ارتباط ایده ها با باورها
شاید این سوال بارها برایتان پیش آمده باشد که واقعا ایده ها از کجا می آیند؟ ارتباط ایده ها با باورها چیست؟ یا بعضی مواقع به بعضی از افراد می گوئیم از کجا این موضوع به ذهنت رسید؟ یا چرا این ایده ها به عقل ما یا به ذهن ما نمی رسد؟
موضوع بسیار جذابیست موضوع ایده ها!
ایده ها همگی ریشه دارند در باورها و اعتقادات ما، و وقتی ما نسبت به باورهای مان بر موضوعی متمرکز می شویم ایده هایی که بر ما می آید چیزی است از جنس همان باورها یا از جنس همان چیزی که بر آن متمرکز هستیم.
اگر من را بعنوان ریاست جایی برگزینند که قرار باشد کاری را برای آن مکان یا آن شرکت یا آن دفتر یا آن محیط انجام دهم که مثلا آنجا پیشرفت کند یا از وضعیت قبل بهتر شود معمولا من نسبت به باورهایی که دارم ایده هایی می دهم که آن محیط در نسبت به باورهای من تغییر مسیر میدهد و مسیر آن محیط چیزی جز شبیه شدن به باورهای من نمی باشد..
اگر می خواهید بدانید چگونه این اتفاق می افتد، به این فکر کنید که شما شخصی هستید ورزشکار و علاقمند شدید و پر و پا قرص ورزش و بیشتر اوقات زندگی تان را به ورزش و نوع ورزشی که دوست دارید فکر می کنید.
حال شما در یک انتخابات محلی برای دهیاری ثبت نام می کنید، در گام اول تمام مردم یا طرفداران ورزش در آن محل به شما رای می دهند، به چه دلیل؟
به این دلیل که علاقمندی شما و تفکرات شما را می دانند و آنهایی که به شما رای می دهند نیز کسانی هستند که شبیه به شما باور دارند، شبیه به شما فکر می کنند یا شبیه به شما توجه می کنند که همانا همان بازی کبوتر با کبوتر می شود.
آنها با این نیت به شما رای می دهند که شما به خواسته های این علاقمندان در آینده بیشتر توجه کنید و آنچه آنها از ورزش در روستای شان انتظار دارند پاسخ مثبت بدهید و آنها را به خواسته هایشان برسانید. کما اینکه خودتان نیز خواستار خلق این اتفاق هستید. یعنی گسترش مجموعه های ورزشی بیشتر در محل زندگی تان.
حال زمانی که شما بعنوان دهیار این محل انتخاب شوید احتمالا هم برای پاسخ مثبت به طرفداران تان و هم برای علاقمندی شدید خودتان بیشترین توجه تان در این موقعیتی که به تازگی در آن انتخاب شده اید به این موضوع است که چگونه و چطور بیشترین کاری را که از دست تان بر می آید را، برای ورزش و ورزشکاران این محل انجام دهید.
اتفاقی که می افتد این است که شما به ایده ها و مسیرهایی هدایت می شوید که بر آن متمرکزید یعنی هر آنچه ایده برای شما می آید از جنس ورزش می باشد مثلا باشگاهی برای فوتبال، فوتبال داخل سالن، فراهم کردن محیطی ورزشی برای خانم ها، فراهم کردن محیطی ورزشی برای کودکان یا نوجوانان، فراهم کردن محیطی برای علاقمندان به انواع ورزش ها و …
یعنی هرچه شما بیشتر به این موضوع که ریشه در باور و علاقمندی شما دارد متمرکز می شوید و توجه می کنید هر روز ایده های جدیدتر و به روزتری از جنس ورزش به شما گفته می شود یا شما دریافت می کنید که احتمالا اگر دست تان کمی باز باشد حتما آنها را در آن مکان عملی می کنید.
پس تا اینجای کار متوجه شدیم که شمای ورزشکار اگر در راس کاری قرار بگیرید یا پُستی را در جایی به شما بدهند بر بیشترین چیزی که متمرکز هستید ورزش هست، و بیشترین ایده ای که برای شما می اید از جنس ورزش است، و بیشترین پیشرفت و رشدی که این محل می کند در همین حوزه ورزش است.
حال می خواهیم همین پُست را به شما بدهیم، اما این بار شما روحیات ورزشی یا علاقمند به ورزش نیستید بلکه شما یک فرد بسیار مذهبی و مخالف شدید ورزش هستید یا اصلا مخالف نیستید اما ورزش هم برایتان زیاد اهمتی ندارد.
ببینیم این بار شما چه کارهایی برای پیشرفت محل تان انجام میدهید!
اکنون شما برای انتخابات محلی اسم نویسی کرده ید و برای انتخاب دهیار محل وارد انتخاب شدید در وحله اول تمام افراد مذهبیِ آن محل که هم فکر و نزدیک افکار، به باورها و اعتقادات شما هستند از شما حمایت و شما را تبلیغ می کنند. در مرحله دوم شما برای این محل انتخاب می شوید و در راس کار قرار می گیرید.
