سبد خرید

پرواز به سمت رویاها | قسمت سوم

امتیازدهی 5.00 از 5 در 2 امتیازدهی مشتری
(2 بررسی مشتری)

هرجا احساس کردی همه چی رو بلد شدی، همونجا کارِت تمومه

دستیابی به رویاها

امروز روز دستیابی به رویاهای من است رویایی که چندی پیش حتی فکر کردن به آن هم برایم سخت بود. ولی امروز من در حال سفر به سمت همان چیزی هستم که حتی فکر کردن بهش آزارم می داد. میریم ادامه سفر به سمت رویاها رو با هم بشنویم.

حدود ۲۴ ساعت در هتل مسقط بودیم و بعد دوباره باید با پرواز به کوالالامپور، پایتخت مالزی می رفتیم. در مالزی حدود ۸ ساعت توقف داشتیم و سپس به سمت ملبورن پرواز می کردیم.

تقریبا ۳ روز را در مسیر بودیم و من اگر مریم قبلی بودم، کلی به این شرایط غر می زدم ولی مریم جدید یاد گرفته بود  برای دستیابی به چیزهایی که می خواهد همیشه قدردان و سپاسگزار باشد و به چیدمان خداوند ایمان کامل داشته باشد..

همان یک روز که در هتل مسقط اقامت داشتیم، کمک کرد که خستگی مان را بگیریم که البته اقامت کردن ما در هتل مسقط هم جریان زیبایی ازدستیابی من به رویایم است که برایتان بازگو می کنم:

در ابتدا تمام پرواز های ما، پشت سر هم بود و یا حدود ۷ یا ۸ ساعت بین آنها فاصله بود که درواقع ما در این مدت زمان اندک، نمی توانستیم به هتل برویم و استراحت کنیم و من دوست داشتم که فرصتی برای استراحت داشته باشیم.

حدود ۴ یا ۵ روز قبل از اولین پرواز، از آژانس مسافربری به ما اطلاع دادند  که پرواز تهران به عمان لغو شده!! و فعلا هم پرواز جایگزینی ندارد! در ابتدا همسرم بهم ریخت و گفت که شاید مجبور شویم بقیه پرواز ها را هم لغو کنیم، چون به آنها نمی رسیم ولی ندایی در درون من می گفت که همه چیز درست است، همه چیز خوب است، آرام باش!

من واقعا آرام بودم، چون می دانستم هر آنچه را که خداوند برایم رقم بزند خوب است و چیزی به جز خیر و نیکی نیست! و از همسرم خواستم که تا صبح صبر کنیم و فردا صبح با سوپرایز خداوند مواجه شدیم، زیرا یک پرواز دیگر، جایگزین پرواز قبلی شده بود که قیمتش پایین تر بود و یک روز قبل تر هم انجام می شد، بنابراین ما می توانستیم در عمان هتل گرفته و کمی استراحت کنیم و این همان چیدمان بی نقص الهی بود که در جهت برآورده شدن رویای من انجام پذیرفته بود!

در طول سفر از عمان به مالزی و سپس به ملبورن، احساس رهایی خاصی داشتم. اصلا به محض خروج از ایران، یک احساس سبکی به من دست داد و این احساس خوب، بیانگر اتفاقات خوبی بود که در راه هستند. انگار جریان اتفاقات عوض شده بود، همه چیز روان تر پیش می رفت، شاید به این دلیل بود که پا در دل ترس هایم گذاشته بودم و ایمانم را نشان داده بودم.

احساس می کردم قرار است اتفاق بزرگی رقم بخورد که من هم سهمی در خلق آن دارم. یک حس قدرت، عظمت، رهایی، آرامش، هیجان و … که توصیفش برایم مشکل است!

وقتی به فرودگاه ملبورن رسیدم، با تمام خستگی جسمانی ام، از لحاظ روحی کاملا شاداب و پر انرژی بودم.

انگار تولدی دوباره در من صورت گرفته بود، به زندگی جدید و رویایی ام سلام کردم و آغوشم را برای تمامی اتفاقات خوبی که به من آگاهی، عشق، رفاه، سلامتی و ثروت می دهند را گشودم.

در فرودگاه ملبورن دوباره همان قضیه کمک کردن حمل وسایل به من اهدا شد و همان طور که گفتم انگار شکل اتفاقات برایم تغییر کرده بود و دستیابی به همه چیزهایی که نیاز داشتم در لحظه برای من ظاهر می شد!

ما در ملبورن فقط یک دوست داشتیم که او هم فقط نیم ساعت در فرودگاه به دیدن ما آمد و ۴ عدد سیم کارت که برای ما تهیه کرده بود را به ما داد و رفت!

و من، دیگر منتظر هیچ آشنایی نبودم که بیاید و برای من کاری بکند! من در اینجا دیگر خانه نداشتم. ماشین نداشتم. پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست، آشنا، همکار..‌. نداشتم، شغل نداشتم، در واقع خودم با دست خودم آنها را رها کرده بودم، همه آن منیت ها را، همه آن چیزهایی را که به من وصل بودند، مرا سنگین کرده بودند و مانع به پرواز درآمدن من شده بودند!

