شستشوی مغزی
امروز در این جلسه با آزمایشی بسیار ساده متوجه می شوید که همه ما به صورت آرام و تدریجی چگونه در طول زندگی شستشوی مغزی شده ایم و همچنان هر روز و هر لحظه باز هم یا در حال شستشوی مغزی دیگران هستیم یا مغز خودمان توسط دیگران شستشو می شود.
ما با شستشوهای مغزیِ نادرستی که شده ایم بلاهایی سر خودمان آورده ایم که اصلا باورمان نمی شود. وقتی ما اجازه داده ایم تا افراد هر چیزی که دلشان می خواهد را در ذهن ما فرو کنند، ما توسط آن ها شستوی مغزی شده ایم.
هر لحظه کا با دقت در حال گوش کردن به هر صحبتی هستیم، در واقع آن صحبت بصورت نرم در حال تاثیر گذاشتن بر روی مغز ما است. هر چند ممکن است ما متوجه آن نشویم.
اگر کسی حرف ناراحت کننده ای می زند و ما تحت تاثیر قرار می گیریم و ناراحت می شویم، آن حرف ها بخشی از مغز ما را شسته اند بی آنکه ما بدانیم، وقتی هم کسی حرفی از امید و ایمان و اتفاقات خوشایند می زند و ما با دقت به حرف هایش گوش می کنیم و ذوق می کنیم و خوشحال می شویم، او هم ذهن ما را با حرف هایش شسته است. باز هم بدون آنکه ما متوجه شویم.
مسئله این است که در حالت اول که جنبه منفی و نگران کننده داشت، جنس موادی که مغز ما را شستشو دادند از جنس سیاهی، تباهی، غم، ناراحتی و بیماری بوده است و مغز ما را به همان شکل در آورده است، یعنی ناراحت، غمگین و بیمار.
در حالت دوم ما با موادی از جنس خوشبختی و سلامتی و خبرهای خوب و خوشحال کننده شسته شدیم و این شستشو هم بر روی ما اثر خوب گذاشت و ما را امیدوار و شاد کرد.
ما به هر حرفی که گوش می کنیم، بزودی شکل حرف زدن مان، شکل فکر کردن مان، شکل عمل کردن مان به همان شکل در می آید. حتی در برخی موارد ما با کسی که لهجه دارد چند کلمه ای که صحبت می کنیم، خیلی زود می بینیم که داریم مثل او صحبت می کنیم، حتی بدون اراده.
پس متوجه شدیم که چقدر ما در دسترس آدم ها برای انواع شستشوها هستیم، چه خوب و چه بد، چه ترسناک و چه امیدوارکننده، چه ناراحتی و غم، چه شادی و خوشحالی، چه حرف خوشبختی و چه حرف بدبختی!
اگر حواس مان به آن چه می شنویم نباشد، خیلی زود دیگران مغز ما را پر می کنند از هر آنچه در مغز خودشان است، پر می کنند از هر چی ناراحتی و غصه ای که خودشان دارند، پر می کنند از هر چی بدبختی و مصیبتی که خودشان دارند.
حال زمانی که ما ذهن مان توسط دیگران برنامه ریزی می شود، زندگی مان می شود شکل همان حرف هایی که شنیدیم و طبق قانون جهان هستی، ما خود خالق زندگی مان هستیم و هر چه در اندیشه های مان می گذرد زندگی مان به همان شکل می شود، پس به این نتیجه می رسیم که اگر شکلی در زندگی مان داریم باید بپذیریم که ناخواسته به دام افتادیم و ذهن مان را با ناپاکی شستشو داده اند.
اگر مسئولیت این که ما خودمان آن را بوجود آورده ایم را بپذیریم قطعا می توانیم به خودمان کمک کنیم. اما اگر قبول نکنیم که خودمان بوجود آورنده تمام اون شرایط هستیم، مثل این می ماند که ما غذایی را درست کرده ایم که شور شده است و بگوئیم من کاری نکردم، غذا خودش شور شده است.
وقتی غذایی توسط ما درست شده استآ الان که اونرو مزه می کنیم متوجه می شویم که شور یا شیرین یا بی نمک است باید قبول کنیم که ما مسئول آن هستیم و آن غذا به خودی خود شور یا شیرین نشده است.
زندگی ما نیز بر مبنای افکار ما خلق می شود و آن چیزی که زندگی ما را شکل می دهد و می سازد قدرت تفکر ما است، اگر الان شاهد خرابی در زندگی مان هستیم باید قبول کنیم و بپذیریم که آشپز ما بوده ایم و هیچ کس دیگری مقصر آن نیست.