حال زمان فعالیت شما و پاسخ به طرفداران تان می باشد، به نظرتان این بار برای محل تان چه کارهایی را انجام می دهید؟
باید بگوییم که این بار رفتار، اعمال، کارکرد و تمام فعالیت های شما کاملا با دفعه قبل که با روحیات ورزشی برای این کار انتخاب شده بودید فرق می کند.
این بار شما هم برای رضایت و پاسخ به طرفداران تان و هم برای علاقمندی خودتان هر آنچه از نظر شما برای کیفیت مذهبی برای آن محل نیاز باشد و از دست تان بر بیاید را تا جای ممکن انجام می دهید.
اینبار به دلیل علاقمندی و باورهای مذهبی تان شما متمرکز بر روی این موضوع هستید که چگونه و چطور کارهایی را در راستای گسترش بیشترِ مذهب و جذب افراد بیشتری به مذهب در محل تان انجام دهید و در پاسخ ایده هایی را دریافت می کنید یا به ایده هایی می رسید که جملگی از جنس مذهب هستند و هرچه شما در توان دارید و از دست تان بر می آید در این حوزه برای محل تان انجام می دهید. و احتمالا در پایان دروه ماموریت تان، محل زندگی تان از نظر مذهبی بیشترین رشد را کرده است.
پس تا اینجا ما دو شخصیت متفاوت با باورهای متفاوت را در یک جایگاه به شما دادیم و متوجه شدیم شما با هر شخصیت نسبت به باورهایی که داشتید ایده های متفاوتی را دریافت کردید و با پیاده کردن یا عمل کردن به آن ایده ها نتایجی کاملا متفاوت برای محل زندگی تان رقم زدید.
حال می خواهیم یک نقش دیگر به شما بدهیم و ببینیم آیا واقعا اینقدر باورها و اعتقادات ما در سرنوشت یک محل تاثیر دارند.
اینبار دوست داریم شما در نقش یک فرد با روحیات نظامی و جنگی در انتخابات محلی ما شرکت کنید تا ببینیم شما چه کارهایی را می توانی برای محل تان انجام دهی!
اکنون شما طبق روال قبل برای انتخابات محلی برای انتخاب دهیار نام نویسی کرده اید و دوست دارید در این انتخابات برنده شوید.
خب باز هم طبق روال قبل تمام افرادی که روحیات و باورهایی شبیه به باورهای شما داشته باشند از شما حمایت می کنند و شما را تبلیغ می کنند و دوست دارند شما برنده این انتخابات شوید.
اتفاقی که می افتد این است که شما در این انتخابات برنده می شوید. و در راس کار قرار می گیرید.
اکنون زمان آن است که آنچه به طرفداران تان قول داده اید و آنچه خودتان بعنوان ایده از قبل داشتید و ایده های هم اکنون تان را برای محل تان به مرحله اجرا در بیاورید و آنرا در آنجا پیاده کنید.
احتمالا این بار شما با تمرکز و توجه به موضوعی که برایتان جذاب است و علاقمندی شما هست یعنی آشنایی با انواع سلاح جنگی، انواع مانور، انواع عمیات ها، انواع تاکتیک ها و … در پی گسترش بیشتر پایگاهی نظامی محلی هستید و دوست دارید جوانان و نوجوانان مجل را به این مسیر جذب کنید و آنچه از دست تان بر می آید را برای این محل در حوزه نظامی انجام دهید.
باز هم طبق همان قانون توجه، تمرکز و باورها، شما با تمرکز بر روی موضوع علاقه مندیِ خود و طرفداران تان به ایده ها و الهاماتی از جنس نظامی و جنگ و جبهه و … هدایت می شوید و هر کسی نظرتان را بپرسد متوجه می شود که شما در تلاش هستید در این محل فعالیت های زیادی را در راستای کارهای نظامی انجام دهید.
یعنی باز هم نسبت به باورهای تان این بار آنچه بعنوان حرکت، عمل و نتیجه در این محل به بار می آوررید چیزی جز جنس نظامی که هم جنس باورهای تان است نمی باشد و احتمالا در پایان دوره ی خدمت شما، محل زندگی تان از نظر نظامی و پرورش افراد جنگجو رشد خیلی خوبی را کرده است.
پس تا اینجا ما سه شخصیت متفاوت با باورهای متفاوت را در راس یک کار ثابت قرار دادیم و در هر بار نتیجه ای کاملا متفاوت و حتی در جهت متضاد دفعه قبل دریافت کردیم و هر بار شخصیت شما یا همان باورهای شما مشخص کرد که چه چیزی در این دهکده یا روستا رشد کند و متوجه شدیم آنچه شما در هر شحصیتی که داشتید به آن باور داشتید یا بر آن متمرکز بودید، شد سرنوشت یا نتیجه بارز و بزرگ آن محل!
آیا اکنون به قانون باورها، توجه و تمرکز باوردار شدید؟ آیا متوجه منظور ما شدید؟ آیا این مسئله برای تان جا افتاد که باورهای ما هستند که تعیین می کنند ما کجا باشیم و چه چیزی را در زندگی دریافت کنیم و چگونه زندگی کنیم؟
احتمالا اکنون برای تان روشن شد که این غم ها، غصه ها، ناراحتی ها، بیماری ها، ویروس ها و مرگ و میرها از کجا می آید!