می دانستم که اینجا خودم هستم و خودم! خودم هستم و خدای درونم! خودم هستم و ایمانم! خودم هستم و باورهای جدیدم! خودم و آگاهی هایم! به معنای واقعی “آغاز” بود، “از صفر شروع کردن” بود و من خوشحال بودم که فرصت نو شدن و نو زیستن را پیدا کرده ام تا این بار خود واقعی ام را، خود انسانی ام را، خود معنوی ام را، خود خدایی ام را زندگی کنم…..

پس ماشین گرفتیم و به خانه ای که فقط ۶ روز در اجاره ما بود رفتیم. خانه کوچکی بود با تجهیزات اندکی که برای افراد تازه وارد تدارک دیده شده بود ولی در این خانه کوچک، یک چیز توجه مرا جلب کرد و آن صندلی های باغی زیبایی بود که روی تراس خانه وجود داشت.

صندلی هایی که داشتن شان یکی از آرزوهای من بود (من در اینجا به یاد فایل امپراطوری عشق افتادم که برای استاد ضیاء عزیز، یک میکروفن بر روی میز قرار داده شده بود) و حال این صندلی ها، برای من پیامی آورده بودند! پیامی که از محقق شدن رویاهایم در بهترین، راحت ترین، سریع ترین و کم هزینه ترین حالت ممکن حکایت داشت و چه شروع زیبایی و پیام زیبایی ….

با وجود اینکه همه چیز برایم نامشخص است ولی ایمان دارم که همه آن چیزهای نامشخص به بهترین شیوه برایم انجام می شوند و دستان خداوند مرا برای دستیابی به رویاهایم یاری می رسانند.

انسان هایی که همه از هم هستیم و همه از روح خداییم و جدایی ناپذیریم و فرقی نمی کند که چه ملیتی داریم، به چه گویشی سخن می گوییم، چه فرهنگی یا دینی داریم! همه یکی هستیم و این حس یکی بودن، به من آرامشی ژرف می دهد و احساس می کنم که در جای درست خود قرار گرفته ام.

با خودم در صلح هستم، هماهنگ هستم و بدون هیچ مقاومتی به نظاره نشسته ام تا شاهد معجزات الهی در زندگی ام باشم. و رها و سبکبال هستم، می گذارم برود آنچه رفتنی ست و به آنچه به سمتم می آید خوشامد می گویم ..‌‌

فایل صوتی

فایل تصویری

فاکتور اصلی برای دستیابی به رویاها پرداخت بهای آن است.

2 دیدگاه برای پرواز به سمت رویاها | قسمت سوم

کیفیت
ریویوایکس
50%

برای این آیتم یک نظر بنویسید

02 نفر از مشتریان دیدگاه ثبت کرده‌اند

مرتب‌سازی بر اساس

  • گل رز زرد

    گل رز زرد

    سلام ودرود فراوان ..فایلی سرشار از ایمان وآگاهی بود .اینکه با تکیه بر نیروی ایمان وتوکل به خداوند مادر مسیر واقعی رسالتمون قرار میگیریم ومیتوانیم به هر خواسته ای هرچند غیر ممکن از دیدمان برسیم .
    ماجرای سفر خانم ایرانمنش عزیز هم نمونه بارزی ازی این ماجرا بود که با هدایت مریم جان به سایت ومسیر آگاهی استاد باعث شد تا مریم به مسیر رسالتش نزدیک شود وبا وجود چالش ها وتضادها در راه سعی کند ودوره تکاملش را طی کند تا به قله موفقیت برسد.
    ودر این راه با حل کردن تک تک چالش ها در مسیر درست قرار بگیرد .

    ۱۴۰۲-۱۰-۱۶

    اشتراک‌گذاری در

    آیا مفید بود؟

  • عصمت مرتضوی

    عصمت مرتضوی

    بنام خداوند عشق و آگاهی
    درود بر استادانِ راه خدا شناسی
    واقعا لذت بردم از اینهمه ایمان و توکل که باعث تحولات بزرگ در زندگی میشود آنطرفِ مصاحبه استاد ضیاء بزرگوار و سویی دیگر خانم ایرانمنش عزیز که با توضیحات قشنگشون بما این دل و جرات را میدهند که با تکیه بر خدای خوب و مهربان ، پا درون ناشناخته ها بگذاریم و با اطمینان بسوی آینده ای روشن قدم برداریم
    در این فایل بنوعی از تضادها بحث شد که همواره وجودشون باعث ایجاد موقعیتهای بهتر میشود اگر آنها را با اطمینان بپذیریم 👍
    در پایان فایل صحبت خانم ایرانمنش عزیز در مورد اینکه اینهمه پیشرفت را فقط و فقط از سایت و اموزشهای همین استاد ضیاء گرامی بدست آورده اند ، کلی باعث دلگرمی و اطمینان من از مسیری شد که چندین ساله پا درون آن گذاشته ام زیرا نسخه من نیز همینجا و با همین استاد است که صد البته اموزشهای خانم ایرانمنش عزیز نیز اخیرا به آنها اضافه شده و بمن نوید آینده ای بسیار زیبا و موفق را میدهد و همین الآن هم بسیاری از نشانه های این راه مقدس و خداشناسی واقعی را دریافت کرده ام . سپاسگزارم بزرگواران سپاسگزارم
    🙏🙏🙏🌹🌹🌹

    ۱۴۰۲-۰۵-۰۳

    اشتراک‌گذاری در

    آیا مفید بود؟

اشتراک گذاری