اگر در منزل تان ماهواره یا آنتن تلوزیون داشته باشید با این قانون آشنایید که شما با ریموتی که در دست دارید هر کانالی را که انتخاب کنید همان در صفحه تلویزیون شما نمایش داده می شود. و نمی توانید بگویید که من این کانال را انتخاب نکرده ام و خودش آمده است.
آنتن تلویزیون یا دیش ماهواره شما، بدون آنکه شما چیزی را با دست تان به آسمان پرتاب کنید، هر کدی که با ریموت انتخاب می کنید، او با امواج نامحسوس به آسمان و جایی که گیرنده ای نصب شده است ارسال می کند و در آنجا آن دستگاه گیرنده به آن کد ارسالی پاسخ می دهد و کانال مربوط به آن را برای تان باز می کند.
ذهن ما هم شبیه همان آنتن است، در واقع یک فرستنده که ذهن نام دارد امواج را با کدهای انتخابی شما ارسال می کند و در سیستم کائنات گیرنده ای وجود دارد که به کدهای ارسالی توسط ذهن پاسخ می دهد، یعنی هر چیزی که در ذهن تان مرور می شود، سیستم کائنات کالایی از همان جنس تقدیم تان می کند.
اگر به ناراحتی فکر کنید، شما در حال ارسال سفارشی از جنس ناراحتی به منبع اصلی هستید و جهان هستی بعد از دریافت سفارش شما، مقداری از همان ناراحتی را بسته بندی می کند و به شما تقدیم می کند، به همین سادگی!
ما به هر چیزی که فکر کنیم یا در موردش صحبت کنیم داریم به جهان اونرو سفارش می دیم.
اگر پای درد و دل کسی که بیمار است، یا غمگین است یا بدهکار است یا از بدبختی هایش حرف می زند، بنشینید و صحبت های او را گوش کنید و یا با کسی درد و دل کنید و از دردهای خودتان با او صحبت کنید، این صحبت ها فرکانس ارسال می کنند و منبع اصلی کد مریضی و درد را دریافت می کند و یک نسخه از همان را به شما بر می گرداند.
اگر از آدم ها و جامعه و بازار شکایت می کنید، شما کد شکایت را ارسال می کنید و جهان هستی، مواردی از جنس شکایت برای تان می فرستد که بتوانید مدام بیشتر شکایت کنید.
فکر خراب و ذهنیت نادرست، به شما اجازه دیدن زیبایی های جهان هستی را نمی دهد. زندگی واقعی و نرمال شفاف و پاک است درست مانند روزی که به این دنیا آمده ایم، بدون نگرانی، بدون خشم، بدون ترس و بدون کینه. ما هیچ کدام از این ها را از قبل بلد نبودیم، همه ی این ها را در مغز ما فرو کردند، یعنی ما توسط دیگران با مواد آشغال شستشوی مغزی شدیم.
بنابراین آنچه در زندگی امروزتان در حال تجربه آن هستید، بر می گردد به آنچه در گذشته شنیده اید. اگر راضی هستید که الهی شکر و خدارو شکر که با موارد خوب شستشوی مغزی شده اید، اما اگر زندگی تان تیره و تار شده است و از شرایط تان راضی نیستید باید تصمیم بگیرید مغزتان را با مواد سازنده و مرغوب شستشو دهید و این سایت به همین منظور برای شماست!
اگرچه کسی نمیتواند برگردد به عقب و شروعی عالی داشته باشد،
اما هرکسی میتواند از الان شروع کند و یک پایان عالی داشته باشد
پیشنهاد ما به شما : گوش کردن به فایل رایگان با هر چه بجنگی با تو می جنگد (2)
سلام وقت بخیر خانم سلیمانی عزیز…. چقدر قشنگ قسمت سوم امپراطوری عشق را توصیف کردید… آفرین دقیقا همینطوره اینقدر باید تکرار کنیم تا ملکه ذهن ما شود و این قدر به آگاهی برسیم که هیچ چیز دیگر نتواند این آگاهی و آرامش را از ما بگیرد… وقتی که ما تمرین می کنیم و آگاه می شویم دیگر نه فضای بیرون ما را بمباران می کند و نه ذهن خودمان ما را اذیت میکند چون ذهن ما دارد از یک منبع درست تغذیه می کند پس نگران ذهن خودمان نیستیم و فضای بیرون را هم درست مدیریت میکنیم…مرسی از شما…. خدای مهربانم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم… استاد ضیاء عزیزسپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.آرزوسلطانی.