سبد خرید
سبد خرید
ساخت زندگی جدید - تغییر و تحول زندگی با هدایت خداوند

دوره مقدمه ای بر زندگی جدید

امتیازدهی 5.00 از 5 در 5 امتیازدهی مشتری
(5 customer reviews)

قیمت اصلی 3,900,000 تومان بود.قیمت فعلی 1,950,000 تومان است.

اگر در ایمان تان دچار شک و ترید شوید، تمام نتایج تان از بین میروند

ساخت زندگی جدید 

ساخت زندگی جدید به معنای آماده شدن و فراهم کردن اسباب و اثاثیه و هر آنچه برای معماری این زندگی جدید نیاز است، یعنی یک تغییر بنیادین و متحول کننده!

اگر به “عنوان مقاله” دقت کنید، گفتیم «ساخت زندگی جدید» نگفتیم تهیه یک عدد زندگی جدید، یا برای خرید یک زندگی جدید یا برای در خواب دیدن یک زندگی جدید!

همانطور که می دانید زندگی هم مثل هر چیز دیگه ای ساختنی است. یعنی شما همانطور که قبل از ورود به آشپزخانه و شروع به آشپزی می دانید که چه چیزهایی برای دستور پخت امروزتان یا دستور پخت غذای دلخواه تان نیاز دارید و چه مراحلی را باید طی کنید، همانطور هم باید بدانید که برای ساخت زندگی جدید چه مواد و ترکیباتی نیاز است تا به دلخواه خودتان هر مدل زندگی ای که دوست دارید را بسازید.

شاید از شنیدن عبارت ساخت زندگی جدید یا دلخواه تعجب کنید یا شاید هم به وجد بیائید، اما آنچه اینجا می خوانید و یا می شنوید یک حقیقت شگفت انگیز است که: انسان قدرت خلق هر آنچه را که دوست داشته باشد را دارد، بدون هیچ محدودیتی!

اکنون قبل از این که راهش را بیاموزیم بیائیم ببینیم چه چیزی عامل و باعث ساخت زندگی جدید یا زندگی دلخواه است، چه مواد و ترکیباتی نیاز داریم تا ما هم بتوانیم زندگی دلخواه مان را خلق کنیم. مگر می شود کسی این شگفتی را دوست نداشته باشد.

فرض کنیم مدت هاست از شهر زادگاه تان دور بوده اید و اکنون بعد از سال ها برگشته اید. وقتی وارد شهرتان می شوید و چهره شهر را نگاه می کنید، از این همه تغییر و این همه تحول در ساختار شهر متعجب می شوید و می پرسید چطور ممکن است در این فاصله اینقدر یک شهر متحول شود؟

وقتی دیگران پاسخ سوال شما را می دهند اشاره به این دارند که: از زمانی که شهردار جدید (فلانی) وارد این شهر شده است، چون خیلی فعال و کوشا است و ایده های جدید و متنوعی دارد توانسته است همه چیز را در این شهر متحول کند.

از ساخت و احداث سالن های سینما تا ایجاد فضاهای سبز و پارک ها و تفریح گاه ها و هر آنچه که زندگی را برای یک شهروند لذتبخش تر، زیباتر و راحت تر می کند را این فرد در این شهر در این تایم ایجاد کرده است.

یا در مثالی دیگر فردی را می شناختید که چند سال پیش یک آدم بیکار، ولگرد و وقت گذران در کوچه و خیابان ها بوده است، اما اکنون که شما بعد از سال ها به او برخورد کرده اید باورتان نمی شود که او صاحب یک تجارت بزرگ، یک محبوبیت یا معروفیت ویژه شده است.

با تعجب به او و زندگی جدیدش نگاه می کنید و نمی توانید این حجم از تغییر و تحول را درک یا هضم کنید و شاید در ابتدا فکرتان هزار جا برود که چی شده و چی بوده که زندگی این آدم رو اینقدر متحول کرده است!

اگر مطالب بالا، آنجایی که چهره شهرتان تغییر کرده بود را بیاد بیاورید متوجه می شوید آنچه باعث این حجم از تغییرات در این شهر شده بود، بودن فردی جدید، زُبده، با نگاهی متفاوت در رأس کار و یا دادن مدیریت یک بخش به فردی کاربلد و متخصص که آئین و اصول کارش را بصورت حرفه ای فرا گرفته و بصورت خیلی طبیعی توانسته است این تغییرات عظیم را در شهر ایجاد کند.

در باب مثال، فردی که ولگرد بوده است و بعد از سال ها اکنون یک زندگی جدید را ساحته است نیز، دقیقا همین موضوع صدق می کند که: آدم جدید توانسته است شرایط جدید را بسازد.

می خواهیم این تیکه از صحبت های ما رو خوب درک کنید که: هرگز شرایط به خودی خود جدید نشده اند مگر آنکه فردی جدید با آگاهی، دانش و توانائی جدید وارد کار شده، مدیریت و مسئولیت آن را بر عهده گرفته و شرایط را به بهترین شکل ممکن عوض کرده است.

