ساخت زندگی جدید
ساخت زندگی جدید به معنای آماده بودن برای فراهم کردن اسباب و اثاثیه و هر آنچه برای معماری این زندگی نیاز است، یعنی یک تغییر بنیادین و متحول کننده!
اگر به “عنوان مقاله” دقت کنید، گفتیم ساخت زندگی جدید، نگفتیم برای تهیه یک عدد زندگی جدید، برای خرید یک عدد زندگی جدید یا برای در خواب دیدن یک زندگی جدید!
همانطور که می دانید زندگی هم مثل هر چیز دیگری ساختنی است. یعنی شما همانطور که توانایی ساخت یک غذای دلخواه را با یادگیری اصول آن می توانید یاد بگیرید تا غذای دلخواه تان را درست کنید و از خوردن آن لذت ببرید، همانطور هم می توانید توانایی ساخت زندگی جدید را یاد بگیرید و به دلخواه خودتان هر طور زندگی ای که دوست دارید را بسازید.
شاید از شنیدن این جملات یا عبارت ها تعجب کنید یا شاید هم به وجد بیائید، اما آنچه اینجا می خوانید و یا می شنوید یک حقیقت شگفت انگیز است که: انسان قدرت خلق هر آنچه را که دوست دارد داشته باشد را دارد، بدون هیچ محدودیتی!
اما اکنون قبل از این که راهش را بیاموزیم بیائیم ببینیم چه چیزی عامل و باعث ساخت زندگی جدید یا زندگی دلخواه است تا ما هم آنر اداشته باشیم، مگر می شود کسی این شگفتی را دوست نداشته باشد.
فرض کنیم مدت هاست از شهر زادگاه تان دور بوده اید و اکنون بعد از سال ها برگشته اید و وقتی وارد شهرتان شده اید و چهره شهر را نگاه می کنید، از این همه تغییر و این همه تحول متعجب می شوید و می پرسید چطور ممکن است در این فاصله کوتاه اینقدر یک شهر متحول شود؟
وقتی دیگران پاسخ سوال شما را می دهند اشاره به این دارند که از زمانی که شهردار جدید وارد این شهر شده است همه چیز را متحول کرده است.
از ساخت و احداث سالن های سینما تا ایجاد فضاهای سبز و پارک ها و تفریح گاه ها و هر آنچه که زندگی را برای یک شهروند لذتبخش تر، زیباتر و راحت تر می کند را این فرد در این شهر پیاده کرده است.
یا در مثالی دیگر فردی را می شناختید که چند سال پیش یک آدم بیکار، وقت گذران و الاف خیابان ها بوده است، ولی الان شما بعد از سال ها به او برخورد کرده اید و باورتان نمی شود که او اکنون صاحب یک تجارت بزرگ، یک محبوبیت یا معروفیت ویژه شده است.
با تعجب به او و زندگی جدیدش نگاه می کنید و نمی توانید این حجم از تغییر و تحول را درک یا هضم کنید و شاید در ابتدا فکرتان هزار جا برود که چی شده و چی بوده که زندگی این آدم رو اینقدر متحول کرده است؟
اگر مطالب بالا، آنجایی که چهره شهرمان تغییر کرده بود را بیاد بیاورید متوجه می شوید آنچه باعث این حجم از تغییرات در این شهر شده بود، بودن فردی جدید در رأس کار و یا دادن مدیریت یک بخش به فردی کاربلد و زُبده که آئین و اصول کارش را بصورت حرفه ای فرا گرفته و خیلی طبیعی توانسته است این تغییرات عظیم را در شهر ایجاد کند.
در باب مثال، فردی که ولگرد بوده است و بعد از سال ها اکنون یک زندگی جدید را ساحته است نیز، دقیقا همین موضوع صدق می کند که: آدم جدید توانسته است شرایط جدید را بسازد.
یعنی هرگز شرایط به خودی خود جدید نشده اند مگر آنکه فردی جدید با آگاهی، دانش و توانائی جدید آمده است، مدیریت و مسئولیت آن را بر عهده گرفته و شرایط را به بهترین شکل ممکن عوض کرده است.
