چرا رفتار دیگران باعث رنجش و آزار ما می شود؟
وقتی رفتار دیگران باعث رنجش و آزار ما می شود، ما از آن ها شکایت و گلایه می کنیم و انتظار این را داریم که فرد مقایل رفتارهایش را اصلاح کند تا ما از رفتار او راضی باشیم. و این انتظار همیشه با ما بوده و هست و همیشه هم ما را بشدت آزار می دهد.
ولی موضوع کاملا وارونه است، به این معنا که اگر کسی رفتاری می کند که باعث رنجش من می شود، مشکل از آن فرد نیست، بلکه من در مقابل آن رفتار خیلی ضعیف هستم، یعنی روی پایه های زندگی و سیستم عصبی و مدیریت ذهنم کار نکرده ام.
درختی که تازه سه سال است که کاشته شده، با اندک باد ملایمی ممکن است شاخه هایش بشکند و اگر همان باد کمی شدیدتر شود باز ممکن است آن درخت از ریشه در بیاید. چون ریشه آن درخت عمق ندارد و در مقابل باد و طوفان نمی تواند دوام بیاورد. اگر یک درخت کهنسال را ببیند متوجه می شوید در مقابل باد و طوفان های شدید استقامت زیادی دارد، دلیلش این است که به میزان تجربه هایش در زمین ریشه دارد.
حال ببینیم چطور ریشه ما انسان ها قوی می شود؟
اگر کسی باعث رنجش ما می شود و از رفتار او آزار می بینیم، تا زمانی که روی نقاط ضعف مان کار نکنیم این رنجش ها همیشگی خواهند بود. یعنی افرادی پیدا می شوند که ما را می رنجانند و اگر روی خودمان کار کنیم و خودمان را تقویت کنیم، این مسئله حل می شود و دیگر این نوع رنجش ها برای مان بوجود نمی آید.
ما باید متوجه این موضوع باشیم که هیچ زمان نمی توانیم انسان ها را تغییر دهیم، نه چنین قدرتی داریم و نه چنین امکانی هست. بلکه فقط و فقط می توانیم خودمان را تغییر بدهیم تا شرایط تغییر کند.
وقتی در مسیر زندگی آرام آرام قدم بر می داریم و وارد تحربه های گوناگون می شویم، با گذشت زمان این تجربه ها و چالش ها باعث قوی شدن ما می شوند.
زمانی که از ترس های مان فرار می کنیم و در زندگی وارد تجربه نمی شویم، هرگز رشد نمی کنیم. تجربه موضوعی است که از علم هم بالاتر است. هیچ کتاب و هیچ معلمی به اندازه تجربه نمی تواند ما را رشد دهد، و اگر این تجربه کردن با نگاه آگاهانه همراه باشد می توان همه ی پایه های ذهنی و زندگی را با هم قوی کرد، اگر پایه های ذهنی ما سست باشد با اندک بادی می لرزیم و بهم می ریزیم و با کوچک ترین مسئله ای افت انرژی پیدا می کنیم.
وقتی تضادی در زندگی ما پیش می آید، نباید از آن فرار کرد، بلکه باید آن تضاد یا مسئله را حل کرد، بعد از حل آن مسئله ما یک مرحله رشد می کنیم و محکم تر می شویم.
همه ی تضادهای زندگی نقش شان رشد ما است، با فرار کردن، نه رشد می کنیم، نه آن مسئله ها حل می شوند. و اگر حل آن مسائل را عقب بیندازیم، آن ها برای همیشه تاثیر بدشان را در زندگی ما خواهند گذاشت. حل و فصل کردن آن ها به مرور، هم تعداد مسائل حل نشده را کمتر می کند، هم به ما آرامش بیشتری می دهد، و هم ریشه ما را قوی تر می کند.
پس برای این که مسائل و رفتار دیگران باعث رنجش و آزار ما نشود باید روی قوی تر شدن ریشه خودمان کار کنیم. وقتی ریشه، قوی باشد هر چیزی باعث لرزاندن یا کنده شدنش نمی شود. گذشت زمان، تجربه، رفتن به درون ناشناخته ها و نترسیدن باعث قوی شدن ما می شود.
ما افراد بسیار زیادی را می شناسیم که تحصیلات عالی دارند، اطلاعات خیلی زیادی هم دارند و حتی راه کارهای خیلی خوبی هم بلدند، اما زمانی که با طوفان های زندگی مواجه می شوند نمی توانند ذهن شان را مدیریت کنند، نمی توانند احساسات خودشان را کنترل کنند و آنجاست که ضعف های شان رو می شود چون تجربه نکرده اند چون این دسته افراد فقط علم پرورده هستند نه تجربه کار.
اطلاعات اگر وارد مرحله عمل نشود، به هیچ کاری نمی آید. ما به میزانی که وارد عمل می شویم رشد می کنیم و بزرگ می شویم.
برای اینکه رشد کنیم ابتدا باید نقاط ضعف مان را بشناسیم تا بتوانیم آن ها را بر طرف کنیم، بنابراین باید هوشیار باشیم، زمانی که افرادی وارد زندگی ما می شوند و به ما ضربه ای را وارد می کنند که دردمان می آید، اینجا همان کانالی است که ما در آن ضعیف هستیم. بعد از اینکه این کانال ضعف را پیدا کردیم، حال می پذیریم که این ضربه فقط به خاطر ضعف مان بوده است. پس از پذیرفتن آن ضعف، برای بهبودش اقدام می کنیم.
برای بهبود کانال ضعف هر چیزی و هر کاری که نیاز هست را انجام می دهیم تا اینکه آن کانال به یک کانال امن و محکم تبدیل شود. به میزانی که ما خودمان را وارد چالس ها و تجربه ها می کنیم و قوی تر و حرفه ای تر می شویم، آزار و رنجش کمتری را متحمل می شویم.
هر فردی که روی رشد شخصیتی خودش کار می کند، زمانی که با طوفان های زندگی و یا با بد رفتاری افراد در زندگی اش روبرو می شود آن قدر توانایی اش زیاد شده که کمتر کسی می تواند به او آسیب وارد کند.
شاد باشید.
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.