همین موضوع را در ابعاد بزرگ تر باز در یک جامعه می بینیم که وقتی می خواهند جامعه را تغییر دهند مدیر آن را عوض می کنند و اگر فردی کارکشته دانا و توانا بر سر قدرت یک جامعه باشد قطعا شکل جامعه را تغییر خواهد داد.

حال تصور کنید همه ی این افرادی که از آن ها نام بردیم را بر می داشتیم و یک فرد نادان، بی کفایت و ناآگاه و نابلد را بر سر آن کارها می گماردیم، به نظرتان چه اتفاقی می افتاد؟ کاملا واضح است، نه تنها هیچ تغییری حاصل نمی شد بلکه کانون آن حوزه از ریشه می خشکید و از هم می پاشید.

امیدواریم که شما را متوجه منظورمان کرده باشیم که برای داشتن یک چیز جدید قبلش باید یک ذهنیت و نگاه جدید وجود داشته باشد تا بتواند آن چیز جدید را خلق کند یا بسازد.

پس زندگی جدید یا ساخت یک زندگی جدید هم اولین چیزی که نیاز دارد یک فرد توانا، دانا، با آگاهی و نگاهی جدید که آن فرد باید شما باشید. و اگر فکر می کنید نیستید باید به آن فرد تبدیل شوید تا بتوانید زندگی جدیدی را خلق کنید یا بسازید. مثال فرد بیکار و ولگرد را که یادتان هست؟

تنها تفاوت مثال شهردار با مثال خودِ شما این است که شما نمی توانید فردی را استخدام کنید که زندگی جدیدی برای شما بسازد، یا به کسی پول بدهید که برای شما این کار را انجام دهد. یعنی ساخت زندگی جدید برای هر فرد، فقط می تواند توسط خودِ همان فرد انجام شود.

ساخت زندگی جدید میسر نمی شود مگر این که یک فردی جدید، کاربلد، توانا و آگاه مدیریت آن را بر عهده بگیرد تا بتواند از دانش و آگاهی اکنون و تجربه های پیشین خود استفاده کند تا زندگی اش را جهت داده و آن را به بهترین شکل ممکن بسازد.

زندگی هم مثل هر سازمان، ارگان، مدرسه، شهرداری، بخشداری، شرکت یا کشور قوانین و اصول مخصوص به خودش را دارد که هر فرد باید بر این قوانین مسلط شود تا بتواند بر کل زندگی مسلط شود.

یک نفر که در روستایی کوچک دهیار بوده است و تا به حال تجربه شهرداری در یک شهر کوچک را نداشته است را نمی توان به یکباره بعنوان شهردار شهر بزرگی مثل تهران انتخاب کرد.

مطمئن باشید که او بعد از مدتی تمام سرمایه هایی که برای ساخت آن شهر به او داده شده است را به باد خواهد داد و چهره شهر و خدمات آن را از آنچه بوده است هم ویران تر خواهد کرد.

بهترین گزینه برای انتخاب یک شهردار برای یک شهر بزرگ، استفاده از فردی است که ابتدا در شهرک ها یا شهرستان ها و بعد در شهرهای کلان تر دوره ای را تجربه کرده باشد تا با حاصل سال ها دانش و تجربه اش بتواند بر شهر بزرگی مثل تهران مسلط شود.

یعنی شما در مورد خودتان هم باید همین نظریه را داشته باشید. این که از تجربه های قدیم تان استفاده کنید، دانش جدید تان را نیز به اضافه کنید تا کمی زندگی تان بهتر شود.

همین که زندگی جدیدتان شروع به تغییر کرد دوباره بر دانش تان کمی اضافه می کنید و از تجربه های قبل تان هم استفاده می کنید و دوباره کمی آن را بهتر می کنید.

این روند را تا هر زمان که ادامه دهید، هر روز زندگی تان بهتر از روز قبل خواهد شد و وقتی کسی سال ها بعد شما را ببیند همانقدری تعجب می کند که شما در مورد تغییر چهره شهرتان تعجب کردید.

هر کجا زندگی از مسیر اصلی منحرف شد شما می پذیرید که مسئولیت آن به عهده حودِ شما است و درک می کنید که احتمالا چیزی هست که آن را بلد نشده اید و باید یادش بگیرید. شما شهردار خودتان هستید که با خلاقیت و دانش کافی می توانید زندگی ای زیباتر و دلپذیرتر برای خودتان خلق کنید.

قدم اول برای ساخت زندگی جدید

  1. ابتدا شما می پذیرید که هر آنچه امروز در زندگی تان در حال تجربه آن هستید، چه چهره اش خوب است و چه بد، چه راضی کننده است و چه ناراضی کننده، چه سالم است و چه ناسالم، همگی ساخته دست کسی است که بر این زندگی مدیریت می کرده است، یعنی خودتان!