همین موضوع را در ابعاد بزرگ تر باز در یک جامعه می بینیم که وقتی می خواهند جامعه را تغییر دهند مدیر آن را عوض می کنند و اگر فردی کارکشته دانا و توانا بر سر قدرت یک جامعه باشد قطعا شکل جامعه را تغییر خواهد داد.
حال تصور کنید همه ی این افرادی که از آن ها نام بردیم را بر می داشتیم و یک فرد نادان، بی کفایت و ناآگاه را بر سر آن کار می گماردیم. چه اتفاقی می افتاد؟ کاملا واضح است، نه تنها هیچ تغییری حاصل نمی شد بلکه کانون آن حوزه از ریشه می خشکید و از هم می پاشید.
امیدواریم که شما را متوجه منظورمان کرده باشیم که برای داشتن یک زندگی جدید یا ساخت یک زندگی جدید شما باید به یک فرد جدید تبدیل شوید. مثال فرد ولگرد را که یادتان هست!
تنها تفاوت مثال شهردار با مثال خودِ شما این است که شما نمی توانید فردی را استخدام کنید که زندگی جدیدی برای شما بسازد، یا به کسی پول بدهید که برای شما این کار را انجام دهد. ساخت زندگی جدید برای هر فرد، فقط می تواند توسط خودِ همان فرد انجام شود.
ساخت زندگی جدید میسر نمی شود مگر این که یک فرد جدید، کاربلد، توانا و آگاه مدیریت آن را بر عهده بگیرد تا بتواند از دانش و آگاهی و تجربه های پیشین خود استفاده کند تا بتواند زندگی اش را جهت داده و آن را به بهترین شکل ممکن بسازد.
زندگی هم مثل هر سازمان، ارگان، مدرسه، شهرداری، بخشداری، شرکت یا کشور قوانین مخصوص به خودش را دارد که هر فرد باید بتواند بر این قوانین مسلط شود تا بتواند بر زندگی مسلط شود.
یک نفر که در روستایی کوچک دهیار بوده است و تا به حال تجربه شهرداری در یک شهرستان کوچک را هم نداشته است را نمی توان به یکباره بعنوان شهردار شهر بزرگی مثل تهران انتخاب کرد.
قطعا که او همه سرمایه هایی که برای ساخت آن شهر به او داده شده است را به باد خواهد داد و چهره شهر و خدمات آن را از آنچه بوده است هم ویران تر خواهد کرد.
بهترین گزینه برای انتخاب یک شهردار برای یک شهر بزرگ، استفاده از فردی است که ابتدا در شهرک ها یا شهرستان و بعد در شهرهای کلان تر دوره ای را تجربه کرده باشد و حاصل سال ها دانش و تجربه اش بتواند بر شهری مثل تهران مسلط شود.
یعنی شما هم در مورد خودتان باید همین نظریه را داشته باشید. اینکه از تجربه های قدیم تان استفاده کنید، دانش جدید تان را نیز به اضافه کنید تا کمی زندگی تان بهتر شود.
همین که زندگی جدیدتان شروع به تغییر کرد دوباره بر دانش تان کمی اضافه می کنید و از تجربه های قبل تان هم استفاده می کنید و دوباره کمی آن را بهتر می کنید.
هر کجا زندگی تان از مسیر اصلی منحرف شد می پذیرید که مسئولیت آن به عهده شما است و درک می کنید که احتمالا چیزی هست که آن را بلد نشده اید و باید یادش بگیرید. شما شهردار خودتان هستید که با خلاقیت و دانش کافی می توانید زندگی ای زیباتر و دلپذیرتر برای خودتان خلق کنید.
قدم اول برای ساخت زندگی جدید
- ابتدا شما می پذیرید که هر آنچه امروز در زندگی تان در حال تجربه آن هستید، چه چهره اش خوب است و چه بد، چه راضی کننده است و چه ناراضی کننده، چه سالم است و چه ناسالم، همگی ساخته دست کسی است که بر این زندگی مدیریت می کرده است.
