرد آگاه باشیم تا بتوانیم آن را مدیریت کنیم. در غیر اینصورت ذهنِ ما، از کنترل ما خارج می شود و به بیراهه می رود.
اکنون سال هاست که این ذهن رها و آزاد بوده و ما هرگز بر آنچه در او می گذشته آگاه نبودیم و به اندازه کافی زندگیِ ما را به سمت نخواسته ها و ناراحتی ها برده است و متاسفانه با تکرار دائمی این رفتارها، به این شیوه عادت کرده است و برای مهار آن نیازمند یک تعهد جدی و یک راهکار عملی هستیم تا بتوانیم آن را تحت کنترل خود در آوریم.
چگونه ذهن را به سمت مثبت هدایت کنیم؟
همانطور که اشاره کردیم، ذهن به دلیل تکرار افکار نادرست در طی سال های عمرمان به شیوه ای نادرست عادت کرده است و برای ترک این عادت نیازمند یک مدیریت جدی می باشد و فردی که می خواهد ذهنش را در کنترل خود در آورد، باید یک دوره ی نسبتا طولانی را با اراده و تعهد بسیار جدی از او مراقبت کند. اما وقتی که مدت زمان طولانی این رفتارها یا افکار جدید در ذهن ما مرور شوند و یا بر روی آنچه در ذهن مان می گذرد نظارت داشته باشیم و با انتخاب خودمان افکارمان را انتخاب کنیم، رفته رفته ما به این شیوه جدید عادت می کنیم و دیگر مثل سابق رفتارهای مثبت برای ما سخت و آزاردهنده نیستند.
تمرین مدیریت ذهن
در ابتدا تمام سعی تان را بکنید که به آنچه در ذهن تان می گذرد آگاه باشید، یعنی فرض کنید شخصی که در حال فکر کردن است روبروی شما نشسته است و شما هر چیزی داخل ذهن او می گذرد را می بینید.
برای شروع هیچ کار خاصی نمی خواهید انجام دهید یعنی در واقع نمی توانید انجام دهید، فقط کافی است دائما در تعقیب افکارتان در ذهن تان باشید و ببینید آنجا چه خبر است و چه می گذرد.
هوشیار بودن بر افکار بخش بسیار مهمی از مدیریت ذهن است و اگر برای مدت زمانی دائما ذهن تان را نگاه کنید و ببینید به دنبال چه فکرهایی می رود، به چه افکاری علاقمند است، بهتر آن را می شناسید و بیشتر متوجه عادت های نادرست او می شوید.
پس از مدتی که این تمرین را انجام دادید، اکنون برای افکار و عادات فکریِ نادرستی که در ذهن تان شناسایی کرده اید یک جایگزین مثبت پیدا کنید و سعی کنید به محض اینکه ذهن تان به چیز بدی فکر کرد یا خیره شد یا رفتار بدی انجام داد، فورا آن ذهنیت جدید یا جایگزین را به جای آن تکرار کنید یا رفتار کنید.
به احتمال خیلی زیاد بارها و بارها انجام این کار جدید فراموش می شود و این امری طبیعی است. تنها کاری که شما باید انجام دهید این است که هر زمان یادتان بود آن را انجام دهید حتی اگر هر صد بار یک بار یادتان بیاید.
این تمرین را تا آنجا انجام دهید که به عادت همیشگی تان تبدیل شود و چنانچه به این شیوه ی مدیریت ذهن عادت کنید هر چه جلوتر می روید تعدا دفعاتی که ذهن تان را مدیریت می کنید از دفعات قبل بیشتر است، اما آنطور هم نیست که شما برای همیشه بتوانید صددرصد ذهن تان را تحت کنترل داشته باشید.
مهارت هر بیشتر در کنترل ذهن تان کیفیت زندگی تان را بالاتر می برد، شرایط بهتری را تجربه می کنید، لذت بیشتری می برید، احساس خوشبختی بیشتری دارید و همچنین بسیار بر افزایش اعتمادبنفس تان کمک می کند. حال اتنخاب با خودتان است که می خواهید چگونه زندگی کنید، بر اساس انتخاب خودتان یا بر اساس انتخاب ذهن تان!
شاد باشید
کسی که بر ذهنش تسلط پیدا کند بالاترین میزان قدرت را دارد.
پیشنهاد ما به شما : گوش کردن به فایل رایگان در حال بهبودی- قسمت چهارم
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.