اگر شرایط به سمت خوبی نرفته است و چهره زندگی از آنچه بوده است بدتر شده است نیاز است که مدیر این زندگی درس هایی را بیاموزد که تا به حال نیاموخته است. باید دانشی را بیاموزد که نبودش و جای خالی اش در زندگی او، او را به چالش کشیده است.

وقتی شما مسئولیت تمام زندگی تان را بر عهده می گیرید هر کجای زندگی تان که بر وفق مرادتان نبود، احتمالا دیگر مثل سابق نمی گوئید تقصیر فلانی و یا فلانی ها است، نمی گوئید این هم از بدشانسی من است! یا نمی گوئید حالا صبر کنیم ببینیم چی می شود. بلکه می گوئید من هستم که خالق این شرایط هستم و مطمئنا چیزی را باید بیاموزم و یا تغییر دهم تا این شرایط بر وفق مرادم شود.

همین که همین موضوع ساده را می پذیرید و دست از مقصر دانستن دیگران در زندگی خودتان بر می دارید شما به سمتی هدایت می شوید، به آدم ها و آموزش هایی هدایت می شوید، چیزهایی را می شنوید که دقیقا راسته کارتان است و به این شکل با تغییر نگاه تان آرام آرام چهره زندگی تان را تغییر می دهید.

اگر مسئولیت زندگی تان را نپذیرید و تا همیشه بخواهید دیگران را مسئول خرابی ها و نادرستی های زندگی تان بدانید، به شما قول می دهم تا پایان عمرتان هیچ چیز، کمترین تغییری نخواهد کرد، بلکه شرایط سخت تر و بدتر خواهد شد.

اگر بتوانیم خودمان را بر اساس سن و سالی که ازمان گذشته به مانند ساختمالی فرض کنیم که سی یا چهل سال از زمان بنا و ساخت آن می گذرد و هیچ زیرساخت و پایه و اساس استانداردی بر مبنای ساخت و سازهای امروزی ندارد، خیلی راحت می توانیم بپذیریم و درک کنیم که ما برای تغییر خودمان از کجا و چگونه باید شروع کنیم.

ساختمانی را تصور کنید که 40 سال پیش بنا شده است، درب هایش قدیمی و فرسوده، دیوارهایش فروریخته و پوسیده، آهن هایش زنگ خورده و ضعیف، دیوارهایش کوتاه، طبقاتش کوتاه، شیرآلاتش قدیمی و زنگ خورده، حمام و سرویسش سبک قدیمی و هر آنچه در این ساختمان است تقریبا غیرقابل استفاده است.

دیگر نه این ساختمان با بازسازی می تواند آن چیزی بشود که ما انتظار داریم و نه زیر ساخت آن در حدی قوی و محکم و امروزی است که بتوان ساختمان جدیدی را بر روی آن بنا کرد.

برای این منظور، اگر ما قصد داشتن ساختمانی جدید را در همان زمین داشته باشیم باید دو مرحله و دو هزینه اضافه را متقبل شویم:

هزینه اول، برای خراب کردن و پایین ریختن آن ساختمان قدیمی و متروکه و هزینه دوم، بابت بار کردن و بردن آن آت و آشغال های فروریخته شده، برای تبدیل آنجا به یک زمین پاک و آماده ساخت است.

یعنی شما اگر کودک بودید و ذهن تان هنوز برنامه ریزی نشده بود و این همه داده و اطلاعات نادرست در آن جای نگرفته بود، مثل یک زمین آماده دیگر نیاز به این دوره «مقدمه ای بر زندگی جدید» که نقشش خراب کردن شخصیت و ذهنیت قدیم تان است، نداشتید.

چون وقتی کودک بودید هنوز شخصیتی شکل نگرفته بود که اشتباهی و نادرست باشد، که بخواهید آن را خراب کنید، بلکه می توانستید همین اکنون برنامه ریزی جدید و دلخواه تان را برای ذهن تان شروع کنید. اما با شرایط کنونی شما باید ابتدا خراب کنید و بعد بسازید. یعنی دو حرکت و دو هزینه اضافه از سازمان!

اکنون که بیست، سی یا چهل سال و یا بیشتر، از عمرمان می گذرد ما همه پر شده ایم از اسباب و اثاثیه هایی قدیمی، زنگ خورده، فرسوده و غیرقابل استفاده  که باید همگی را نو و جدید کنیم.

ما نمی توانیم عقاید، باورها، اعتقادات، رفتارها، نادرستی ها، ناراستی ها، برخوردهای نادرست، روابط نادرست، ایمان نادرست و هر چیزی که بعنوان شخصیت امروزی مان می شناسیم که خالق این زندگی پر از اشتباه و غلط شده است را حفظ کنیم و بخواهیم یک زندگی جدید را بسازیم.