اگر شرایط به سمت خوبی نرفته است و چهره زندگی از آنچه بوده است بدتر شده است نیاز است که مدیر این زندگی درس هایی را بیاموزد که تا به حال یادشان نگرفته است. باید دانشی را بیاموزد که نبودش و جای خالی اش در زندگی او، او را به چالش کشیده است.
وقتی شما مسئولیت تمام زندگی تان را بر عهده می گیرید هر کجای زندگی تان که بر وفق مرادتان نبود، احتمالا دیگر مثل سابق نمی گوئید حالا ببینیم چی می شود! بلکه می گوئید من خالق این شرایط هستم، مطمئنا چیزی را باید بیاموزم و تغییر دهم تا شرایط بر وفق مرادم شود.
همین که همین موضوع ساده را می پذیرید و دست از مقصر دانستن دیگران در زندگی خودتان بر می دارید شما به سمتی هدایت می شوید، به آموزش هایی هدایت می شوید، چیزهایی را می شنوید که دقیقا راسته کارتان است و به این شکل آرام آرام چهره زندگی تان را تغییر می دهید.
اگر مسئولیت زندگی تان را نپذیرید و تا همیشه بخواهید دیگران را مسئول خرابی ها و نادرستی های زندگی تان بدانید، به شما قول می دهم تا پایان عمرتان هیچ چیز، کمترین تغییری در زندگی تان نخواهد کرد، بلکه شرایط سخت تر و بدتر هم خواهد شد.
اگر بتوانیم خودمان را بر اساس سن و سالی که ازمان گذشته به مانند ساختمالی فرض کنیم که سی یا چهل سال از زمان بنا و ساخت آن می گذرد و هیچ زیرساخت و پایه و اساس استانداردی بر مبنای ساخت و سازهای امروزی ندارد، خیلی راحت می توانیم درک کنیم که ما برای تغییر خودمان از کجا و چگونه باید شروع کنیم.
ساختمانی را تصور کنید که 40 سال پیش بنا شده است، درب هایش قدیمی و فرسوده، دیوارهایش فروریخته و و پوسیده، آهن هایش زنگ خورده و ضعیف، دیوارهایش کوتاه، طبقاتش کوتاه، شیرآلاتش قدیمی و زنگ خورده، حمام و سرویسش سبک قدیمی و هر آنچه در این ساختمان است تقریبا غیرقابل استفاده است.
دیگر نه ساختمان با بازسازی می تواند آن چیزی بشود که ما انتظار داریم و نه زیر ساخت آن در حدی قوی و محکم است که بتوان ساختمان جدیدی را بر روی آن بنا کرد.
برای این منظور، اگر ما قصد داشتن ساختمانی جدید را در همان زمین داشته باشیم باید دو مرحله و دو هزینه اضافه را متقبل شویم: هزینه اول برای خراب کردن و پایین ریختن آن ساختمان قدیمی و متروکه و هزینه دوم بابت بار کردن و بردن آن آت و آشغال های فروریخته شده، برای تبدیل آنجا به یک زمین ساده و آماده ساخت است.
یعنی ما اگر کودک بودیم مثل یک زمین آماده دیگر نیاز به این دوره مقدمه ای بر زندگی جدید که نقشش خراب کردن شخصیت قدیم مان است، نداشتیم، چون هنوز شخصیتی شکل نگرفته بود که اشتباهی باشد و می توانستیم فقط بسازم، اما با شرایط کنونی ما باید ابتدا خراب کنیم و بعد بسازیم. یعنی دو حرکت و دو هزینه!
اکنون که بیست، سی یا چهل سال و یا بیشتر، از عمرمان می گذرد ما هم پر شده ایم از اسباب و اثاثیه هایی قدیمی، زنگ خورده، فرسوده و غیرقابل استفاده که باید همگی را نو و جدید کنیم.