احتمالا الان متوجه شده اید که این اتفاقات نتایج و میوه های تمرکز و توجه یک بخش اکثریتی در جامعه هست که بر یک موضوع واحد که شاید نخواسته اش است تمرکز و توجه دارد و آن موضوع چیزی جز موضوع ناراحتی و غم و غصه یا بیماری نمی باشد. و هرچه توجه ها بیشتر به این موضوعات متمرکز می شود نتایج این جنس باورها و این جنس توجهات پررنگ تر و بزرگتر می شود.
حال دارو یا درمان این موضوع یا این نخواسته چه می تواند باشد؟ چه راه حلی را می توانیم اجرا کنیم که شاهد این مسائل نباشیم؟
باید گفت ما دسترسی به افکار عموم مردم نداریم، ما کنترلی بر افکار، توجه ها و باورهای عموم مردم نداریم و نمی توانیم کمترین کاری را برای آنها انجام دهیم.
فقط هر زمان آنها متوجه این قانون ثابت و بدون تغییر خداوند شدند و آنرا آموختند می توانند با اجرای آن قوانین، یعنی کنترل کانون توجه شان و برداشتن آن از روی ناخواسته هایشان که همانا ناراحتی و غم و غصه وبیماری بوده است و گذاشتن آن کانون توجه بر روی آنچه که آنها خواهان آن هستند یعنی شادی، سلامتی، عشق و لذت از زندگی یا تمرکز و توجه بر روی زیبایی های جهان هستی و زیبایی های انسان ها می توانند در امن و آرامش و آسایش زندگی کنند.
بنابراین این قانون یک قانون ثابت است و همیشه هم به همین شکل عمل می کند و با کسی شوخی و یا رودروایسی هم ندارد و به آنچه به آن توجه شود آنرا برای ما به تعداد و مقدار بیشترش می آورد و تمام ایده های ما هم برگرفته شده از همین باورها، توجه ها و تمرکزات می باشد.
کسی که قانون را بشناسد و به آن عمل کند آگاهانه توجهش را بر روی زیبایی ها می گذارد تا زیبایی های زندگی اش رشد کند. بر روی سلامتی می گذارد تا سلامتی اش رشد می کند، بر روی ثروت می گذارد تا ثروتش رشد میکند و این یک قانون همیشگی است.
حال با این توضیحات شما می توانید به سه نتیجه برسید:
- دلایل تمام اتفاقات زندگی ما یا اتفاقات یک جامعه بر می گردد به باورها و کانون توجه ما. و اگر شاهد چیزهایی هستیم که دوست شان نداریم می توانیم بفهمیم که دلیل بروز این اتفاقات ناجالب فقط توجه و تمرکز ما یا مردم جامعه یا یک قشر اکثریتی جامعه می باشد و دلایل ناراحتی های شخص من هم همان باورها و توجه های من هست که بر روی نازیبایی ها و چیزهای ناجالب است.
- نتیجه دومی که ما از این فایل و مقاله بسیار زیبا می توانیم بگیریم این است که من دسترسی به ذهن دیگران، به باورها و اعتقادات دیگران و به کانون توجه ها آنها ندارم و کمترین تاثیری را در خلق نتایج آنها نمی توانم داشته باشم مگر آنها خودشان از قوانین آگاه باشند و به آن عمل کنند تا نتایج عالی را بگیرند. اما به ذهن و باورها و توجه هات خودم دسترسی دارم و می توانم آنها را تحت کنترل خودم بگیرم و قوانین را بیاوزم، به آن عمل کنم و از توجه هاتم مراقبت کنم و آگاهانه آنرا بر زیبایی ها بگذارم تا نتایج زندگی ام زیبا شوند. خارج از اینکه دیگران چه نتایجی می گیرند بر ای من همه چی زیبا می شود چون توجه من بر زیبایی هاست!
- من به هر آنچه باور داشته باشم و در رابطه به آن باورها بر هر موضوعی متمرکز شوم ایده هایی که بر من می آید از جنس همان باورهای من می باشد و هرگز من با توجه به جنگ دسترسی به ایده ای صلح ندارم، هرگز من با توجه به غم دسترسی به ایده های شادی ندارم، هرگز من با توجه به بیماری دسترسی به ایده های سلامتی ندارم، هرگز من با توجه به فقر دسترسی به ایده های ثروت ندارم، هرگز من با توجه به مِردگی دسترسی به ایده های زندگی ندارم و این لیست ادامه دارد تا هر کجا که شما بخواهید …
این یک قانون است که: ما به هر چیزی بیشتر توجه داریم همانرا در زندگی مان زندگی می کنیم، حال انتخابش با خودمان است که توجه مان را بر کجا بگذاریم!
شاد باشید
برای این آیتم یک نظر بنویسید
برای ثبت دیدگاه، باید وارد شده باشید.