ما نیاز داریم خودِ قدیم مان را، قبل از ساخت خودِ جدیدمان بکوبیم و آن را از بین ببریم و خودمان را مثل یک کودک یا مثل یک زمین پاک و آماده ساخت درست کنیم، بعد برویم سراغ فنداسیونی جدید برای ساخت زندگی جدید.

منظورمان از خود قدیم این است که ذهن همه ی ماها با کلی برنامه ریزی های قدیمی و غلط پر شده است که اول باید حاضر باشیم آن ها را پاک کنیم و بدانیم که با حفظ و نگهداری آن داده های نادرست ما نمی توانیم خودِ جدیدی بنا کنیم.

قبل از ساخت خودِ جدید باید خود قدیم را از اسباب های قدیمی که می شوند همان باورها، اعتقادات و رفتارهای قدیمی پاک کنیم و خودمان را آماده ساخت کنیم، که دوره ساخت زندگی جدید این کار را برای شما خواهد کرد.

برای ساخت زندگی جدید باید آستین خود را بالا بزنید و به خودتان قول بدهید که هر چیزی را که نیاز به تغییر دارد را تغییر دهید. مثل برخی عقیده ها و رفتارهایی که تا به حال کلی به زندگی، رابطه و اجتماعی بودن تان لطمه وارد کرده است.

باورها و عقایدی که تا به حال باعث ایست شما در زندگی یا عقب گرد شما به هزاره های قبل شده است، یا بیمار و فقیرتان کرده اند و یا هر آسیب دیگری به شما وارد کرده اند. این ها چیزی نیستند به جز چیزهایی که از جامعه و از نیاکان تان به ارث برده اید.

شما باید متوجه باشید که خیلی از دانش قدیم و عقاید قدیم، دیگر برای دنیای امروزی کاربرد ندارند. حتی خیلی از این عقاید برای زمان قدیم هم عقیده درستی نبوده اند. اما چه کنیم که این عقاید به هر طریقی به ما انتقال داده شده و در ما نهادینه شده است.

شما امروز برای ساخت زندگی جدید نیازمند یادگیری دانشی جدید هستید که جایش در وجود و در ذهن تان خالی است. حتی شما در بیشتر مواقع نمی دانید آن دانش نادانسته چه چیزی است، که آن را فرا گیرید.

اما وقتی که تصمیم تان را برای ساخت زندگی جدید و تغییر شرایط می گیرید و متعهد به تغییر می شوید، خداوند شما را به آن “دانش نادانسته” مورد نیازتان که بهبود زندگی تان را میسر می کند هدایت می کند.

  1. شاید شنیدن حرف های جدید و خلاف میل تان یا خلاف عقیده تان را در طول مسیر یادگیری زیاد بشنوید.

باید در این مورد مقاومت نداشته باشید و درک کنید که همین حرف های جدید، همین دانش جدید، همین باورهای جدید که پذیرفتن و باور کردن شان برای ذهن تان خیلی سخت است می توانند شما را به فردی جدید با دیدگاهی جدید تبدیل کنند.

وقتی شما حرف های جدید یا باورهای جدید را  می شنوید ذهن تان بشدت بر نادرستی آن تاکید دارد و از پذیرفتن آن سر باز می زند.

اما شما باید بر این فشارها و نجواهای ذهنی و بر این تنبلی ذهنی تان غلبه کنید. با هر بار پذیرش حرفی جدید که باوری جدید در شما شکل می دهد، شمای جدیدی متولد می شود که می تواند زندگی جدیدی را بسازید.

  1. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که تا به حال پیرو نظریه اکثریت جامعه بوده ای و همیشه راه زندگی ات را بر مبنای راه زندگی دیگران انتخاب می کرده ای در دوره مقدمه ای بر زندگی جدید به این آگاهی می رسی که باید برای این عقیده تجدید نظر کنی!
  2. دوره مقدمه ای بر زندگی جدید اولین گام برای ساخت زندگی جدید است که در آن شما را راهنمایی می کنیم که کی و کجا باید تغییر کنید و کجاها باید بایستید و منتظر بمانید و یا کجاها نیاز به صبر زیاد دارید و کلی چیزهای دیگر!
  3. شما باید این آموزش ها را از سطح یک و به ترتیب بیاموزید تا راه را گم نکنید، تا دچار سردرگمی نشوید. ما در کنار شما هستیم تا به شما کمک کنیم که خطاهای قبلی ما را مرتکب نشوید یا کمتر مرتکب شوید.

ما برای بدست آوردن یا رسیدن به هر جمله طلایی که شما در این دوره های شگفت انگیز می شنوید هزینه و بهای بسیار زیادی پرداخت کرده ایم و فکر می کنیم شما با فراگیری این دانش از تجربه های ما، نیاز به پرداخت آن همه هزینه و بهاء برای فهمیدن این موضوعات ندارید.