ما نمی توانیم عقاید، باورها، اعتقادات، رفتارها، نادرستی ها، ناراستی ها، برخوردهای نادرست، روابط نادرست، ایمان نادرست و هر چیزی که بعنوان شخصیت امروز ی مان می شناسیم که خالق این زندگی پر از غلط شده است را حفظ کنیم و بخواهیم یک زندگی جدید را تجربه کنیم.
ما نیاز داریم خودِ قذیم مان را، قبل از ساخت خود جدیدمان، بکوبیم و آن را از بین ببریم و خودمان را مثل یک زمین پاک و آماده ساخت درست کنیم، بعد برویم سراغ فنداسیونی جدید برای ساخت زندگی جدید.
منظورمان از خود قدیم این است که ذهن همه ی ماها با برنامه ریری های قدیمی و غلط پر شده است که با حفظ و نگهداری آن ها ما نمی توانیم خودی جدید بنا کنیم.
قبل از ساخت خودِ جدید باید خود قدیم را از اسباب های قدیمی که می شوند همان باورها، رفتارها و عقاید قدیمی پاک کنیم و خودمان را آماده کنیم تا بتوانیم در دوره آموزشی بعدی فنداسیونی محکم، قوی و استاندارد را بر روی این ذهن پاک و آماده بریزیم.
برای ساخت زندگی جدید باید آستین خود را بالا بزنید و به خودتان قول بدهید که هر چیزی را که نیاز به تغییر دارد را تغییر دهید. مثل برخی رفتارهایی که تا به حال کلی به زندگی، رابطه و اجتماعی بودن تان لطمه وارد کرده است.
مثل تغییر باورها و عقایدی که تا به حال باعث ایست شما یا عقب گرد شما به هزاره های قبل شده است. چیزی که از نیاکان تان به ارث برده اید.
مثل یادگیری دانشی جدید که جایش در وجود و ذهن تان خالی است و شما هم نمی دانید آن دانش نادانسته چه چیزی است، که آن را فرا گیرید. اما وقتی تصمیم تان را برای تغییر می گیرید و متعهد به تغییر می شوید، خداوند شما را به دانش مورد نیازتان که بهبود زندگی تان را میسر می کند هدایت می کند.
- شاید شنیدن حرف های جدید و خلاف میل تان یا خلاف عقیده تان را در طول مسیر زیاد بشنوید، باید در این مورد مقاومت نداشته باشید و درک کنید که همین حرف های جدید، همین دانش جدید، همین باورهای جدید هستند که شما را به فردی جدید با دیدگاهی جدید تبدیل می کنند و شمای جدید می توانید آن زندگی جدید را بسازید.
- اگر شما از آن دسته افرادی هستید که تا به حال پیرو نظریه اکثریت جامعه بوده ای و همیشه راه زندگی ات را بر مبنای راه زندگی دیگران انتخاب می کرده ای در دوره مقدمه ای بر زندگی جدید به این آگاهی می رسی که باید برای این عقیده تجدید نظر کنی!
- دوره مقدمه ای بر زندگی جدید اولین گام برای ساخت زندگی جدید است که در آن شما را راهنمایی می کنیم که کی و کجا باید تغییر کنید و کجاها باید باستید و منتظر بمانید و یا کجاها نیاز به صبر زیاد دارید و کلی چیزهای دیگر!
- شما باید این آموزش ها را از سطح یک و به ترتیب بیاموزید تا راه را گم نکنید، تا دچار سردرگمی نشوید. ما در کنار شما هستیم تا به شما کمک کنیم که خطاهای ما را مرتکب نشوید یا کمتر مرتکب شوید.
ما برای بدست آوردن یا رسیدن به هر جمله طلایی که شما در این دوره های شگفت انگیز می شنوید هزینه و بهای زیادی پرداخت کرده ایم . فکر می کنیم شما با فراگیری دانش از تجربه های ما، نیاز به پرداخت آن همه هزینه و بهاء برای فهمیدن این موضوعات ندارید.
شما می توانید هر چیزی را که زندگی تان را کمی بهتر می کند را در لابلای محتوای سایت ما بیاموزید تا همین کمی بهتر های متوالی و پیوسته و زیاد در کنار هم تبدیل به یک بهمن شوند که زندگی تان را مثل همان شهر زیبا، زیبا کنند.
- ما مطمئن هستیم و ایمان داریم که هر کسی که به طریقی به این کلمات هدایت شده است به دنبال نیازش بوده است، و خداوند او را از طریقی به اینجا هدایت کرده است. خودِ شما هم باید به این موضوع باور داشته باشی که نیرویی عظیم تر از خودت از طریق این کلمات با تو صحبت می کند.
لازم است که به قلبت گوش دهی و هر آنچه قلبت بهت دستور میدهد عملی کنی و به راهت ادامه دهی. شاید خیلی ها به خاطر عدم درک همین موضوع “هدایت” نتوانستند از هدایت های خداوند بهره کافی ببرند و گمراه شده اند.
بذارید در این باب مثالی را بیاوریم:
روزی بارش و سیل شدیدی شهری را فرا می گیرد. مردم آن شهر با احساس خطر شروع به تخلیه شهر و فرار از این موقعیت می کنند. در این لابلا فردی مُتدیّن و مذهبی با باورهای سخت و معتقد مذهبی، می ماند و می گوید خدای من حافظ من است و نمی گذارد من غرق شوم.
وقتی افراد و همسایه ها متوجه بودن آن فرد در خانه اش می شوند به سراغ او می روند تا به او کمک کنند و از او می خواهند که خانه اش را ترک کند و با آن ها به جایی امن تر برود، ولی او این کار را نمی کند و در خانه می ماند.
کمی بعد افراد در دو مرحله با قایق نجات به سراغ او می آیند و می گویند شهر در حال فرو رفتن در آب است و ما برای نجات تو به اینجا آمده ایم بیا با ما برویم. فرد می گوید من نیاز به کمک شماها ندارم خدای من از من مراقبت می کند و نمی گذارد من غرق شوم.
باز سرعت باران و سیل بیشتر می شود و شهر بصورت جدی در آب فرو می رود و مردم برای نجات آن فرد هلی کوپتری را به بالای خانه اش می فرستند و به او می گویند دست از لجبازی اش بردارد و با آن ها بیاید تا قبل از آنکه دیر شود و او غرق شود.
مرد باز هم مقاومت می کند و با آن ها نمی رود، به امید این که خداوند به سراغ او خواهد آمد و او را نجات خواهد داد. همانطور که همه شما می توانید حدس بزنید او سرانجام در آن سیلاب غرق می شود و جانش را از دست می دهد.
وقتی او جانش را از دست داد و به دنیای دیگر پا گذاشت، به شدت عصبانی و از خدای خودش شاکی شده بود که چرا با آن همه ایمان و اعتقادی که او به خدایش داشته است، به کمک او نیامده تا او را نجات دهد.
خداوند در پاسخ به شکایت او می گوید: من توسط دستان خودم چند بار افرادی را فرستادم که به توهشدار دهند و به تو کمک کنند که برای نجات خودت با آن ها به بیرون از شهر بروی، ولی تو به آن ها اعتماد نکردی.
دو مرتبه افراد دستانم را با دو قایق نجات، برای کمک و نجات تو فرستادم و تو باز هم اعتماد نکردی، مقاومت کردی و بر آن قایق ها سوار نشدی که نجات پیدا کنی!
در نهایت وقتی آب همه شهر را فرا گرفت گفتم شاید حالا دیگر به این نقطه و به این درک رسیده باشی که بفهمی این افراد را من برای نجات تو فرستادم، بنابراین بر فراز خانه تو هلی کوپتری را فرستادم که به تو کمک کند و در ثانیه های آخر تو را نجات دهد و تو باز هم مقاومت کردی و به آن اعتماد نکردی و در نهایت جانت را از دست دادی!