شما می توانید هر چیزی را که زندگی تان را کمی بهتر می کند را در لابلای محتوای سایت ما بیاموزید تا همین کمی بهتر های متوالی و پیوسته و زیاد در کنار هم تبدیل به یک بهمن شوند که زندگی تان را در آینده مثل همان شهر زیبا، زیبا کنند.

  1. ما مطمئن هستیم و ایمان داریم که هر کسی که به طریقی به این کلمات هدایت شده است به دنبال نیازش بوده است و خداوند او را از طریقی به اینجا هدایت کرده است. خودِ شما هم باید به این موضوع باور داشته باشی که نیرویی عظیم تر از خودت از طریق این کلمات با تو صحبت می کند.

هر دم و هر لحظه لازم است که به قلبت گوش دهی و هر آنچه قلبت بهت دستور میدهد عملی کنی و به راهت ادامه دهی. شاید خیلی ها به خاطر عدم درک همین موضوع “هدایت” نتوانستند از هدایت های خداوند بهره کافی ببرند و گمراه شده اند.

بذارید در این باب مثالی را بیاوریم:

روزی بارش و سیل شدیدی شهری را فرا می گیرد. مردم آن شهر با احساس خطر شروع به تخلیه شهر و فرار از این موقعیت می کنند. در این لابلا فردی مُتدیّن و مذهبی با باورهای سخت و معتقد مذهبی، در خانه اش می ماند و می گوید خدای من حافظ من است و نمی گذارد من غرق شوم.

وقتی افراد و همسایه ها متوجه بودن آن فرد در خانه اش می شوند به سراغ او می روند تا به او کمک کنند و از او می خواهند که خانه اش را ترک کند و با آن ها به جایی امن تر برود، ولی او این کار را نمی کند و در خانه می ماند.

کمی بعد افراد در دو مرحله با قایق نجات نجات به سراغ او می آیند و می گویند شهر در حال فرو رفتن در آب است و ما برای نجات تو به اینجا آمده ایم بیا با ما برویم. فرد می گوید من نیاز به کمک شماها ندارم خدای من از من مراقبت می کند و نمی گذارد من غرق شوم.

باز سرعت باران و سیل بیشتر می شود و شهر بصورت جدی در آب فرو می رود و مردم این بار برای نجات آن فرد هلی کوپتری را به بالای خانه اش می فرستند و از او می خواهد که دست از لجبازی اش بردارد و با آن ها برود تا قبل از آنکه دیر شود و غرق شود.

مرد باز هم مقاومت می کند و با آن ها نمی رود، به امید این که خداوند به سراغ او خواهد آمد و او را نجات خواهد داد. همانطور که همه شما می توانید حدس بزنید او سرانجام در آن سیلاب غرق می شود و جانش را از دست می دهد.

وقتی او جانش را از دست داد و به دنیای دیگر پا گذاشت، به شدت عصبانی و از خدای خودش شاکی شده بود که چرا با آن همه ایمان و اعتقادی که او به خدایش داشته است، به کمک او نیامده تا او را نجات دهد.

خداوند در پاسخ به شکایت او می گوید: من توسط دستان خودم چند بار افرادی را فرستادم که به تو هشدار دهند و به تو کمک کنند که برای نجات خودت با آن ها به بیرون از شهر بروی، ولی تو به آن ها اعتماد نکردی.

در دو مرحله افرادی را با دو قایق نجات، برای کمک و نجات تو فرستادم و تو باز هم اعتماد نکردی و مقاومت کردی و بر آن قایق ها سوار نشدی که نجات پیدا کنی!

در نهایت وقتی آب همه شهر را فرا گرفت گفتم شاید حالا دیگر به این نقطه و به این درک رسیده باشی که بفهمی این افراد را من برای نجات تو فرستادم.

بنابراین بر فراز خانه تو هلی کوپتری را فرستادم که به تو کمک کند و در ثانیه های آخر تو را نجات دهد و تو باز هم مقاومت کردی و به آن اعتماد نکردی و در نهایت جانت را از دست دادی!

خیلی از ماها با هدایت های خداوند دقیقا مثل همین داستان رفتار می کنیم و انتظار داریم شخصی بیاید و در کنار ما بنشینید و خودش را معرفی کند و کارت شناسائی لیزری خودش را هم نشان دهد و بگوید من خدا هستم، این هم کارت شناسایی ام، بیا به تو کمک کنم!

در صورتی که ما در هر لحظه و هر ثانیه از شبانه روز به بی نهایت طریق به سمت آدم هایی هدایت می شویم که فرستاده های خداوند هستند و آن ها آمده اند برای پاسخ به نیاز ما و یا رساندن ما به آنچه قبلا خواسته بودم.

یعنی همان خدا هستند در جلد آدمی! در جلد فردی که می تواند زن باشد، می تواند مرد باشد، می تواند سیاه باشد، می تواند سفید باشد، می تواند گدا باشد، می تواند ثروتمند باشد، می تواند بچه باشد و یا می تواند در رسانه ای اجتماعی پیامی ارسال کرده باشد که برای هدایت ما است و ما به آن برخورد می کنیم.

به همین دلیل ساده و با عدم درک هدایت های خداوند ما نمی توانیم از هدایت های خداوند به درستی و به جا استفاده کنیم و همسشه در زندگی ناآرام و بیقرار و پر از دردیم.

اگر بیمار می شوید، مطئن باشید که قبل از بیمار شدن، خداوند به هزاران طریق، از طریق هوس ها یا حس های خودتان بارها شما را به خوراکی ها، نوشیدنی ها یا داروهایی در دل طبیعت هدایت کرده است، که مانع بیمار شدن شما می شدند.

حتی زمانی که بیمار شدید و از خداوند برای شفا یا درمان خودتان کمک خواستید خداوند به هزاران طریق شما رو در کنار و یا در مسیر آدم هایی قرار داده است که می توانستند به شما کمک کنند تا سلامتی تان را به دست آورید.

این کاری بوده که بعد از درخواست شما، خداوند برای شما انجام داده است. اما شما با این هدایت ها چکار کردید؟ شما چطوری از این مامور خدا پذیرائی کردید؟ چطور با او برخورد کردید؟ چقدر دست تون رو در دست مامور خدا گذاشتید تا اون به شما کمک کند؟. اون داستان کشتی برای نجات رو یادتون هست؟

 به خاطر تردیدها و ترس ها و عدم درک آن هدایت ها، به آن هدایت بی توجه شدید و هوس تان را سرکوب کردید و در نهایت به بیماری خطم شد.

یا شاید شما هم مثل آن فرد به اصطلاح مومن، انتظار دارید خداوند خودش شخصا بیاید و در کنارتان بنشیند و خودش را معرفی کند و با چند تا سند به شما ثابت کند که خدا هست تا باورش کنید!

بارها نیازمند پول بودیم و در درگاه خداوند دعا کردیم و از او خواستیم به ما کمک کند و او به مانند همان قایق نجات کسی یا کسانی را برای کمک به ما برای رسیدن ما به آن پول فرستاد و ما با عقاید و ناباوری ها و عدم اعتمادمان، آن کمک را رد کردیم و نهایتا به آن پول نرسیدیم.

فردی را می خواستیم که در کنار او احساس آرامش کنیم و او را بعنوان شریک زندگی مان در کنار خودمان داشته باشیم و خداوند از طریقی افرادی را، باز هم به مانند همان قایق نجات برای کمک به ما یا شریک شدن زندگی شان با ما، برای ما فرستاد و ما درک نکردیم و اعتماد نکردیم و آن را پس زیم و تنها ماندیم.

مشکلی در زندگی مان داشتیم که برای حل آن دست به دعا برداشتیم و شبانه روز پیش خدا التماس و درخواست کردیم و خداوند ما را به آموزش یا کتاب یا فردی که با کمک فکری می توانست مشکل ما را حل کند هدایت کرد و ما با ناباوری، شک و عدم اعتماد آن کمک را پس زدیم.

وقتی این قوانین خداوند را یاد بگیریم، هدایت خداوند را بشناسیم، صدای راهنمایی قلب مان را از صدای گمراه کننده ذهن مان تشخیص دهیم، یاد بگیریم تسلیم باشیم، یاد بگیریم در کار خدا مداخله نکنیم، یاد بگیریم افکارمان را کنترل کنیم، یاد بگیریم خشم مان را به عشق تبدیل کنیم، یاد بگیریم حسادت نکنیم و …

پی به قدرت عظیم و بی انتهای خودمان و به قدرت ایمان و اعتقادات مان خواهیم برد. ما درک می کنیم و می دانیم که می توانیم در هر لحظه از هدایت های بی نظیر و بی نقص خداوند استفاده کنیم تا صاحب بهترین های دنیا باشیم.

اما اگر ما عقیده یا اعتقادی مذهبی و نادرست در مورد خدا داشته باشیم مثل همان فرد مذهبی ای که در داستان بالا به آن اشاره کردیم، که حتی کمترین درکی از خدا نداشت، می توانیم به راحتی در چالش های زندگی مان غرق شویم و از بین برویم و مسئولیت آن را هم بر گردن خدا یا دیگران بیندازیم.

هدف از گفته های بالا و نقل داستان جالب ایمان و اعتماد داشتن این بود که، به شما عزیزی که این کلمات را مطالعه می کنی یادآور شویم که همین اکنون هم، در همین لحظه، شما در حال صحبت با خدای خودت و شنیدن پاسخ از طرف او هستی، چقدر خوبه که به این موضوع آگاه باشی!

در همین لحظه دستت را روی قلبت بگذار و اگر ضربان قلبت نرم تر شده است و آرامشی وجودت را فرا گرفته است و یک خیال آسوده داری، شک نکن که این نیرو همان چیزی است که پیشتر در مورد آن صحبت کردیم.