خیلی از ماها با هدایت های خداوند دقیقا مثل همین داستان رفتار می کنیم و انتظار داریم شخصی بیاید و در کنار ما بنشینید و خودش را معرفی کند و کارت شناسائی لیزری خودش را هم نشان دهد و بگوید من خدا هستم، این هم کارت شناسایی ام، بیا به تو کمک کنم!
در صورتی که ما در هر لحظه و هر ثانیه از شبانه روز به سمت آدم هایی هدایت می شویم که فرستاده های خداوند هستند، برای پاسخ به نیاز ما و یا رساندن ما به آنچه قبلا خواسته بودم.
یعنی همان خدا هستند در جلد آدمی، در جلد فردی که می تواند زن باشد، می تواند مرد باشد، می تواند سیاه باشد، می تواند سفید باشد، می تواند گدا باشد، می تواند ثروتمند باشد، می تواند بچه باشد و یا می تواند در رسانه ای اجتماعی پیامی ارسال کرده باشد که برای هدایت ما است و ما به آن برخورد می کنیم.
به همین دلیل ما نمی توانیم از هدایت های خداوند درست و به جا استفاده کنیم. اگر بیمار می شویم، مطئن باشید که قبل از بیمار شدن، خداوند از طریق هوس ها یا حس های خودمان ما را به خوراکی ها یا نوشیدنی هایی هدایت کرده است، که مانع بیمار شدن ما می شدند ولی چون ما آن هدایت را درک نکردیم و نفهمیدیم که هدایت شدیم، به آن هدایت بی توجه شدیم و هوس مان را سرکوب کردیم و در نهایت به بیماری خطم شد.
ما نیازمند پول بودیم و در درگاه خداوند دعا کردیم و از او خواستیم به ما کمک کند و او به مانند همان قایق نجات کسی یا کسانی را برای کمک به ما برای رسیدن ما به آن پول فرستاد و ما با عقاید و ناباوری ها و عدم اعتمادمان، آن کمک را رد کردیم و نهایتا به آن پول نرسیدیم.
ما فردی را می خواستیم که در کنار او احساس آرامش کنیم و او را بعنوان شریک زندگی مان در کنار خودمان داشته باشیم و خداوند از طریقی افرادی را، باز هم به مانند همان قلیق نجات برای کمک به ما یا شریک شدن زندگی شان با ما برای ما فرستاد و ما درک نکردیم و اعتماد نکردیم و آن را پس زیم و تنها ماندیم.
مشکلی در زندگی مان داشتیم که برای حل آن دست به دعا برداشتیم و شبانه روز پیش خدا التماس و درخواست کردیم و خداوند ما را به آموزش یا کتاب یا فردی که با کمک فکری می توانست مشکل ما را حل کند هدایت کرد و ما با ناباوری، شک و عدم اعتماد آن کمک را پس زدیم.
وقتی این قوانین خداوند را یاد بگیریم، هدایت خداوند را بشناسیم، صدای راهنمایی قلب مان را از صدای گمراه کننده ذهن مان تشخیص دهیم، یاد بگیریم تسلیم باشیم، یاد بگیریم در کار خدا مداخله نکنیم، یاد بگیریم افکارمان را کنترل کنیم، یاد بگیریم خشم مان را به عشق تبدیل کنیم، یاد بگیریم حسادت نکنیم و …
پی به قدرت عظیم و بی انتهای خودمان و به قدرت ایمان و اعتقادات مان خواهیم برد. ما درک می کنیم و می دانیم که می توانیم در هر لحظه از هدایت های بی نظیر و بی نقص خداوند استفاده کنیم تا صاحب بهترین ها باشیم.
اما اگر ما عقیده یا اعتقادی مذهبی و نادرست در مورد خدا داشته باشیم مثل همان فرد مذهبی ای که در داستان بالا به آن اشاره کردیم، که حتی کمترین درکی از خدا نداشت، می توانیم به راحتی در چالش های زندگی مان غرق شویم و از بین برویم و مسئولیت آن را هم بر گردن خدا یا دیگران بیندازیم.
هدف از گفته های بالا و نقل داستان جالب ایمان و اعتماد داشتن این بود که، به شما عزیزی که این کلمات را مطالعه می کنی یادآور شویم که همین اکنون هم، در همین لحظه، شما در حال صحبت با خدای خودت و شنیدن پاسخ از طرف او هستی، چقدر خوبه که به این موضوع آگاه باشی.
در همین لحظه دستت را روی قلبت بگذار و اگر ضربان قلبت نرم شده است و آرامشی وجودت را فرا گرفته است و یک خیال آسوده داری، شک نکن که این نیرو همان چیزی است که پیشتر در مورد آن صحبت کردیم.
در مورد این مباحث در دوره های آموزشی ما خیلی بیشتر با شما صحبت خواهیم کرد. تازه این اول راه است و قرار است یک مسیر نسبتا طولانی را با هم سفر کنیم و بیشتر به آنچه می دانیم که نمی دانیم واقف شویم.
ما در ساخت زندگی جدید به شما کمک می کنیم که پله های رشدتان را یکی به یکی طی کنید، درس های تان را خط به خط، صفحه به صفخه و لایه به لایه یاد بگیرید و پاس کنید و به مرحله بعد بروید.
دوره مقدمه ای بر زندگی جدید یک پیام کلی یا یک تصویر کلی از آنچه باید در چند سال آینده برای ساخت زندگی جدیدتان انجام بدهید یا به آن تبدیل بشوید به شما می دهد.
شما در پایان این دوره تازه می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به این مسیر ادامه دهید یا خیر! و اگر تمایل به ادامه مسیر داشته باشید وارد گام بعدی یا سطح بعدی می شوید با کلی مطالب و راهکارهای جدید.
شاید نیاز باشد این موضوع را نیز بیان کنیم که برای درک تمام مطالب دوره های سایت استادضیاء شما نیازمند تهیه این دوره یعنی دوره مقدمه ای بر زندگی جدید و دوره ای که بعد از این دوره آماده می شود هستید.
یعنی ما دو دوره، یک دوره برای از بین بردن “منِ قدیم” شما و آماده شدن برای ساخت “من جدید” که خالق و سازنده زندگی جدیدش هست که همین دوره مقدمه ای بر زندگی جدید می باشد و دوره دیگری که نقش ریختن یک فنداسیون قوی و محکم و دائمی را برای ساخت زندگی جدید شما نیاز است را برای شروع تغییر اجباری کرده ایم.
بعد از یادگیری اصول و قوانین این دو دوره شما بسیار ارزشمند و کم نظیر، شما می توانید دوره های دیگری را مثل بنای ساختمانی 50 یا80 طبقه بر روی این فنداسیون قوی بنا کنید.
شما می توانید بر اساس آموزش های این دو دوره ابتدایی و اجباری، دوره راز قوانین زندگی را برای یادگیری قوانین جهان هستی و قانون جذب، دوره راه رسیدن رویاها را برای الهام گرفتن از زندگی شخص استادضیاء و دوره معجزه سلامتی را برای جذب و حفظ سلامتی یا شفای خودتان بر روی این فنداسیون بنا کنید.
تصمیم مان این است که راه را برای شما، از آنچه در تصورتان هست نیز، راحت تر و لذتبخش تر کنیم تا مثل مدرسه بدانید امروز و امسال چه درس هایی را باید بیاموزید و در سال آینده چه درس هایی و همچنین در چند سال بعد چه درس هایی!
خوشحال می شویم در این مسیر سبز و زیبا شما را در کنار خودمان داشته باشیم تا در آینده نه چندان دور، از شنیدن خبرهای خوشحال کننده و شگفت انگیز، از آنچه شما در ساخت زندگی جدیدتان برای ما خبر می دهید لذت ببریم و احساس رضایتی بیشتر از کاری که انجام می دهیم را داشته باشیمو
همیشه شاد و پر از عشق و آگاهی باشید
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.