در مورد این مباحث در دوره های آموزشی خیلی بیشتر با شما صحبت خواهیم کرد. تازه این اول راه است و قرار است یک مسیر زیبا و نسبتا طولانی را با هم سفر کنیم و بیشتر به آنچه می دانیم که نمی دانیم واقف شویم.

ما در ساخت زندگی جدید به شما کمک می کنیم که پله های رشدتان را یکی یکی طی کنید، درس های تان را خط به خط، صفحه به صفحه و لایه به لایه یاد بگیرید و پاس کنید و به مرحله بعد بروید.

دوره مقدمه ای بر زندگی جدید یک پیام کلی یا یک تصویر کلی از آنچه باید در طول چند سال آینده برای ساخت زندگی جدید تان انجام بدهید یا به آن تبدیل بشوید به شما می دهد.

شما در پایان این دوره می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به این مسیر ادامه دهید یا خیر! و اگر تمایل به ادامه مسیر داشته باشید وارد گام بعدی یا سطح بعدی می شوید با کلی مطالب و راهکارهای جدید که باز بیشتر شگفت زده می شوید از اینکه چقدر چیزها بودن که شما نمی دانستی و خودت هم نمیدانستی که چه چیزی را نمی دانی!

شاید نیاز باشد این موضوع را نیز بیان کنیم که برای درک تمام مطالب دوره های سایت استادضیاء شما نیازمند تهیه این دوره یعنی دوره یعنی مقدمه ای بر زندگی جدید و دوره ای که بعد از این دوره آماده می شود هستید.

یعنی ما دو دوره، یک دوره برای از بین بردن “منِ قدیم” شما و آماده شدن برای ساخت “من جدید” که خالق و سازنده زندگی جدیدش هست که همین دوره مقدمه ای بر زندگی جدید یا ساخت زندگی جدید می باشد.

و دوره دیگری هست که بعد از این دوره وارد آن می شوید و آن دوره نقش ریختن یک فنداسیون قوی و محکم و دائمی برای ساخت این زندگی جدید شماست. و این دو دوره را ما برای همه دانشجویان اجباری کرده ایم.

بعد از یادگیری اصول و قوانین مهم این دو دوره ی بسیار ارزشمند و کم نظیر، شما می توانید دوره های دیگری را مثل دوره الهام بخش راه رسیدن به رویاها، دوره راز قوانین زندگی- گام اول– گام دوم و گام سوم و دوره استثنائی و فوق العاده معجزه سلامتی و یا دوره های دیگر را شرکت کنید.

شما می توانید بر اساس آموزش های این دو دوره ابتدایی و اجباری، دوره راه رسیدن رویاها را برای الهام گرفتن از زندگی شخص استادضیاء، دوره راز قوانین زندگی را برای یادگیری قوانین جهان هستی و قانون جذب و دوره قدم به قدمِ معجزه سلامتی را برای جذب و حفظ سلامتی یا شفای خودتان بر روی این فنداسیون بنا کنید.

تصمیم مان این است که راه را برای شما، از آنچه در تصورتان هست نیز، راحت تر و لذتبخش تر کنیم تا مثل مدرسه بدانید امروز و امسال و این ترم چه درس هایی را باید پاس کنید و در ترم بعد و در سال آینده چه درس هایی، و همچنین در چند سال بعد چه درس هایی!

خوشحال می شویم در این مسیر سبز و زیبا شما را در کنار خودمان داشته باشیم تا در آینده نه چندان دور، از شنیدن خبرهای شگفت انگیز و خوشحال کننده، از آنچه شما در ساخت زندگی جدیدتان برای ما خبر می دهید لذت ببریم و احساس رضایتی بیشتر از کاری که انجام می دهیم را داشته باشیم.

منتظرتون هستیم

همیشه شاد و پر از عشق و آگاهی باشید

برای رسیدن به رویاهات چقدر شجاعت داری؟

(فایل صوتی)

برای رسیدن به رویاهات چقدر شجاعت داری؟

(فایل تصویری)

5 دیدگاه برای دوره مقدمه ای بر زندگی جدید

  1. مینا فیاضی
    امتیاز 5 از 5

    مینا فیاضی

    💐به نام خداوند بخشنده مهربان💐
    سلاااااام🙌 و عرض ادب استااااااد

    برای هر کار
    باید از اول از نقطه صفر شروع کرد
    تمرین کرد و مرور کرد و پله پله جلو رفت

    مثلا برای با سواد شدن و نتیجه گرفتن از اون درس خوندنه
    باید از پیش دبستانی مهد یک شروع به یادگیری کنی تا رسیدن به معلمی و استاد دانشگاهی و مهندسی و…

    ✅درستهههههه
    عاااااالییییییییه👏

    راه یک ساله رو یک شبه نمیشه رفت
    مویی که امروز کوتاه شده بدون رسیدگی و تقویت
    بدون طی کردن زمان فردا مثل قبل نمیشه
    تا شعله گاز روشن نشه آب به جوش نمیاد
    تا از نردبان بالا نری به پشت بوم نمیرسی
    کسی که درس نخونده سواد نداره نمیتونه بنویسه یا بخونه
    یک نوزاد همون روز اول نمیتونه هر غذایی که دلش خواست بخوره
    یک نوزاد همون روز اول نمیتونه باهات صحبت کنه

    برای تغییر🌸🌸🌸🌸🌸🌸

    باید تمرین کرد
    باید مرور کرد
    باید تکرار کرد
    باید وقت گذاشت
    باید هزینه کرد
    باید حوصله داشته باشی

    باید ببخشی
    باید بگذری
    باید مهربون باشی
    باید بخندی
    باید علاقه داشته باشی
    باید گاهی برعکس عقیده هاتو انجام بدی

    باید بعضی کارهایی که انجام میدادی رو دیگه انجام ندی
    باید بعضی کارهایی که انجام نمیدادی رو انجام بدی
    باید آدمای سمی رو از زندگیت حذف کنی

    اگه لازم باشه باید مثل قبل مثل الگوهایی که داشتی مثل خانواده فکر نکنی

    😍باید اینقد به استادت ایمان داشته باشی
    و لازمهههههه برای گرفتن نتیجه بهتر از آموزشاش فکر کنی خدا داره باهات حرف میزنه

    👌✅ هر که همه جا هیچ کجااااااااااااا
    هر که یک جا همه جااااااااااااا 👌✅

    تک ااااااستااااااد رااااااه نور
    سپاس بی نهایت سپاس

  2. مینا فیاضی
    امتیاز 5 از 5

    مینا فیاضی

    💐بسم الله الرحمن الرحیم💐
    🙌سلام و درود 🙌

    خدایا خداوندا …

    آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را نمی توانم تغییر دهم
    شهامتی ده تا تغییر دهم آنچه را می توانم تغییر دهم
    و
    بینشی ده تا تفاوت این دو را بدانم🤲

  3. زهره رضایی
    امتیاز 5 از 5

    زهره رضایی

    درود و عشق
    این باورهای ذهنی ما هستند ،که ارزوها و خواسته های ما رو محدود میکنند و ما روباز میدارند ،
    و نمی گذارند ما از نقطه امنی که داریم پامون رو فراتر بگذاریم ،
    باور های غلط و پوچ که از دیگران به ما رسیده طی طول عمرمان و نهادینه شده در ذهن ما
    و به طبع زمان زیادی باید صرف کنیم تا پاکشون کنیم .
    با گوش کردن به حرفهاتون ارومتر و امیدوارتر میشم ،

    ممنون استاد از صحبتهای عالیتون ♥️

  4. زهرا طیبی
    امتیاز 5 از 5

    زهرا طیبی

    به نام خداوند بخشنده و مهربان
    سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
    باورها ، محدوده زندگی ما رو مشخص می کند من درچه فکری هستم و چه رفتارهایی دارم وچه نتیجه ای
    دقیقا یکی از باورهایی که من رو اذیت می کرد این بود که مثلا از 30 سالگی که رد شوی دیگر به هدف هایت نمی رسی چون بهترین زمان باروری اهداف زیر 30 سال هست
    ولی خدا رو شکر با آموزه هایی که می بینم به این نتیجه رسیده ام که همین این ها فقط شنیده هایی هست که افرادی که دوست ندارند تغییری در زندگی شان ایجاد کنند می گویند و شاید کسی باور کند واو هم نتیجه ای نبیند
    اتفاقا چند وقت پیش خانمی رو در اینستاگرام دیدم که در سن 71 سالگی شروع کرده بود به اموزش برنامه نویسی و در سن 90 سالگی یکی از بهترین برنامه نویس های ژاپن شده بود و یا یک خانمی که درسن 90 سالگی شروع کرده به آموزش زبان انگلیسی و این قدر مشتاق یادگیری که من گاهی که شاید خسته شوم به کارهای او نگاه می کنم دوباره انرژی می گیرم زیرا سن فقط یک باور غلط است نه چیز دیگری
    خدایی که به ما استعداد و توانایی داده درما می بیند که تغییر کنیم به شرطی که خودمان هم بخواهیم
    سپاس برای این فایل ارزشمند

  5. زهرا حسینی
    امتیاز 5 از 5

    زهرا حسینی

    سلام و درود
    باور های ماست که تمام زندگی ما را میسازند.و این باور ها همان رفتار و پرونده های ذهنی ماست که از کودکی برای ما مرور و توسط اطرافیان تکرار شده و باعث شده که ما هم بر اساس همان طرز تفکر زندگی کنیم.و زندگی اصلی زمانی آغاز میشود که همه آنها را پاک کرده و بر اساس فطرت و احساس خودمان که هر کدام از ما منحصر به فرد هستیم زندگی کنیم.
    سپاس از فایل پر محتوای شما

دیدگاه خود را بنویسید

اشتراک گذاری